اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
سلام.دوستان ،اگر وقت داشتید امشب هم ساعت۱۱ شبکه سلامت را ببینید🌺🌺🌺🌺
از همه ی دوستان عزیزی که این مدت وقت گذاشتند و برنامه را دیدند و دعای خیرشون شامل حالم بود.مخصوصا همشهریهای عزیز وردنگونی بسیار ممنونم.🌷
"بلابه دور" تموم شد.
فرداشب ساعت نه، شبکه "نسیم" بگو بخند را ببینید🌺
تقدیم به شاعر پارسی گو حکیم نظامی
به مناسبت ایام تکریم مقامش
دلش که والهی شوق خداخدا میشد
بساط سبز مناجات او به پا میشد
زلال آینهی او همیشه مجنونوار
به شوق دیدن لیلا هجاهجا میشد
کنار دفتر سجاده مینشست و دلش
پر از تلاوت گنجینهی دعا میشد
زمانه و قلم و دفتر و دوات همه
برای گفتن از این شور یکصدا میشد
به یک سلام به دیدار دوست پر میزد
سخن نگفته همه حاجتش روا میشد
حکیم بود و چنان درد عشق را میگفت
که هرکه با همهی شوق مبتلا میشد
کرشمههای تعابیر را چنان میساخت
که خود مسبب اعجاز واژهها میشد
ز جوهر قلمش میچکید اکسیری
که واژههای مسی یکبهیک طلا میشد
چنان ز گوهر جانش به شعر جان میداد
که حق واژه و بیت و غزل ادا میشد
برای خسرو عشقش چه شعر شیرین بود
سخن به معجزهی سحر او چهها میشد
ز باغ سبز تعابیر او همیشه دری
به سوی مخزنالاسرار عشق وا میشد
نظام عشق دلش را ربود و عاشق شد
حکیم زندهی جاوید شد، نظامی شد
#بزرگداشت_نظامی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
در فراقِ حاج قنبرعلی محمد یوسفی پدر بزرگوار شهید مدافع امنیت امین محمد یوسفی
تا پر کشیدی شد عزادارِ تو بابا
شد ناتوان در داغِ غمبارِ تو بابا
قامت شکسته از غمت بابایِ مظلوم
بیمارِ هجرِ چشم بیمارِ تو، بابا
شد پیش چشمانش تمام زندگی تار
بعد از فراقِ ماهِ رخسارِ تو بابا
تلخیِ دوران را به سر میبُرد تنها
با یادِ لبخندِ شکربارِ تو بابا
گاهی به خلوت گفتگو میکرد با خویش
با یادِ شیرینیِ گفتارِ تو بابا
تو پر کشیدی از زمین آزاد اما
از روز هجرت شد گرفتارِ تو بابا
سِرِّ غمت آتش به جان عاشقش زد
میسوخت از داغِ شرربارِ تو بابا
غمخوارِ غمهای پدر، وقتی که رفتی
شد با دلی رنجور غمخوارِ تو بابا
شاید به قدرِ چند سالی پیر میشد
هر بار میآمد به گلزارِ تو بابا
آه ای عصایِ پیریِ بابا نبودی...
افتاد از پا، یارِ دلدار تو، بابا
دیگر نبودش طاقت دوری، امین جان
امروز آمد بهر دیدارِ تو بابا
#شهید
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
افطار با طعم...
مهمان شدن بر سفرهی دلدار میچسبد
با شوق لبخندش چقدر افطار میچسبد
بعد از گذشتن از خود و سرگرمی دنیا
لب تشنگان را جرعهای دیدار میچسبد
اسباب بخشش را فراهم میکند آسان
تا هر گنهکاری به استغفار میچسبد
ما بندگان را پیش درگاه بلند او
بر ناتوانیهای خود اقرار میچسبد
عطر حضور دستهای برکتافشانش
مثل نسیم صبح گندمزار میچسبد
یاری طلب کردن از او و لطف از او دیدن
بر ما گدایان وه چه این تکرار میچسبد
دیگر ندارد پرخوریها لذت صوری
هر لقمهای کم میشود بسیار میچسبد
وقتی که ساعتها گرسنه ماندهای، حالا
درک حدیث «جار ثم الدار» میچسبد
افطار اگر تنها غذا باشد قضا دارد
افطار با طعم نگاه یار میچسبد
#رمضان_الکریم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
روز بزرگداشت شهدا
جمهوری اسلامیمان پایندهاست
نام وطن از خون شهیدان زندهاست
در قدر شناسی از مقام شهداء
هر روز وطن بیست و دوی اسفند است
#روز_شهدا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
#بگو_بخند #احمد_رفیعی_وردنجانی @asharahmadrafiei
به نام خدا
شعر اجرای بگو بخند
چو در باز گردد به آوای اییییع
رسد شاعری بی نهایت بدیع
ای آو و ای آو ای آو و ایا
همه بشنوید اینک آژیر را
رسیده است این شاعر ناقلا
که محشر نماید دوباره به پا
رسیده ست این شاعر پشمگین🌺
نطر بر رقیبان کند خشمگین🌺
مسلح نماید سلاحش چنین
گیلن جین قریچ جین جیریگ جین گیژین
کند روزشان با مسلسل سیه
رده د رده د رده د رده
به راکت زند اینچنین بر عدو
تیشو و تیشو و تیشو و تیشو
بریزد به فرقِ همه بار بمب
گُرومب و گُرومب و گُرمب و گُرمب
هرآنکس که دیده ست کرده ست غش
به وقت تماشای یک عطسه اش
کشد ترمزی از رقیبان سریع
که آید به گوش این صدا اییییع اییییع
بیاید سواره به یک اسب شیک
پیتکو پیتکو پیتکو پیتیک
نشسته ست بر اسب مثل زورو
همه خلق آیند دورش به دو
رسد ساعت ده دقیقه به نُه
همه خلق گویند ناگاه ؛اُه
به فریاد این شاعرِ غول کُش
بگوید به اسبش در این لحظه هششششش
سپس اسب گوید به بانگی قوی
ای هی هی هی هی هی هی هی هی
کند زان پس اینگونه عرض حضور
بگوید به آوای زیباش :پوووررررر
بگویند مردم به صد شوق و شورررررر
رفیعی است این شاعر شعر رووووررر
بگویند با اشتها و ولع
رفیعی ست این شاعر شعر بععععع
رسیده ست از خته ای مرتفع
ارائه دهد باز شعر اوووووع
رسیده ست تا بر همه داوران
سلامی کند عرض از عمقِ جان
🔹
پس از این بیانات طوفانیه
رسیده کنون وقت اخوانیه
🔹علیرضا خمسه
درودم به استادمان خمسه باد
که داریم از او مهربانی به یاد
هنرمند محبوب و نیکو مرام
محبت به خلق است کارش مدام
همه عاشق شیوه ی بازی اش
گرفتار دنیایِ طنازی اش
به جا یادی از اوست در هر محیط
به ذهنمن است آن ندایِ :خپیت
از او رونقی بود در پایتخت
که او بود در آن چمن چون درخت
درختی پر از بار علم وهنر
که می داد از بهر مردم ثمر
برافراشت با بازی اش بیرقی
در آنجا که می گفت از جان :نقی
ز سیگاری این سان بگیرد نسق
بگوید که:سیگار کَشنده ...شررررق
کسی که از او شاد دلهای ماست
بدان نام باباش احمدرضاست
الهی رسد ،صبح روز پدر
به روح بزرگش از اینجا ثمر
🔹شهرام شکیبا
سلامم به استاد محبوب و گل
که این شاعران را بداده ست هُل
درودم به او و شکیبایی اش
محبت شده کل دارایی اش
نگویم دگر زان سبیل عزیز
که گشتم پس از گفتن از آن مریض
شدم در مریضی ضعیف و ذلیل
کسی گفت این باشد آهِ سبیل
چه گویم که گفتار او هست قند
چو سعدی ست با زلفهایِ بلند
اِ.....چرا زلفها را چنین کرده ای
بلابر سر شعرم آورده ای
ثوابی از اینجا ببر ای نسیم
به روح سرافرازِ حاجی کریم
که باجان به اسلام خدمت نمود
همه عمر خود صرف هیات نمود
به روز پدر روح آن پاکزاد
شود در جوار خداوند شاد
شهاب عباسی🔹
درودم به آقا شهاب عزیز
که او بس درشت است و ما سخت ریز
که ما را کُند خرد با یک غریو
که او هست ایران و ما مالدیو
به این شعر شوخی از ایشان مباد
که می ترسم از هیکل او زیاد
شهاب است و خَلقی طرفدار او
همه عاشقِ خنده بازار او
شهاب است و برنامه های تکش
جهان عاشق( اردک تکتک ش)
بگوید چو در یک کاراکتر اووووووآاااع
بریزد فرو سنگ از ارتفاع
که او دل به دریایِ مشکل زده
و در بچگی ها فلافل زده
نگوید کس از تافتون هر وری
که باشد فقط عاشقِ بربری.
دل او از این عشق هم پر شده
طرفدار تیمِ تراختور شده
به آلوش و روح بزرگش درود
که خوشنام در رشته ی بوکس بود
به روز پدر از عزیزانِ جان
درودی به آن عاشقِ قهرمان
🔹نعیمه نظام دوست
سلامم به بانوی مهرآفرین
نعیمه که گویم مرامش چنین🌺
رسید از شمال وطن گوهری
نموده ست بر جمع ما مادری
نه ما را شده مادری بس عزیز
که مادر شده بهر پورنگ نیز
به دل دارد او عشق رای سفید
کسی رای قرمز از ایشان ندید
نمی گیرد از قرمز اصلا سراغ
تو گویی که دارد فقط،یک چراغ
شده گه پرستار وگاهی پزشک
حریفش شود کس به نقشی؟؟ زرشک
پسر هیچ در فکر شوخی نباش
که هست این هوا ،طولِ آمپول هاش
هنرمند محبوب ایرانِ ماست
ولی ساده و خالص و بی ریاست
لباسش چو ایرانیان اصیل🌺
برازنده و روشن و بی بدیل🌺
به بابای او نادرِ خوش مرام
از اینجمع بادا درود و سلام
در ایام نزدیک روز پدر
شود شاد جان و دلش سربه سر
🔹عبدالله روا
روا کیست؟ یک مجری با ادب
روا کیست؟ زیتون،لواشک،رطب🌺
رواکیست؟اسطوره ای از هنر
رواکیست؟از چابکی چون فنر
روا کیست؟ خوش فرم بالا بلند🌺
به هر کار خیری نهاده ست ،هَند
درودم به آقا روا ، یار خوب
که دیدیم عمری از او کار خوب
نماید به کُلِ توان سخت سعی
شکنجه دهد وقت اعلام رای
درودم به این بنده ی خوب حق
که دارد سر میز چندین ورق
الهی برشته شود نان او
الهی که پر باد لیوان او
شود روح پاک جهانگیر شاد
که از دست ایزد گرفته مراد
شهید مسیرِ خداوند شد
لبش مثل یک باغ لبخند شد
ز ما باد روز پدر ،رود، رود
به روح تمام شهیدان درود
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
به نام خدا شعر اجرای بگو بخند چو در باز گردد به آوای اییییع رسد شاعری بی نهایت بدیع ای آو و ای آو
🌺اگر شما متوجه شدید این بیتا واسه چی حذف شدند به من هم بگید.مخصوصا مصراع زیتون لواشک ،رطب😂😂😂
🔸 چارشنبه سوزی
چارشنبه میشود یک چیز آتش میزنم
میزنند آتش همه من نیز آتش میزنم
رسم ما بودهست آتشسوزی پایان سال
کی کنم از رسممان پرهیز! آتش میزنم
گر ببندد مادرم در، میروم روی تراس
رختها را روی رختآویز آتش میزنم
بچه همسایهی ما صندلی آتش زده
تا که رویش کم شود من میز آتش میزنم
کردهایم آماده کوهی بمب از یک ماه قبل
شهر را با یاری کامبیز آتش میزنم
حین این آتشزدن کامبیز اگر مصدوم شد
بعد از آن با یاری پرویز آتش میزنم
عقدهی آتشزدن دارم چه فرقی میکند؟
هرچه دیدم را فقط یکریز آتش میزنم
عقده دارم از زمانی که چو نزدیکش شدم
مادرم میگفت مادرجیزززز آتش میزنم
حمله خواهم کرد چون قوم مغول درهر طرف
شهر را وحشیتر از چنگیز آتش میزنم
پیرمردی با عصا آهسته رد میشد که من
با تشر گفتم به او بُگریز آتش میزنم
تا که مال من شود سرخی آتش، میروم
هستی خود را جنونآمیز آتش میزنم
هر که مُرد از قوم و خویشانم در این آتش چه غم؟!
زنده باد این رسم شورانگیز آتش میزنم
✍#احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
✨✨✨✨
@asharahmadrafiei