#شهید_سید_رضی_موسوی
با ماست تصویر لبِ خندان قاسم
هستیم با جان بر سر پیمانِ قاسم
در راه او سیدرضیها رهسپارند
دارند شوق پر زدن یاران قاسم
#سید_رضی_موسوی
✍#احمد_رفیعی_وردنجانی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
💫💫💫💫💫
@asharahmadrafiei
او نیست با اویی ولی بسیار مادر
میبینیاش نزدیک خود هر بار مادر
بعد از سیوچندی گذشت سالها باز
این قصه دارد میشود تکرار مادر
عمریست حالا که عصای پیریات را
در خاطراتت میکنی دیدار مادر
عمریست با این حال تنها گریه کردی
با قاب عکس مانده بر دیوار مادر
#مادران_شهدا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
او نیست با اویی ولی بسیار مادر
میبینیاش نزدیک خود هر بار مادر
بعد از سیوچندی گذشت سالها باز
این قصه دارد میشود تکرار مادر
با شور تکبیر نماز بیریایش
هر صبح داری میشوی بیدار مادر
میبینیاش یک گوشه قامت بسته تا عرش
رویش شکفته چون گلی بیخار مادر
حتی برایش چای میریزی دم صبح
در استکان کوچک گلدار مادر
آن استکانی که همیشه دوستش داشت
آن بچهی مظلوم بیآزار مادر
آن بچه که میگفت وقتی جنگ باشد
حرف است سن اندک و بسیار مادر
حتی برای سن زیر سیزده سال
با عشق آسان است هر دشوار مادر
میآمد و میگفت مادرجان رضایت
گفتی نگو دست از سرم بردار مادر
میگفت مادرجان نمیخواهی که باشم
در کربلا مولای خود را یار مادر
آنقدر گفت و گفت تا یک روز گفتی
باشد برو جانم، خدایت یار مادر
لبخند زد آن بچهی دیروز و دیدی
مردانه میخندد دگر انگار مادر
لبخند زد یک روز و راهی شد به جبهه
آن روز، روز آخرین دیدار مادر
یک روز در زد آشنایی و چنین گفت:
مردانه میجنگید در پیکار مادر
تا اینکه،.... نشنیدی دگر حرفی و آرام
خشکید دستت بر سر دیوار مادر
رفتی و دیدی گرچه با چشمان بسته
لبخند میزد باز چون هر بار مادر
با یاد لبخندش ولی یک عمر حالا
داری به یادش دیدهای خونبار مادر
عمریست حالا که عصای پیریات را
در خاطراتت میکنی دیدار مادر
عمریست با این حال تنها گریه کردی
با قاب عکس مانده بر دیوار مادر
#مادر_شهدا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei