پروین اعتصامی
شعر او گلشن عطرآگین است
باغ نور است پر از آیینهاست
حرف حرف سخنش تبیین است
در شب ظلم به این آیین است
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
🌹 🌹 🌹
از غم مردم خود گفت و شنید
دید تا اشک یتیمی گریید
دلش از آه فقیران لرزید
از سر رنج همه رنج کشید
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
🌹 🌹 🌹
بود در غصهی مردم شب و روز
درد را داد به هر بیت بروز
حیف آن شعلهی گیتی افروز
رفت از گلشن هستی مرموز
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
🌹 🌹 🌹
عاشقان معرفت ایجاد کنند
خانهای و دلی آباد کنند
خستهای از قفس آزاد کنند
خاطر غمزدهای شاد کنند
دوستان به که ز وي ياد کنند
دل بيدوست دلي غمگين است
🌹 🌹 🌹
زنده است او که هوایش با ماست
رفته یک عمر و بیانش گیراست
سخنش ورد زبان در همه جاست
او سفر کرده و محتاج دعاست
خاک در ديده بسي جانفرساست
سنگ بر سينه بسي سنگين است
🌹 🌹 🌹
هرکه با عشق مودت گیرد
از خداوند خود عزت گیرد
سخنش اینهمه برکت گیرد
زنده یا مرده صلابت گیرد
بيند اين بستر و عبرت گيرد
هر که را چشم حقيقتبين است
🌹 🌹 🌹
اگر از جهل به دنیا برسی
اگر از عشق به عقبا برسی
قطره باشی و به دریا برسی
ذره باشی و به اعلا برسی
هرکه باشی و ز هرجا برسی
آخرین منزل هستی این است
#پروین_اعتصامی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
شهردارِ شهید
شهید یارِ خدا و خداست یارِ شهید
به راه اوست فقط کُل کار وبارِ شهید
چگونه دل به زمین خوش کند که در دل عرش
نسیمِ رحمتِ حق می شود نثارِ شهید
قرار از چه بگیرد در این قفس، وقتی
وصال حضرتِ حق می شود، قرارِ شهید
چه حاجتی به زمین های شهر،چونکه خدا
نهاده مُلکِ جنان را در اختیارِ شهید
بدا به حال من و روزگارِ ناجورم...
خوشا به حالِ خوشِ حال و روزگارِ شهید
زمینی از همه ی شهر او به او نرسید
به غیرِ قطعه زمینی که شد مزارِ شهید
به میز و صندلی قدرتش دچار نشد
شدند جمله ی دلدادگان ،دچارِ شهید
چقدر شهر هوایِ تو را به سر دارد
سری به شهر بزن باز،شهردارِ شهید
#شهردار_شهید
#شهید_مهدی_باکری
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
🔸 خانه تکانی...
غافل شدم از بیش و کم عالم فانی
در خانه تکانی
از خاطر من رفته به کل فکر گرانی
در خانه تکانی
شد آخر این سال و من دربهدرِ زار
اینگونه گرفتار
در استرس و زور و فشار و نگرانی
در خانه تکانی
قاطی شده از شدت زحمت شب و روزم
بیرون زده قوزم
در مشت زنم له شده چون قوطیِ رانی
در خانه تکانی
هر صبح شوم کنده ز جا با دو سه تا داد
با ضربه و فریاد
طوفانِ الاقصی شده و بنده نِتانی
در خانه تکانی
از من بشود فک و دهان یکسره سرویس
در گوشهی سرویس
جانسوزتر از بوی بد این است که جا نی
در خانه تکانی
زین پیش، تر و تازه بُدم بنده چو تامسون
در عیش و تفنُن
امروز چروکیده چو لیمویِ عَمانی
در خانه تکانی
گوید که ببر یک نفره ساید به آن وَر
نزدیکِ دم در
باید ببری گر بتوانی ،نتوانی
در خانه تکانی
باید که کنم کار تویِ خانه چنان خر
این ماه مکرر
دیگر شدهام زیرِ فشارات، روانی
در خانه تکانی
بسیار منِ در به درم دور و بر عید
در معرض تهدید
مانند همان موقعِ آقای فغانی
در خانه تکانی
سرگیجه نصیبم شده از مصرف وایتکس
گویا زدهام اِکس
با کشتن بنده بشوی قاتل و جانی
در خانه تکانی
ماه رمضان است و نبودهست غذایی
نه آب و نه چایی
در موقع افطار بده پارهی نانی
در خانه تکانی
شاید که شوی منصرف از قصهی بازار
آن قصهی غمبار
بر دوش کشم محنت هر بار گرانی
در خانه تکانی
✍#احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
✨✨✨
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی":
https://www.instagram.com/ahmad_rafie_59?igsh=MTRxMW85ZjdxbmcwcQ==
سلام
ممنون میشم کانال اشعارم را در اینستاگرام حمایت بفرمایید.
ممنون🌺
@asharahmadrafiei
تو را خدا فقط یک قطعه
دزدانِ زمین بلایِ جان وطنید
در دزدی ملک و باغ و دشت و دَمنید
یک بار هم امضای مرا جعل کنید
یک قطعه زمین به نام بنده بزنید
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
در کنار مادر بزرگوار شهید غیرت،شهید الداغی...
یقین دارم به دعای مادر شهید به آنچه که میخوام میرسم.
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
در کنار مادر بزرگوار شهید غیرت،شهید الداغی... یقین دارم به دعای مادر شهید به آنچه که میخوام میرسم.
آه مادر....
خوشتیپِ مادر بهبه از خوشغیرتیهات
مادر فدایِ روی ماه و قد و بالات
دل کندن از این آخرین دیدار سخت است
هرگز نگردد سیر، چشمم از تماشات
این چشمهای بسته را میبینم اما
باز است در رویای مادر چشم زیبات
گویا به فکر قلبِ مادر نیستی که!
پوشیدهای از خون لباسی بر سراپات
باور ندارم رفتنت را هیچ مادر...
مبهوت مانده مثل من، بیچاره بابات
در جبههی ایثار رفتی سوی میدان
یکبار دیگر غیرتت را کردی اثبات
بر لب تبسم داری و بر حنجرت زخم
مانده سرت آرام بر زانوی مولات
شور وصال حضرت مولا مبارک
نوشیدن لبخند شیرینش گوارات
تا آسمان رفتند یکیک پاکبازان
شاعر اسیر خاکبازی ماند،... هیهات
مشتاقِ دیدار توییم آه ای شهادت
کی میبری ما را از این دارِ مکافات؟
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
🌷سال نو، آغاز بهار طبیعت و بهار قرآن بر همهی همراهان عزیز مبارک باد.🌷
ان شاءالله سالی سرشار از توفیق،برکت سلامتی و بهروزی پیش روتون باشه.
در پناه آقا امام زمان(عج) باشید.
@asharahmadrafiei
بهار گلزار شهیدان
عیدهامان عید شد از شور ایثار شما
سبز شد ایاممان از جسم خونبار شما
تا که خوش با زندگی و کسب و کار خود شویم
جانفشانی بود هنگامِ خطر، کار شما
در مسیر زندگانی شد چراغ راه ما
جملهجمله از سخنهای گهربار شما
رد شدید از سیمهای خاردار نفس خویش
نفس شد با هر فریب و فتنهاش خوار شما
ما گرفتار زمین ماندیم روزی که زمین
با تمام زرق و برقش شد گرفتار شما
ای شهیدان ای پرستوهای عاشق جان ماست
تا ابد شرمندهی الطاف بسیار شما
با شماها ما بهار عاشقی را یافتیم
ما بهاری میشویم از شورِ گلزار شما
#نوروز
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
⚘️تبریک⚘️
ماهِ رمضان،بهارِ قرآن تبریک
نوروزِ طبیعتِ گل افشان تبریک
هر روزِ شما چنین بهاری باشد
ای مردمِ جان،بهارهاتان تبریک
#بهار_قران
#بهار_طبیعت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
سال جهش تولید با مشارکت مردمِ عزیز
توفیقِ وطن به عزم والایِ شماست
در دفتر هر حماسه امضایِ شماست
چشمانِ ولی در جهشِ تولیدی
امسال سویِ مشارکتهای شماست
#سال_جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
◆سلام ما به تو◆
مادر مظلومهی زهرا سلام ما به تو
ای انیس حضرت طاها سلام ما به تو
ای وجودت چشمهای از روشنیهای جهان
مادرِ بانویِ خوبیها سلام ما به تو
در مسیر عشق از دار و ندارت رد شدی
وقف حق کردی وجودت را سلام ما به تو
در زلال قطرههای اشک خود بهر رسول
عاشقی را کردهای معنا سلام ما به تو
ای میان موجموج فتنهها با یاریات
احمد مرسل نشد تنها، سلام ما به تو
از زلالی هست قلب مهربانت آسمانی
هستی از بخشندگی دریا سلام ما به تو
ای تجارت پیشهای که در قبال عشق خویش
دست شستی از همه دنیا سلام به تو
در دل این خانه با آیین همسر دوستی
مکتبت را کردهای برپا سلام ما به تو
آه از آن دم که رسید از بین آن دیوار و در
نالهی جانسوز وا اُما سلام ما به تو
آه از دروازهی ساعات و خیل روضهها
آه از آن ساعات، واویلا سلام ما به تو
آه از آن ساعت چه دیدی حضرت مادربزرگ
کنج مقتل، ظهر عاشورا سلام ما به تو
#حضرت_خدیجه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه ی بنده رو در بگو بخند امروز ساعت۱۵:۳۰ از شبکه نسیم ببینید🌺
ممنون🌹
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
اجرای بنده در #بگو_بخند🌺👆 #احمد_رفیعی_وردنجانی @asharahmadrafiei
اخوانیه ی جدید بگو بخند
زیبایی روزگار باباست
پربار تر از بهار باباست
او پشت و پناه ماست باباست
او هدیه ای از خداست باباست
والله که برکت است بابا
یک کوه(تاکید) محبت است بابا
بی حد و شمار دارمش دوست...بوس،باصدا
در خاطر من ترانه ی اوست
تا اینکه شود وجودتان شاد
در شعر از او نموده ام یاد
شوخی ست کلام من سراسر
از بنده به لطف خویش بگذر
🔹
بابای گلم که ضد گربه ست
با دیدن آن ز جا زده جست
برخاسته با خروش و تشویش
فرموده به گربه هی، برو، پیش....با صدای بلند
هر گربه که گفته است می عووووو....صدا
با خشم تشر زده که:گمشو.....صدای بلند
هرگاه که گربه بوده الدنگ
رفته ست برای جُستن سنگ
هرگاه که گربه بوده مسبوق
گفته ست به او دو واژه ی بوق....صدا
🔹
بابای گلم هواشناسی ست
در حد تخصصش کسی نیست
در خانه ی ما به حال حاضر
مسئول بخاری است و کولر
سرمای هوا براش محسوس
گرمای هوا براش ملموس
مادر بکشد ز کار او رنج
گوید به پدر بابا: دماسنج......با صدای بلند مادر
🔹
بابای گلم که مارک پوش است
دلبسته به یک دو زیرپوش است
دارد ز،گذشته تا به حالا
بیژامه و زیرپوش خود را
بیژامه او که گشته پاره
فریاد زده ست با اشاره
تا آنکه صدایش آمده جررررت
گفته ست که پاره گشت این فرت
🔹
بابای گلم به وقت تعمیر
ناگاه به خانه می شود شیر
تا دست برد به سویِ آچار
مادر بزند از آن طرف جار
تعمیر نکن که نیست لازم...صدای مادر
در خانه همین اتوست سالم
وقتی که صدا درآمده ؛پووووووووک..صدا
مادر زده داد: مردِ مفلوک....صدای مادر
آتش به جهاز من زدی تووووو ...صدای جیغ مادر_می زنم به خودم
باید بخری اتویی از نو
برخاست از آن چو بر هوا دود
گفتا پدرم که:.......اینجوری بود باصدای کلفت و خونسرد
🔹
بابای عزیز عشق ماشین
عمریست که دل نکنده از این
از این لگنی که صبحها زارت ...صدای زارت
از آن برسد صدای استارت
ای ای ای ای ای ای ای ای ای ای.....صدا
روشن نمی شه به خاطر چی؟
ماشین می گه که: اِ اِ اِ اِ اِ
چل ساله ولم بکن د بسه
بعد از دو صدای اُهووووووو میگه اِه
مامان میگه که: ولش ده بسه...جیغ مادر
🔹
بابای گلم خبرشناس است
دنبالِ خبر از اختلاس است
تا نام کسی شده ست اعلام
او را بنموده است اعدام
تا حرف شده ز بحث چایی
کرده ست دوباره یاد دایی
اویی که نداد پول ما را
نگذر ز خیانتش خدایا...بلند بگم
🔹
بابای گلم که عشقِ شام است
از قیمه و قرمه می شود مست
هر شب به صدای خویشگ گیریگ گیگ
کنده ست به خشم خویش ته دیگ
🔹
بابای گلم چه عطر و بویی(دماغمو بگیرم)
آید ز تو تویِ دستشویی
رفته ست حدود نیم ساعت
تا بلکه شود درست ،راحت
آنگونه سر وصداست مزمن
گویا که در آن فضاست بایدن ....با تاکید
ما جمله ز،مستراح محروم
در را بزنیم و گوید اووووووهوووووم...صدا
آنگونه که شسته هیکل و دست
کل کف مستراح خیس است
🔹
بابای گلم که تویِ منزل
هرگز نکَنَد ز کنترل ،دل
بابای گلم که برده هرجا
با خویش همیشه کنترل را
از این شبکه به آن یکی ها
رفته ست به میل خویش تنها
همواره نشسته پاش چون میخ
حتی بکند اگر که خخیییخ .....خخییییییخ
دل کندن او ز یک چه سخت است
آنگاه که پخش پایتخت است
او عاشق خمسه است و کارش
بوده ست همیشه دوستدارش
گفته ست که طنز فاخر این است
طناز درست و نادر این است
گفتا که من از حدود پنجاه
باخمسه شدم رفیق و همراه
استاد بگفت: بس دیگه
گوش نده بابات ؛،الکی میگه... باصدای خمسه
فرمود پدر:ادامه داااااره
استاد جواب داد:اَااااااره
گفتا پدرم جناب استاد
از لطف بخوان ترانه ای شاد
استاد بزرگ شور وآواز
آنگاه چنین نمود آغاز
باریکلا مرد ناقلا/باریکلا
باریکلا شعبون کدخدا/باریکلا
باریکلا /باریکلا
آنگاه پدر بخواند از جان
اینگونه ترانه بهر ایشان
🔹
استاد ما ای /علیرضا خمسه ی ناز
لبخند رو لبت/ همیشه عمر تو دراز
علیرضای خمسه یه مرد پرهنر
زندگیت واسه ایران همیشه پر ثمر
بچه گی ما طی شد با اون جیغ خپیت فالش،بکشم)
یاد تو همش با ماست تو هرجمع و محیط
کرده همش کارای سخت
یکی از اونا پایتخت
هنر تو گوشت و خونشه
مهربونی نشونشه
خنده یِ رو لبش
از ادبش
تاب و تبش
آخه من چی بگم
علیرضا خمسه،یکی یه دونه ای
چی بگم که استادِ تک زمونه ای
👇👇👇👇👇ادامه
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
اخوانیه ی جدید بگو بخند زیبایی روزگار باباست پربار تر از بهار باباست او پشت و پناه ماست باباست او
ناگاه که زد شبکه ی هفت
هوش از سر او عجیب در رفت
از تن بدرید از شعف پوست
می گفت که: پخش قندپهلوست
فرمود که واقعا چه زیباست
برنامه ی حضرت شکیباست
استاد سخن ،چو دسته ی گل
هر واژه کلام او تغزل
استاد بزرگ طنز گویی ست
در طنز کسی شبیه او نیست
ای من به فدای آن سبیلش
طنازی ناب و بی بدیلش
تا گشت زمان صحبت فیض
فرمود به فیض با کمی غیظ
با شعر بلند همچو شیلنگ
سازی تو دوباره وقت را تنگ
بگذار که گل غزل بخواند
شعر تَر بی بدل بخواند
تا فیض بگفت شعر شیلن....مکث من
بابام بگفت باشه،فعلن
بنمود کلام فیض تحریف
اینگونه برفت سوی تصنیف
من یه پرندم آرزو دارم تو یارم باشی
آی تو یارم باشی
استاد شکیبا تو بگو بخند کنارم باشی
آی کنارم باشی
من که تو اینجا
خیلی سریشم
وقتی تو باشی
برنده میشم
می میرم اگه امید ندی بم
چراغای سفید ندی بم
اگه ببرم
اگه ببازم
اگه تو خونم
اگه تو غارم
تورا دوست دارم
تو را دوست دارم
تو را دوست دارم
🔹
تا مزه دهد مزاج خود را
ناگاه بزد رادیو آوا
آن لحظه صدای رادیو بود
پخشیدنِ این ترانه ی گود
شب به گلستان دیدم با حالت خاصی
داره میاد از بالا شهاب عباسی
غلاف می کرد اونجا هر آدم نسناسی
آدم نسناسی
هر کی می دید استیلو جاده رو وا می کرد
با دیدن عباسی خدا خدا می کرد
برای زود در رفتن کفششو پا می،کرد
کفششو پا می،کرد
یه گوشه گلستان دو سه تا مردک قالتاق
اخمو و بداخلاق
خواستند که بگیرن پول و گوشی شهابو
این گوهر نابو
تو گلستان ،مثل چوپان،می درخشیدآن قامت موزونت
کل آدمها ،داخل پارک ،مخلص تو چاکر و ممنونت
در آن نیمه ی شب ممنون بودم
بشنو از دل من پایام سرودم
شهاب عباسی
شهاب عباسی
شهاب عباسی
🔹🔹🔹
بابام نمود ناگه عطسه(صدای عطسه بلند)
کوبید رویِ شماره سه
می خواست رود شبکه یک
تا دید که هست ویدیوچک
گفتا که روای خوش بیان است
برنامه ی او چقدر فان است
همشهری ماست این دلاور
این مرد بزرگ خنده گستر
ای من به فدای طنز نابت
طنازی و شور و پیچ و تابت
آنقدر که شد ز دیدنش شاد
اینگونه براش نغمه سرداد
ای گل که تو از سمت بروجن اومدی
هم شاعری هم مجری گری را بلدی
دلتنگ توام بازم بیا به شهرمون
تهرون چیه که موندی تو اون عبدولا جون
عبدالله دلم تنگ اومده
شیشه ی دلم عبدالله زیر سنگاومده
تا گفت روا که :توی این بَر....قطع بشه
بابام بزد کانالِ دیگر
🔹
آنگاه که دست او ز ناچار
خوردید روی شماره ی چار
مجری شبکه ی چهارم
فرمود ز شوق خود :تبسم
خوش بود که در سیاهی شب
برنامه گرفته یک مخاطب
با حال تعجبی به بابا
گفتا که :شما کجا و اینجا...با ی صدای محترمانه
گفتا پدرم ببخش لطفاً
دستم بفشرد اشتباهاً
🔹
تا زد شبکه نسیم آن شب
پس دید که شاعری مودب
اینگونه بخواند از نعیمه
اشعار جلیله و فخیمه
🔹
یه کار طنز استوار
با طنازای بیشمار
با شاعرای با وقار
با داورای پای کار
با مجری پر افتخار
دوسال شده ادامه دار
اسمش چی شد(بن بست راز)
برنامه ی بگو بخند
🔹🔹🔹
آی نعمیه، تو لطف ایزدی
توی مهربونی زبونزدی
واسه رای قرمز مرددی
تویِ رای سفید سرآمدی
دست رو کیلید سفید زدی
هیشکی ندیده ز تو بدی
ماشاءالله(بن بست راز)
نعیمه ی نظام دوست
🔹🔹🔹
آی نعیمه هوا چجوریه
به به چه حال و چه شوریه
اینجا گوگوری مگوریه
خنده اصلا اینجا زوریه
چایِ تازه دم تو قوریه
اسم چی شد
برنامه ی بگو بخند
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
مناجات سحر(طنز)
سلام ای خداوندِ خورشید و ماه
سلام ای خداوندِ گردون سپهر
سلام ای خدایی که ما بندگان
ندیدیم از دستِ تو غیرِ مهر
خدایی که در داوری ها ،تکی
نخواهی در این داوری هات،کوبل
سپاس از تو که گشته امسال باز
ز احسان و لطفت ،بهارِ تو دوبل
خداوندِ دارای زور زیاد
ترحم بفرما به بی زوری ام
تویی قدرت مطلق عالم و
من این بنده ی خُرد پیزوری ام
خداوندِ داری مال کلان
بده مال بسیار بر این فقیر
خدایا کمک کن به من زودِ زود
که کارِ من دربه در هست گیر
تو ای مالکِ ثروت بیکران
از آنِ تو هر باغ و هر ملک و دشت
تو که کمنمی گردد از ثروتت
به بنده بده وامِ بی باز گشت
خدای توانا به ناممکنات
که چیزی نباشد برایت محال
کمک کن به من خواهشا با دلار
گره وا نسازد ز کارم ریال!
تویی که دهی ریش بر کوسه ها
تویی که دهی مو به سرهای تاس
خدایا به من ثروت آن سان بده
که هرگز نگردم پیِ اختلاس
خدایا شنیدم که دیشب زنم
به وقتِ دعا گفت؛یخچالِ ساید
اگر ساید دادی به او لطف کن
مرا هم رها کن ز شرِ پراید
خداوندِ خوبِ بهشت برین
خدایی که داری عسل تویِ جوب
تویی که به لطفت کنی خوب ،تا
به این بنده ای که نبوده ست،خوب
خدایی که رحمِ تو باشد زیاد
منِ بی وفا را جهنم نبر
تو آگاهی از عجز بسیارِ من
ندارم ز حکم تو یارب، مفر
خدایی که آگاهی از من ولی
نگویی بدی های من را به کس
نسازی مرا هیچ بی آبرو
تو داری هوایِ مرا هر نفس
خداوند مالک به مُلک جهان
بده خانه ای، بنده مستاجرم
کمک کن به من،موجرِ خیره سر
دهد بهر هر چیزِ بیخود قِرم
به من شغلِ بسیار خوبی بده
که بیکار هستم خدای عزیز
نباشد ولی زحمتِ آن زیاد
که من سخت دارم علاقه به میز
خدایی که وقتِ گرفتاری ام
گرفتی همیشه سراغِ مرا
ز مادر زن و همسرم ،راضی ام
تو تغییر ده باجناق مرا
بده بنده را بچه ی بیشتر
که هر بچه دارای یارانه است
اگر چه نباشد کلان،مبلغش
ولی باز هم برکتِ خانه است
خدایا من دربه در بی کَسَ اَم
خودت بنده ات را پناهی بده
خدایا تو آگاهی از خیرِ من
به این بنده ات هر چه خواهی بده
#ماه_رمضان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei