🔸 من هم یک سلیطهام
اوضاع رخت و پوششم بسیار خیته
این آخرین مُدِ لباسِ درب پیته
دارم به پایم نیمه شلواری که آن هم
هم پاره، پاره، پاره و هم فیتِ فیته
دارم به تن تاپی که تا بالای ناف است
از نازکی گویی که پوست بیسکوییته
در شهر میگردم به هر وضعی بخواهم
خالیست وقتی در وطن، جایِ کمیته
با جفتکِ قانونگریزی های بنده
له میشود قانون کشور مثلِ لیته
هرچه نباید آشکارا گردد از من
پیدا پس از کوچکترین بادِ محیطه
از عزت انسانیت بیگانه هستم...
بشناس من را، بنده هستم یک سلیطه
✍ #احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
💫💫
@asharahmadrafiei
🔸انتظارات رهبر انقلاب از شاعران؛ از نهضت ترجمه تا توجه به قدرت رسانه شعر
#احمد_رفیعی_وردنجانی بعد از حضورش در دیدار مداحان و شاعران کشور با مقام معظم رهبری در خصوص انتظارات ایشان از شاعران، گفت: ایشان شعر را رسانهای توانمند برای پیشبرد اهداف اسلام و نظام میدانند و قائلند حال که این رسانه در اختیار ماست باید به بهترین وجه ممکن از آن استفاده کرد و کمکاری جایز نیست؛ ایشان امسال تأکید والایی بر امر ترجمه داشتند تا شعر فارسی بتواند تأثیر فرا مرزی داشته باشد.
گفتوگوی ایکنا 👇
https://iqna.ir/00HeTP
#بهارقرآن
@shahrekordiqna
29.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید | پویش قرآنی زندگی با آیهها
🔶شما دعوتید به تماشای شعری زیبا از احمد رفیعی وردنجانی، از شعرای انقلابی استان چهارمحال و بختیاری با عنوان #زندگی_با_آیه_ها
💡برای پیوستن به پویش زندگی با آیهها عدد "۵" را به سامانه پیامک ٣٠٠٠١٩٢۶ ارسال فرمائید.
#بهارقرآن
#زندگی_با_آیه_ها
#نهضت_ادامه_دارد
༺🦋@nehzat_eslami_chb
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
#ببینید | پویش قرآنی زندگی با آیهها 🔶شما دعوتید به تماشای شعری زیبا از احمد رفیعی وردنجانی، از شعر
👌اثر زیبای شاعر اهلبیت اقای رفیعی وردنجانی❤️
✨زندگی با آیهها...✨
هر طرف رو میکنی آیات زیبایِ خداست
جلوهای از رحمت بیمنتهایِ او به ماست
ماهِ رحمت فرصتِ نابیست تا پر وا کند
هر که مشتاق پریدن سویِ یارِ آشناست
در بهارِ پاک قرآن، توشه از قرآن بگیر
توشهی قرآنیات سرمایهیِ دارِ بقاست
آنکه میجوید صراطالمستقیمِ عشق را
گوشِ جانش هرکجا باشد به سمتِ این نداست
آنکه میداند کلامِ حق به قرآنِ مبین
بهرِ هرچه مشکلِ دنیایِ ما مشکل گشاست
ای که از عشق علی (ع) دم میزنی در هر نفس
ذکر قرآن مونسِ جانِ علیِ مرتضاست
دل به قرآن بند و با آیات آن مانوس باش
درکِ قرآن جلوهیِ توفیقِ بیچون و چراست
خوب بنگر سطر سطرش را که در هر سطرِ آن
جلوههایِ برکتِ مسطورِ حیِ رهنماست
در دلِ هر قطرهی آن هست یک دریایِ نور
بر مسِ جانهایِ ما هر قطرهاش چون کیمیاست
از تمام دردها آسوده کرده خویش را
آنکه بر دارالشفایِ پاکِ قرآن مبتلاست
بابِ حاجات است آیاتِ کلامِ کردگار
هر که با جانش بیاید در حرم حاجت رواست
راهمان با آیههای نور، روشن میشود
لحظههای زندگی با نور سرشار از صفاست
آنکه غافل مانده از آیاتِ قرآن را بگو:
حق آیاتِ خدا یک روز گردد بازخواست
هر که میگردد پیِ سبک درستِ زندگی
بهترین سبکش یقیناً؛زندگی با آیههاست
بند بندِ هر دلِ حق جو گواهی میدهد
گفتهی پاکِ خدای عالیِ اعلاست، راست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei | @rasaeyas135
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طرح و کار زیبای جناب استاد امید مهدی نژاد در زنده ساختن و زنده نگاه داشتن لهجه ها
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
🔹اجرای کامل احمد رفیعی وردنجانی در "نیمه نهایی #بگو_بخند" #احمد_رفیعی_وردنجانی @asharahmadrafiei
به نام خدا
شرینی این زمانه مامان
هر خوبی بی بهانه مامان
مامانِ پر از محبت گل
هرگز نشود به دوستی ،شُل
محبوب دلم ،عزیز ،مامان
هرگز نشوی مریض مامان
هر بار که می کند مرا تاچ
با مهر زیاد می کند ماچ
جانهای همه فدایِ مامان
خاکیم به زیر پای مامان
شوخی ست کلامِ من برایت
بادا همه هستی ام فدایت
🔹
مامان عزیزِ دشمنِ سوسک
بیچاره شود ز دیدن سوسک
دنیا همه می کنند تصدیق
با دیدن سوسک می کشد جیغ...صدای جیغ
گر سوسک زند به پای او خش
از،شدت ترس می کُند غش
🔹
مامانِ عزیز با محبت
در فیلم کند نظر به دقت
با دیدنِ رنجِ شخصیتها
بس گریه نموده است تنها
از دست تناردیه شکار است
بر غصه کُزّت اشک بار است
آخی کزت غریب بدبخت...باصدای گریه وناله
گیر افتاده توی کارای سخت
چون تام و جری کند تماشا
در غصه و غم شود سراپا
گه بهر جری شود پر ازغم
گاه از غمِ تام دیده پر نم
🔹
مامان عزیز قرقرو نیست
یک ذره ی پی بگو مگو نیست
یک بار نداده بر پدر گیر
حتی برسد اگر که شب،دیر
یک بار نگفته تویِ ایام
از دستِ تو من رسید به اینجام...صدای جیغ زنانه
در طول حیات خود سراپا
یک بار نکرده است دعوا
یک بار نگفته او به شیون
پای تو شلخته سوختم من...صدای جیغ زن
یک بار نگفته است :ای مرد
:دارم به دل از جفایِ تو درد...باصدای جیغ
یک بار نگفته من اُلاغم
:واس چی نمی رم پی طلاقم...باصدای جیغ
🔹
مامان گرامی معزز
بی شبهه نکوترین سرآشپز
در هرچه غذا پیاز ریزد
گوید به حدِ نیاز ریزد
گوید که غذاست با پیازش
بسیار شده نموده در هم
دنباله ی مرغ و سیر و شلغم
باهرچه که مانده است باقی
از مدت هفته اتفاقی تفاقی
با چند هویج ،گوجه ،فلفل
آماده کند غذای خوشگل
کرده همه را درون همزن
با حال شبیه جنگ کردن
از بعد صدای......... اَاَاَاَم همزن
بنیان غذا شده فراهم
بسیار غذای توپ گشته
با آب و پیاز سوپ گشته
🔹
مامان بزرگوارِ خیاط
سازد هنرش همیشه اثبات
شلوار چو پاره گردد این قدر
یک وصله بر آن زده ست این قدر
البته این ایراد قافیه نیست چون مفهوم دوتا این قدرها باهم متفاوته،یکی اینقدره ،یکی اینقدر
🔹
مامان گل لطیف اعصاب
گردد ز فشار کار بی تاب
وقتی عصبی شده به شدت
اینگونه نموده است صحبت
صدای جیغ زدنی که معلوم نیست چی می گیه
(...................)
(...................)
مامان عزیز با درایت
وقتی شده خسته از نظافت
آنگاه بلند گردد این بانگ
دیش دینگ دارانگ دیرینگ ،دینگ دانگ
این است صدای ظرف هامان
هستند اسیر دست مامان
این است شبیه بانگ آژیر
یعنی ندهد کسی به من گیر
🔹
مامان گلم که با تعصب
با سعی و تلاش می پزد رُب
قربان تلاشهای مامان
این است صدای پختن آن
یعنی خداوکیلی الان انتظار دارید صدای پخته شدن رب را دربیارم
باشه
قلپ.قلپ
🔹
مامان عزیزِ اهلِ دقت
دارد به زمانِ خواب غیرت
حتی به مکان خواب غیرت
گر خارجِ وقت خواب باشی
باید که به هر طریق پاشی
هرگوشه ی خانه که بخوابی
آنجاست کثافتی حسابی
فالفور رسد به دست جارو
بیدار شوی از این صدا ژوووووووو...صدای جارو برقی
🔹
مامان گلم که جا اتوهاش
هستند نشان کار زیباش
بعدم میگه که نکن تو قد قد
:این جای اتو دیگه شده مُد ..با صدای زنونه
🔹
مامان گلم که از رفیقان
هر جمعه گرفته چند مهمان
یک دورهمی تجملی نه
مهمانی ساده ،گُل گُلی نه
از سبزی و لوبیا و آلو
حتی کلم و کرفس و کاهو
گیرند و کنند پاک باهم
یک هفته زیاد و هفته ای کم
غیبت بشود در آن ،نه هرگز...دستمو گاز بگیرم
یک جمله ز دیگران نه هرگز....
گفتن ز عروس خاله حوری
آن دخترک گوگور مگوری
یا دخترِ نکبتِ شلخته
انگار که داره کم دو تخته
یا عمه یِ قرقروی بد گو
آن پیرزن ور وره جادو
گفتن ز چنین کسان نه هرگز
غیبت بکنند؟.....هان؟...نه هرگز
یک جمعه یکی ز جمع پرسید؟
تا حالا بگو بخندو دیدید
مامان بگرفت بحث را دست
فی الفور دهان جمع را بست
گفتا پسر من اصلا آنجاست
همراهِ همیشگیِ آنهاست
فرزند گلم که هست شاعر
خوانده ست همیشه شعرِ فاخر
خواندست قصیده ملمع
یک بار نکرده است بع بع
بوده ست به جمع شان موقر
یک بار نکرده است عرعر
بوده ست امید و عزت ما
یک بار نکرده است ماما
بوده ست همیشه با تعهد
یک بار نکرده است قُدقُد
بوده ست عجیب باتمرکز
هرگز نشده ست بچه ام بُز
بوده ست در اوج سرفرازی
یک بار نکرده لوس بازی
از جمع زنان یکی برآشفت
با خنده به مادرم چنین گفت
راست میگی شما! آره همون مرد!...صدای زن
اون که دوساعت اواع اواع کرد...
مامان ز کلام او بر افروخت
یک چیز بگفت آن طرف سوخت
زان چیز نمانده در سخن ،نقش
زیرا که نبود قابل پخش
از جمع زنان کسی دگر بود
آمد به میان این سخن زود
گفتا که بگو بخند عالی ست
برنامه شبیه آن اصن نیست
برنامه ی طنز با تعهد
یک ذره نگفته حرف بیخود
👇👇👇👇👇👇
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
به نام خدا شرینی این زمانه مامان هر خوبی بی بهانه مامان مامانِ پر از محبت گل هرگز نشود به دوستی ،ش
معیار و ملاک طنز ناب است
این گفته عیان چو آفتاب است
هرکس که ببیندش بخندد
در روی غم جهان ببندد
بس روده که گشته است کنده
مردند بسی ز فرطِ خنده
آنگونه که درگرفت کل کل
ماندند به کار خود معطل
با دیدن صحنه یادم افتاد
دعوای جواد با خداداد
از جمع زنان ،زنی خردمند
آمد به کلام و گفت :احسند
گفتا که به عمد گفتم احسند
چون قافیه است با خردمند
گفتا که در آن چهار داور
هستند ز خوبهایِ کشور
خمسه ست بزرگ داورانش
همواره حلال باد نانش
الگوست برای مردمما
میزان محبتش به لیلا
در معنی واقعی هنرمند
برباغ لبش همیشه لبخند
بوده ست به وقت کار هشیار
تا نیمه ی،شب به کار بیدار
از هفت هنر وجودِ او پر
در بحر هنر شده ست چون دُر
از کار نگشته هیچ خسته
گر خسته شده کمی نشسته
یک بهمنی است و استوار است
الگوی تمام ما به کار است
مسئول هنرشناس دریاب
این گوهر پاک و خالص و ناب
چون او به مرام و کار ،هشدار
هرگز نشود دوباره تکرار
فرموده سخن چنین به لبخند
یک بیت پر از،شکر پر ز قند
هرکس که نگوید و نخندد
آخربشود پیاز و گندد
فرمود زنی دگر از آنها
:واسه چی نمی گید از شکیبا
تا رویِ جمیع تان شود کم
اینگونه واسش غزل بخوانم
اسطوره ای از ادب شکیبا
بر نخلِ خرَد رطب شکیبا(خوشمزه)
شعر است و یا عسل که داری(با ناز)
اینگونه به روی لب شکیبا(زبونمو تاب بدم دور لبم)
تخمین زده ام سبیل شان هست
اندازه ی یک وجب شکیبا
ماه رخ او زده ست بیرون
از زلفِ سیاهِ شب شکیبا
نام آور شعر دینی و بعد
در طنز پر از طَرب شکیبا
برده ست ثواب کارِ واجب
از خنده ی مستحب شکیبا
آبانی رازدار و فعال
با رافت و بی غضب شکیبا
در سبزی او تُرب فراوان
باشد مدد تورَب شکیبا
🔹
ناگاه زنی گداخت بسیار
فرمود که خواهران پرکار
پس،کو سخن از شهاب اینجا
غافل شده اید از او چرا،ها؟
برنامه می سازه خوشگل و تک
یک دونه ی اون اردک تک تک
تا کم بشود ز جمع تان رو
من نیز غزل بگویم از او
پرنور چو اختری شهاب است
از هرچه بدی بری شهاب است
بازیگر و فیلمنامه پرداز
در هر دو چه محشری شهاب است
در کشفِ توانِ مستعدها
استاد توانگری شهاب است
همه زاده ی ماه آذر و هم
از مردمِ آذری شهاب است
هرگز نبرید نام آرنولد(با خشونت)
تولیدیِ کشوری شهاب است
کو چاره به جز سکوت وقتی
در مسند داوری شهاب است
آنکس که به رغم قدرت خویش
هرگز نشود جری شهاب است
کس دم نزند ز نان سنگک
چون عاشق بربری شهاب است
ناگاه بگفت مادری پیر
یک جمله بگم در اوج تاثیر
مادر می دونی شهاب خوبه....صدای پیرزن
قلبم همیجور واسه ش می کوبه
فرمود زنی که موقع لِر
امروز همه شدیم شاعر
اما چی شده تو این هیاهو
حرفی نشد از نعیمه بانو؟
جونم بشه خواهرم نعیمه..با صدای اوا مامان
دنیای هنر رو کرده بیمه
در سابقه اش چراغ قرمز
یک بار نبوده است هرگز
حالا که شده ست حرف بانو
من نیز غزل بخوانم از او
سرشارِ هنر نعیمه بانو
باغی پرِ بر نعیمه بانو
بازیگر طنز و کارگردان
در هر دو قدر نعیمه بانو
در رای سفید خود ندارد
اما و اگر نعیمه بانو
هر قرمزِ داورانِ دیگر
داده ست هدر نعیمه بانو
در موقعِ حذف هر هنرمند
گشته ست سپر نعیمه بانو
بچم را به مرامِ مادرانه
گفته ست پسر نعیمه بانو
آبانی عشق ورزِ خود دار
پرشور و شرر نعیمه بانو
فرمود یکی دگر واسه چی
چیزی نمی گید برای مجری
من غزلی نوشته ام جور
از خوبی این مجری مزبور
مجریِ بلا روای مایی
ای اهل صفا روای مایی
هر چند که آمدی به تهران
اما به خدا روای مایی
حتی بروی اگر از اینجا
روزی به فضا روای مایی(فضا را نشون بدم)
بامزگی ات به دردهامان
گردیده دوا روای مایی
اسفندیِ مهربانِ حساس
با مهر و وفا روای مایی
ای معدن قندِ ویدیو چک
ای کوهِ طلا روای مایی
من یاد کنم همیشه از تو
هنگام دعا روای مایی
آنگونه گرفت کار شدت
وصفش نشود ز فرط حدت
می گفت یکی که خیر نبینید
هی دورهمی میایید می شنید
هی حرف می زنید از این و از اون
مونده رو زمین کدو ،بادمجون
دنباله ی این بحوث بیخود
برنامه ی گیس و گیس کشی شد
از بحث زیاد ،جمع آزرد
برنامه ی جمعه ها به هم خورد
🔹
مامان عزیز جای آن کار
حالا شده توی شعر قهار
سبزی ندهد به تابه ای لِر
زیرا که دگر شده ست شاعر
در شعر اگرکه سربلند است
از برکت این بگو بخند است
ای قلب تو مثل شیشه مامان
در قلب منی همیشه مامان
چون هرچه که هست و دارم از اوست
بسیار زیاد دارمش دوست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
میخورم...
ماه کمتر خوردن است اما فراوان میخورم
میشوم بر خوانِ لطف دوست مهمان میخورم
چون خدا دستور داده توی قرآنش«کُلوا»
طبق دستورالهی تویِ قرآن میخورم
یک سرِ سوزن مسلمانی ندارم درعمل
پایِ سفره قدر سیصد تا مسلمان میخورم
وعدهای از خوردن معمولیِ من کم شده
در دو وعده جای آن وعده دوچندان میخورم
روزهداری جلوهای انسانی است اما دریغ
وقت افطار و سحر من بیش از انسان میخورم
تا مبادا که بماند چیزی از سفره به جا
هرچه توی سفره باشد را شتابان میخورم
بنده پیمانکارِ کارِ کُنتُراتِ سفرهام
محتوای سفرهها را طبقِ پیمان میخورم
گاه اگر قدری غذای توی سفره کم شود
درکنار هرچه باشد چندتا نان میخورم
عدهای گفتند :کمتر ،من به پاسخ گفتهام
در بیاید از تنم حتی اگر جان میخورم
در مسیر درکِ بهتر از یتیمان عزیز
هرکجا فرصت شد از حق یتیمان میخورم
تا که از بار گناهانم کمی کمتر شود
رویِ هم اندازهی یک بار نیسان میخورم
از چه بعضی زورشان میآید این خوان خداست
دعوتم کرده خودش دارم از این خوان میخورم
دوست دارم خیلی این حال بُکا را در صیام
تا شوم از درددل نالان و گریان میخورم
با عبادات زیادی که به جا آوردهام
واقعاً خیلی به درد بحثِ غُفران میخورم
🔸#احمد_رفیعی_وردنجانی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
💫💫💫💫
@asharahmadrafiei
🔸️ خوشبختی کامل
من را به یقین همسر خود برِ بِگُزیند
مردی که به رویِ سرم این اسب ببیند
وقتی به سرم اسب تواند که بیاید
بر شانهام البته هما هم بنشیند
گر توی مجازی شود ادمین گروهی
با شوق مرا هم بنماید به یقین add
در راهِ رسیدن به وصالِ من عاشق
یک دسته گل از پارک سرِ کوچه بچیند
بر من بشود باز در آن لحظه درِ بخت
مخصوصا اگر اسب در آن حال (اجابت مزاج بنماید)
✍️ #احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
💫💫💫
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
تقدیم به ساحت مقدس شهدا مخصوصا شهید بهروز واحدی
دلدادهی عشقِ امام تشنهکامیم
در مکتب او بیخیالِ جاهِ و نامیم
بر موجها آسودگی ننگی بزرگ است
در راهِ حق هر لحظه در حال قیامم
ما را مقامِ خاکبوسی داده چون او
ننگ است اگر جایی به دنبالِ مقامیم
ننگ است اگر دلبستهی خاکِ زمینیم
ننگ است اگر اینجا به دنبال دوامیم
افسوس اگر لرزید جایی پای خاصان
دردا اگر که غافل از دردِ عوامیم
دردا اگر بر منبریم و حقفروشیم
ننگ است اگر در کورهی عشقیم و خامیم
نه ما کف میدانِ ایثاریم عمریست
در رنج دنیا، در پیِ حُسن ختامیم
ما زنده میگردیم از هر زخمِ شمشیر
حاشا اگر یک آن به فکر التیامیم
با خونمان از شور سرخ عشق گوییم
موسیقیِ اُمید بخشِ بیکلامیم
داریم جانی ویژه تقدیم جانان
ما تن به تن از واحدیهایِ نظامیم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
تقدیم به ساحت مقدس همه ی شهدا مخصوصا شهید بهروز واحدی صلوات بفرستید.
@asharahmadrafiei