eitaa logo
اشعار "عاصی"
410 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
پیراهن تو بر تنِ این شعر گشاد است در وصف تن‌ات شاعر ناکام زیاد است در حسرت فتح‌ات، قلمِ شاعر و نقاش زیباییِ تو، کار به دست همه داده است! شـاید قلم فرشچیان معجزه‌ای کرد بازار هنر چند صباحی‌ است کساد است! جز خنده، سزاوار برای دهنت نیست نقاشیِ رنگِ لبت این‌قدر که شاد است یک کار فقط روسری‌ات دارد و آن هم بر هم زدن دائم آرامش باد است! من شاعرم و در پی مضمون جدیدم هر کار کنی پشت ‌سرت حرف زیاد است! 🍃🌹🍃🌹
دور از تو غریب و بی نشان افتادم چون چایی سردی از دهان افتادم اندوه تو چون ریشه ی "رادیکال" است در زیر غم تو از "توان" افتادم
من وفادارم به غم، غم بی‌وفایی می‌کند هر چه با من می‌کند دست جدایی می‌کند در نبود چشم‌های بی‌نظیرت نازنین چشمم از نامردمان شادی گدایی می‌کند درد دارم، درد، می‌دانی عزیزم درد چیست؟ درد بر دنیای من فرمان‌روایی می‌کند دست‌هایت دست‌هایم را نمی‌گیرد ولی چشم‌هایت چشم‌هایم را هوایی می‌کند سال‌ها غیر از خدا در قلب من چیزی نبود حالیا اما پری‌رویی خدایی می‌کند 🍃❤️🍃❤️
آخرین روز بهار آمد دلم را غم گرفت خیس شد پلکم دوباره چشم را شبنم گرفت می رود عمر از بهار زندگی سوی خزان آه می ماند به دل با نهری از اشک روان "عاصی" 🍃😔🍃😔 🌹 آخرین روز بهار ۱۴۰۱ هم رسید
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ «قلم به دست گرفتم خدا خدا بنویسم...» باصدای مرحوم استاد کریمخانی 🍃🌹🍃🌹
🌹خاطراتی از شهید دکتر مصطفی چمران 🍃مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و بهش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی، که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود، ولی شهریه می گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسید. بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت: پسر جان تو قبولی . شهریه هم لازم نیست بدهی! 🍃سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده ، بالاترین نمره! 🍃ما سه نفر بودیم ، با دکتر چهار نفر. آن ها تقریبا چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بدو بی راه گفتن، چند نفر آمدند که دکتر را بزنند! مثلا آمده بودیم دانشگاه سخنرانی، از درپشتی سالن آمدیم بیرون، دنبالمان می آمدند، به دکتر گفتیم:« اجازه بده ادبشان کنیم »، گفت «عزیز، خدا این ها را زده». دکتر را که سوار ماشین کردیم ، چند تا از پر سر و صداهاشان را گرفتیم آوردیم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود، آمد توی اتاق حسابی دعوامان کرد. نرسیده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه، با سلام و صلوات! 🍃گفتم "دکتر جان، جلسه رو می ذاریم همین جا، فقط هواش خیلی گرمه. این پنکه هم جواب نمی ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم، اگه یکیش را بذاریم این اتاق... .گفت: ببین اگه می شه برای همه ی سنگرا کولر بذارید، بسم ا... آخریش هم اتاق من! 🍃ناهار اشرافی داشتیم؛ ماست! سفره را انداخته و نینداخته، دکتر رسید. دعوتش کردیم بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره، یکی می پرسید "این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد سرکشی، چی شد پس؟" 🍃با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس می رفت، نه شورای عالی دفاع. یک روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود گفت "به دکتر بگو بیا تهران." گفتم "عهد کرده با خودش، نمی آد." گفت "نه، بگو بیاد. امام دلش برای دکتر تنگ شده." بهش گفتم، گفت "چشم. همین فردا می ریم." ✅هدیه به این بزرگمرد صلواتی بفرستیم
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست علی ست بی کس و تنها در انتظار فرج هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش صدای نالۀ مولا در انتظار فرج هنوز ناله کشد از جگر امام حسن گشوده دست دعا را در انتظار فرج هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج هنوز می رسد آوای دلربای حسین ز نوک نیزۀ اعدا در انتظار فرج هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری کنار کشتۀ سقا در انتظار فرج هنوز خون شهیدان کربلا جاری ست ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست چو چشم فاطمه، دنیا در انتظار فرج 🔸شاعر: __________________________
باید کمی عاشق شد و قدری صفا کرد این قلب را از خودپرستی‌ها، رها کرد چون "سخت می‌گیرد جهان بر سخت‌کوشان" باید کمی خندید و غم‌ها را دوا کرد باید که خود را خرجِ یارِ مهربان کرد با دشمنانِ خویش هم با صبر، تا کرد امّا تأمّل کن در اطراف و در اشخاص باید به هر جا، بهترین‌ها را سوا کرد هر "دوستت دارم" که رمزِ عاشقی نیست عشق و صفا را از هوس باید جدا کرد روح و دلِ آدم که جایِ هر کسی نیست باید که قلب و ذهن را از غیر، وا کرد عاشق شدن، مشکل‌ترین کارِ جهان است چون ابتدا باید "خودم"ها را فدا کرد سخت است عاشق ماندن و خود را ندیدن دنیا، دروغِ مدّعی را بر ملا کرد از هر چه غیر از یادِ او، شرمنده هستیم کِی می‌شود این خانه را وقفِ خدا کرد؟ تا فرصتی داری و قدری آبرو هست اوضاعِ قلبت را ببین، باید چه‌ها کرد؟ 🍃🌹🍃🌹
خواهرم عکس پروفایلت اگر عکس تو شد... هر هوسرانی ببیند چهره ات را ، گوش دار یا که شاید یک جوان در عکس تو بیند گناه ارزش تو بیش از این باشد ، بله ای هوشیار عکس دیگر دختران هم در پروفایلت نزار... تا نشیند روی قلب یک جوان گرد و غبار تو همان گنج خدایی در دلت ایمان بود... دختر شیعه نگین حلقه ء ایران بود "عاصی" 🍃🌹🍃☺️🍃🇮🇷
کنیز خانه زادت گشته حوری لبت سرخ و تنت جام بلوری دو چشمت جامی از دریای آبی بگو بوست کنم امشب چجوری؟! "عاصی" 😁😁❤️❤️😘😘
خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌های من من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دل‌خو‌شی، همه‌ی شهر دل‌خوشند خوش باش هم به جای خودت هم به جای من تو انعکاسِ من شده‌ای، کوه‌ها هنوز تکرار می‌کنند تو را در صدای من آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس در شهر نیست باخبر از ماجرای من شاید که ای غریبه تو همزاد با منی من، تو، چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من! 🍃🌹🍃❤️
خبر به دورترین نقطہ‌ی جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد - شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد؟! - چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد... - رها کنی... برود... از دلت جدا باشد... به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد - گلایه ای نکنی، بغض خویش را بخوری که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد - خدا کند که... نه! نفرین نمی کنم، نکند... به او -که عاشق او بوده ام- زیان برسد - خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد - 🍃❤️🍃❤️