eitaa logo
اشعار "عاصی"
403 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
56 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سلام چند پیشنهاد عالی برای دوستانی که دنبال شعر خوب هستند: @ashare_asi @farakhanesher @yosefpoor_ir @mjelahipour @Mojtaba_khorsandi @alisalimian_poem @kaftarchahiemamreza @ASI_khorasani @gida13 @sagharaneyeshaerane @ashaarsharifi @abiatenaab @soroush_0301 @asharahmadrafiei @sehreashk @najvayebaran @sherkadeh @meysamranjbar_channel @mmjn64 @nardohdar1 @hoseinemorady63 @majnon1396 @Arefe_Majnon @chanddaneyaghot @mahpari_ch @gharare_dele_bi_gharar @cheraghbasiratafzayi @arastehnia @daftaresher110 @ali_rafiei_vardanjani @golchine_sher @arefaaneh @golo_bolbol @shokofeha_ye_kheal @anjoman_matla @SAEB_TABRIZ @debelane @sherhaye_nab @asheghaneha14 @khalvatkadeh_mastan
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
یک لحظه سکوت در دل همهمه کن یـاد از غـمِ هجـرِ یوسفِ فاطمه کن در محفل گـرم و شـاد یلدایی خود «عَـجِّـل لِوَلیِّکَ الفَرَج» زمزمه کن!
در قلب غریــبه ، آشــنا جــا دارد با خود علـم یوسـف زهــرا(س) دارد خوشبخت کسی که در هیاهوی زمین فرمـانبـری از حضـــرت آقــا دارد 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله 💔🥀
تقدیم به مادران شهید دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب اما تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید ،اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد حال در آغوش نعش قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را
غزل آمد که با گلواژه ها روشن کند معنای مادر را قلم فریاد زد هرگز ندارد واژه ای یارای مادر را شبیه هرچه را پیدا کنی شاید میان عالم هستی نمی گیرد کسی در عشق ورزی و محبت جای مادر را تمام خلق در کشتی و لنگر گاه دریای بلا مادر ندارد هیچ جا آرامش آغوش بی همتای مادر را زمین جای خودش گه گاه می لرزد تمام عرش با یک آه اگر طوفان شود موجی بلرزاند دل دریای مادر را خدا ای کاش بعد از سجده ی خود واجبش می کرد بر مردم سه نوبت سجده ی طولانی هر روزه بر پاهای مادر را یتیمی را فقط فقدان بابا خوانده اند اما کسی داند که در آغوش خاک سرد برده قامت رعنای مادر را گمانم بهترین موسیقی دنیاست، حتی در خود جنت خدا هم پخش خواهد کرد هی لالایی زیبای مادر را 🍃🌹🍃❤️
او که طرحی نو میان سیل غم انداخته یک جهان را مات خود کرده است یا دلباخته انقلابش انفجار نور بود و دشمنش بیشتر از هرکسی به مدح او پرداخته کوهِ پا برجاست ، زیر هجمه ی نمرودیان آنچه ابراهیم با خون شهیدان ساخته گفته اند و بارها تفسیر شد این شاهکار باز هم بکر است و بُعدش را کسی نشناخته در قطار انقلابیم و فرج در پیش رو هرکسی از این قطار افتاده بیرون، باخته 🍃🌹🍃🌹
سـرباز وطن بود و سپـاهی ، پدرم مـی رفت به جنـگ با سیـاهی ، پدرم ایران همه ی دغدغه اش، خوش بودیم سـر می زد اگـر به خـانه گـاهی، پدرم
هر آنچه راه به سمت تو بوده سد شده است دروغ عاشقی ات ثبت با سند شده است تو غیر قابل باور تو رفته ای از دست شبیه برکه که درگیر جزر و مد شده است!!! گرفته طعم خیانت، لب حواست را غریبه ای رگ خواب تو را بلد شده است حدیث عشق من و بی وفای ات بانو کتاب شعر نه یک ویژه مستند شده است همیشه پشت سرت حرفهای ناجور است... تو خوب و پاک وزلالی،زمانه بد شده است... 📚گیدا 🍃🌹🍃🌹
در اوج غم و گریز و بی میلی ها مجنونم و مرد باور خیلی ها محتاج توام پناه من باش خدا در شهر پر از دسیسه ی لیلی ها 🍃🌹🍃😐
برای پشت بی صاحب، دوباره خنجر آورده به هرکس بال و پر دادم برایم دُم در آورده تنفر دارم از عشقی که جای بوسه و لبخند برایم ارمغان همواره چشمانی تر آورده جدایی بهترین کارست وقتی حد و مرزی نیست همین عشق دو روزه با خودش کلی شر آورده چه راحت می شود تعویض، مرد آرزوهایش...!!! شنیدم رو به سمت قبله گاهِ دیگر آورده قرارش جای دیگر بود و دائم بی قرارش من... مبارک باشد انگاری گل و انگشتر آورده... خیالی نیست دارد می رود...اما نمی داند... خدا هرچیز را ازمن گرفته بهتر آورده... 📚گیدا 🍃🌹🍃🌹
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده نسلیم که روی دست دنیا مانده هربار که آمدیم آدم بشویم عشق آمده و فاتحه مان را خوانده 🍃🌹🍃❤️
خبر آمد که کسی صبر و قرارش شده است مثل من عاشق لبخند و وقارش شده است برده دل از نفس و زندگی ام، آخر سر نفسش ،زندگی اش ،دار و ندارش شده است دست در دست هم و زندگی ام رفت به باد آخرین خاطره ام سوت قطارش شده است وای بر حال دل باغ زمستان زده که قرعه ی سیل و عطش سهم بهارش شده است مثل روحی که شب جمعه به عشق خیرات شادمان آمده دشنام نثارش شده است شده دل فاتحه خوان خود و یکبار دگر نا امید از همه ی ایل و تبارش شده است کاسه ی چینی احساس که نه بنویسید شاعری غرق ترک سنگ مزارش شده است 🍃🌹🍃🌹
هر که بر کوچه ی دلبر گذرش افتاده اشک از گوشه ی چشمان ترش افتاده آن درختیم نظر خورده که هر فصل بهار غرق گل بوده ولی بیشترش افتاده باغبان اهل صفا بود،پُرش کردی تو تا که امروز به یاد تبرش افتاده هرکه وارد شده در بازی بی منطق عشق یا فنا رفته و یا شور و شرش افتاده شوکران ریخت به کام من مجنون کوچت آمدی تا که ببینی اثرش افتاده!؟ بزم میلاد زمستان شده من پاییزی که پی یورش چشمت سپرش افتاده مات و مبهوتم و با بغض گلاویز گلو همه گفتند که یاد پدرش افتاده...
تا زنده کند رسم رضـا قلـدر را از قلب صدف کشیده بیرون دُر را آینده به عمق درد پی خواهد برد نسلی که نداشت حـرمت چادر را
او می رسـد و ثبـات باید بدهد یک حرکت کیش و مات باید بدهد دنیـا بـه کنار ، مـردم "ایران" را از دسـت شمـا نجـات باید بدهد 🍃🌹🇮🇷❤️🍃
دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب اما تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد سخت در آغوش نعش قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را 🍃🌹🍃😔
تقدیم به همه شهدای امر به معروف از دیروز تا امروز... گره خورده است با اندیشه ی آلاله ها غیرت و پیچیده است در دنیا ،که ایرانی است با غیرت دو خار مهلک چشمان دشمن بوده تا امروز دو رکن نهضت ایران اسلامی ، «حیا، غیرت» به خون خویش می غلتد وطن اما نمی میرد میان ذره های پیکرش باقیست تا غیرت به زور فتنه و کشف حجاب و هشتک و آشوب نمی گردد جدا از باور و قاموس ما غیرت در این آشفته بازار حیا،بار دگر بخشید میان پیکر تردید، جانی تازه را غیرت کسی از جنس «اِبدام» و «خلیلی» بود، «الداغی» شهید راه ناموس و جدال دشنه با غیرت 🍃🌹🍃😭
خورشید رضا(ع) و رهبر ایران ماه شد باعث افتخار میهن ، «فتّاح» بر عـزم جوانان وطن بایـد گفت لا حول ولا قـوة الا بالله 🍃 🌼🌸 🍃🌼🍃
دلم را برده‌ام جایی که با خود کوه غم دارد بدون روضه چشم از غربتش همواره نم دارد تراوش می‌کند غم از سکوت حاکم اینجا نفس غم می‌کشد دل ،لاجرم غم بازدم دارد مزار پنج خورشید است اما خاکی و ساده کبوترها فراوانند زائر هرچه کم دارد همیشه بی حرم خواندند اینجا را ولی عمری است درون قلب ما این قطعه از جنت حرم دارد نه سقاخانه‌ای، ایوان طلایی، گنبدی، اما عجب دارالشفایی از دم اهل کرم دارد اگر ویرانه شد از کینه‌ی آل سعود اینجا به دست شیعه روزی بارگاهی محترم دارد
جلوه چون مریم و انسیه‌ی حورا دارد دخت موسی است، دم گرم مسیحا دارد سایه‌ی رحمت او بر سر عالم جاری است شهر قم از قدمش این همه شیدا دارد او که در آل علی فاطمه‌ی ثانی شد فضل خوبان جهان را همه یک‌جا دارد خواهر شمس شموس و لقبش معصومه است خط به خط جلوه‌ای از زینب کبری دارد او علیمه است که هر سالک و علامه‌ی شهر در کلاس ادبش مشق الفبا دارد مست بین الحرمینیم ولی ایران هم جاده ‌ی مشهد و قم با دو حرم را دارد آه... دلتنگ زیارت شده‌ام بانو جان حرمت باز برای من بد جا دارد؟ 🍃❤️🍃🌹
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
نفوذی دارد و ایضا درونش جمع بی جنبه که گاهی می بُرد از خلق سر با خنده یا پنبه مسلمان است اما از یهودا می کند تمکین وگرنه مجلس ما را چه با تعطیلی شنبه! @gida13
رسیده ایم به قله در آخر راهیم از التهاب حوادث همیشه آگاهیم خدا کند که بیاید سلامت از آتش فقط به کوری چشم یهود ،ابراهیم @gida13
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
غم از در می‌رود بیرون و از دیوار می‌آید عجب ناخوانده مهمانی که پر تکرار می‌آید شبیه صاعقه یکباره آتش می‌زند جان را شبیه زلزله با یک جهان آوار می‌آید «سفارتخانه»، یا «در دیدن سان »یا« فرود سخت» «شبی بغداد» و روزی تا خود« گلزار» می‌آید به هرشکلی به هر نامی دمار از ما در آورده است فقط می‌تازد و همواره بی افسار می‌آید نمی کوبد چرا غم خانه ی قوم مخالف را!؟ چرا از هر بلا بوی خیانتکار می‌آید!؟ زمین خورده است شیری باز از آن سوی پرچین‌ها صدای قهقهه از محفل کفتار می‌آید... خدا پشت و پناهت سید ابراهیم ایران را تحمل کردن داغ تو بس دشوار می آید چه کردی با دل ملت که حتی زیر تابوتت مخالف سینه‌زن با ذکر استغفار می‌آید شهادت آرزویت بود و مهر استجابت خورد شهید خادم ملت به تو بسیار می‌آید امید دیدنت را تا قیامت نه ...یقین دارم که می گویند رجعت کرده با سردار می‌آید به پایان می‌رسد غم‌های ما یکروز، شکی نیست سپیده از دل غوغای شام تار می‌آید @gida13
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
به سردی می‌رود هر داغ اما داغ مادر نه بخوان از روضه‌ی گودال، اما روضه‌ی در نه! چگونه می‌شود مرثیه خوان داغ زهرا بود از آتش گفت اما از هجوم فتنه و شر نه سوال حضرت زهرا گمانم پشت در این بود علی جان عقده‌ی این قوم بود از فتح خیبر نه!؟ دفاع از ولایت را چه زیبا کرده او معنا که جان داده است اما در هجوم فتنه، سنگر نه خوارج با سقیفه باب شد وقتی که نااهلان خلاف امر طاها و خدا گفتند حیدر نه... @abadiyesher