eitaa logo
اشعار "عاصی"
410 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز 23 ذی القعده زیارت مخصوصه امام رضا علیه السلام وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم می میرم عاشقانه برایت هنوز هم سلطان تویی و شاعر درباری ات منم هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین از عجز و التماس به پایت هنوز هم در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست خورشید محو آینه هایت هنوز هم... نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم با سردی و گلایه و با دلخوری که نه... با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم! شاعر مرضیه عاطفی  🍃🌹🍃🌹
همه آبادنشینان زِ خرابی ترسند من خرابت شدم و دم به دم آبادترم... 💚 ❤️❤️❤️
غزل ۴۳۸۸: یوسف شود آن کس که خریدار تو باشد عیسی شود آن خسته که بیمار تو باشد گر خاک شود، سرمه‌ی خاموشی سیل است آن سینه که گنجینه‌ی اسرار تو باشد چون برق سبکسیر بود شمع مزارش هر سوخته‌جانی که طلبکار تو باشد هر چاک قفس از تو خیابان بهشتی است خوش‌وقت اسیری که گرفتار تو باشد سیلاب قیامت به نظر موج سراب است آن را که نظر واله رفتار تو باشد بر چهره‌ی گل پای چو شبنم نگذارد آن راهروی را که به پا خار تو باشد خوابی که بِه از دولت بیدار توان گفت خوابی است که در سایه‌ی دیوار تو باشد از چشمه‌ی خورشید جگر سوخته آید هر دیده که لب‌تشنه‌ی دیدار تو باشد در رشته کشد گوهر خورشید نگاهش چشمی که به رخسار گهربار تو باشد صائب اگر از خویش توانی بدر آمد این دایره‌ها نقطه‌ی پرگار تو باشد 🍃❤️🍃❤️
اگر چه شاعرتان شیعه‌ای که باید نیست در آزمون ورودی این حرم رد نیست کسی که آمده پابوس، خانه را بلد است به راه و رسم گدایی اگر مقید نیست حساب خانه‌ی سلطان جداست، چون اینجا به دعوت است، به برنامه و درآمد نیست دلم خوش است می‌آیی تو هم به دیدارم مگر سفارش اسلام، رفت و آمد نیست؟ کسی که پای ضریحت وداع می‌خواند به هیچ فکر، به جز مشهد مجدد نیست اگر بدون اجابت به خانه برگردم برای من که نه، اما برای تو بد نیست؟ 🌹🌹🌹
قلب زمین گرفته، زمان را قرار نیست ای بغض مانده در دل هفت آسمان، بیا...
ز گل فزود مرا خار خار خنده‌ی تو که نیست خنده‌ی گل در شماره خنده‌ی تو مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است که نشکند قدح گل، خمار خنده‌ی تو شده‌ است گل عبث از برگ سر به سر ناخن گره‌گشایی دل‌هاست کار خنده‌ی تو گشود لب به شکر خنده غنچه‌ی تصویر نشد که گل کند از لب، بهار خنده‌ی تو در آی از درم ای صبح آرزومندان که سوخت شمع من از انتظار خنده‌ی تو دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم ز بس خجل شده در روزگار خنده‌ی تو
هـــــزار قصـــــہ نوشتیـــــم بـر صحیـــــفہ ےِ دِل هنوز عشـــــقِ تـــــو عنوانِ سَـر مقـــالہ ے ماسٺـــــ
اماما! در فراقت شد هزاران رخنه در دینم بیا یک بار دیگر کن ز نو اسلام تلقینم به آن مستظهرم جانا که دل مأوای تو گردد مرا روزی مباد آن دم که بی‌یاد تو بنشینم شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین اگر در صبح جان دادن تو باشی شمع بالینم از آن ترسم من بی‏دل که پیش از روز وصل تو به تلخی ناگهان از تن برآید جان شیرینم جهانِ فانی و باقی فدای آل پیغمبر طفیل نور ایشان است هر چیزی که می‏‌بینم حدیث آرزومندی که ثبتش کرد فیض اینجا بود ارواح اشعاری که حافظ داد تلقینم
با خـیـال‌ِ رُخ‌ِ زِیبـاۍ توای راحـت‌ِ جـٰان فـارغ‌ از‌ دیدن‌ِ رویِ تو نِگرانیم‌ هـنوز تا‌که تو کی برسی زِیـن‌ سَـفر‌ِدۅر‌ و دراز حیف‌ و صد‌ حیف‌که از‌بی خبـرانیم‌هنوز ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈