eitaa logo
🔸🔹اشعارآیینی🔹🔸
1.5هزار دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔹کانون فرهنگی تبلیغی انوارالثقلین 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
رضا نشست و به معصومه‌اش نگاه انداخت چنان که چشمهٔ ذوق مرا به راه انداخت خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را به نام فاطمه آورده است زینب را و ماه اول ذی‌القعده تا که پیدا شد دخیل‌های ضریح برادری وا شد ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد برای شاه خراسان چه زینبی آورد مقامش آینه‌ای از مدارج پدر است عجیب نیست که باب‌الحوائج پدر است برای تشنه‌لبان باده را به خم آورد مزار مادر خود را به شهر قم آورد عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده که سنگ مادر سادات را به سینه زده چه باشکوه به دستان خود علم دارد از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد منِ فراری از این و آن بریده کجا پناهِ چادر سر تا فلک کشیده کجا مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست به مدح فاطمه‌ها بهتر از علی‌ها نیست تویی تو فاطمه، مدح تو نیز قرآن است برادرت به حقیقت علی ایران است ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی در میان شوره زار قم بهشتی ساختی مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی ناز چشمان تو و دکر خداهای پدر کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند بر حسین خانواده زینب کبری شدی خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا از همان اول دلت گشته گرفتار رضا بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا در تمام عرضه های بندگی پاک تو همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی کاملا باشد کلامت عین گرفتار رضا آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی در حریم عاشقی باشی علمدار رضا هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من آبرو داری بود کار تو و کار رضا دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم خاکساری تو می گردد شفیع محشرم تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند آه چون از دل برآید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا خون زینب در رگان تو تلاطم می کند کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ای دختر آسمان هفتم همشیره کهکشان هشتم بانوی گل بهار نارنج باران همیشه در ترنم ای ابر کرامتت همیشه گسترده در آسمان مردم تو چشمه کوثر ولایت این دشت کویر برکه خم ای نور تو نور پاک زهرا صد آینه در شعاع آن گم ای رحمت عام و عصمت خاص زهرا رخِ زینبی تجسم تو ساحل امن حق پرستی ما بحر همیشه در تلاطم از قدر قیامت تو این شهر کرده ست قیام و قم شده قم ای ساکن شهر شورِشیرین اعجاز تو گریه با تبسم وقتی که غم نگفته دانی دیگر چه نیاز به تکلم تا هست نفس ز عمق جانم یا فاطمه اشفعی بخوانم ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
آنان كه عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می روند تعلق نمی برند از آنچه كه وبال ببينند خالي اند عشاق روزگار سبكبال مي پرند پرواز مي كنند به هر جا كه جلوه اي است گاهي ملائكند و گاهي كبوترند دل را به دست هركس و ناكس نمي دهند دل داده قديمي آل پيمبرند آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند مديون خانواده موسي بن جعفرند ما عاشقيم شيعه زهرا و حيدريم ما شيعيان كشور موسي بن جعفريم ري زاده ايم و مزرعه سبز گندميم هر صبح با حسين شما در تكلميم ما شیعه ولایت مولا - نسب نسب سلمان پابرهنه اي از نسل چندميم گاهي ميان خنده خورشيد گريه ايم گاهي ميان گريه زهرا تبسميم همسايه حريم تو همسايه خداست پس صد هزار شكر كه همسايه قميم آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان دلداده تواند كه ما بين آن گميم اي دست گير صبح قيامت سرم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات بالاتر از پريدن پرهاست بام تو ما ها نمي رسيم به شان مقام تو خم مي شود تمامي دنيا برابرت اي احترام آل عبا احترام تو بايد هزار بار نشست و بلند شد وقتي كه مي رسند بزرگان به نام تو اين شان توست حرمت توست احترام توست گوید اگر "فداک ابوک" امام تو آباد گشت قلب زمين زير پاي تو آباد گشت مسجد دين با كلام تو يعني تمام هستي دين مال فاطمه است يعني تمام ملك زمين مال فاطمه است تو آمدي كه رحمت دنياي ما شوي منجي تا قيامت كبراي ما شوي ما مرده ايم و تو نفست مرده زنده كن پس واجب است اين كه مسيحاي ما شوي تو خانمي و جلوه بالاي هر سري اصلا عجيب نيست كه آقاي ما شوي تو آمدي كه با بركات نسيمي ات روزي يا امام رضاهاي ما شوي اصلا قرار بود در ايران زمين ما چون فاطمه بيايي و زهراي ما شوي مهمان چند روزه ايران خوش آمدي همشيره امام خراسان خوش آمدي شهر تو آشيانه ي امن امام هاست گلدسته ات مطاف شب و روز انبياست بانو قسم به پنجره هاي ضريح تو اين آستانه اي است كه باب الرضاي ماست روي در حريم تو زيبا نوشته اند " اینجا حریم دختر پیغمبر خداست اینجا به احترام قدم نه - که از شرف گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست اينجا مس تو را به نگاهي طلا كنند تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست" اينجا مدينه دگر آل فاطمه است اينجا دل شكسته به دنبال فاطمه است ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
بیشتر از درد در این خانه درمان ریخته بیشتر از سر در این کاشانه سامان ریخته پرچمی که می تکاند دامنش را هر نسیم دائما از آستینش لطف سلطان ریخته صبح دم خورشید می کوبید با انگشت نور پنجره  فولاد با اشک سوزان ریخته دست هر گلدسته با نقاره مشغول دعاست مستجاب الدعوه در هر سوی ایوان ریخته خادمان دریای زائر را به پر وا می کنند هر طرف در صحن صد موسی ابن عمران ریخته بسکه از صحن حریمش می تراود اشک شوق در تمام فصل ها گویی که باران ریخته کی شود نومید کس وقتی برای کفتران صاحب این خانه با دست خودش دان ریخته کوهها هشت اند  از این روست در دامان‌شان اینقدر  خون از دل  آهوی حیران ریخته از حدیث سلسله اینگونه دانستم که یار باده این عشق را در جام ایمان ریخته شوری اشک فراق و شهد وصل یار را در مزاق زائران قم، خراسان ریخته انقلاب ما اگر برپاست لطف فاطمه است روح غیرت را علی در جسم ایران ریخته جاری جانبخش سقاخانه صبر و رضاست آنچه عمری از لب پیر جماران ریخته من یقین دارم بهای عاشقی جان دادن است بسکه پای پرچمش خون شهیدان ریخته ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانه‌ات در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد از گداها شهر ما یکباره خالی‌تر شد و در حرم کم کم گدا‌های شما بسیار شد چون دلش می‌خواست راه گفتگویش وا شود زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد پیش تو فرقی ندارد حال دارا با ندار هرکسی بار دعا آورد، بارش بار شد یک ضمانت کردی و صیاد آهو را رهاند چاقوی صیاد از آن تاریخ، ضامن دار شد ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592