eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
277 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
بی‌گمان ام البنین با عشق نسبت داشته است چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته است التفاتی کرده مولامان و با این التفات بر سر آن مهربان بسیار منت داشته است بی‌جهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی فاطمه با فاطمه قطعا شباهت داشته است نام این بانو کنار نام زهرا می‌برند بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته است صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود سالها روی لبش کوثر تلاوت داشته است مهربانی بین که او با بچه‌های فاطمه بیشتر از بچه‌های خود محبت داشته است تا که بغض بچه‌ها با نام مادر نشکند از همین همنام بودن هم خجالت داشته است رنگ نخلستان گرفته چشم‌های عاشقش بس که با غم‌های مولایش رفاقت داشته است مادر عباس شد تا علقمه باور کند خون او در اصل عاشورا شراکت داشته است از مزار خاکی‌اش هم می‌توان فهمید که هرکسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته است یا اباالفضلی بگو کز خانه‌ی ام البنین دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته است
هدایت شده از قرآن و امام حسین ع
🌹💖 درراهپیمایی بیست ودوم بهمن - مشتاقانه می آیم وقدم جای قدمهایتان میگذارم ...
🔹چهار رکعت دلواپسی🔹 میان بارش بارانی از ستاره رسید اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل چهار ابر به باران رسیده در ساحل چهار رود به پایان رسیده، دریادل چهار فصل طلایی ولی میان خزان چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش چهار قبر غریب است باز در نظرش چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش و دانه‌ دانۀ اشکی که بوده تسبیحش نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع غروب، لحظۀ تنهایی‌اش دوباره رسید غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو دوباره شعله کشیده‌ست آب وقت وضو شروع می‌کند او لیلة‌ المصائب را همین‌ که دست به پهلو نماز مغرب را… چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده چهار آینه مانده، هزار پاره شده شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار از آن زمان که پسرهای او شهید شدند یکی یکی همه موهای او سفید شدند و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدان‌ها برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها - - در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است... یکی یکی همه رفتند و باز هم تنهاست... 📝
💠 دو روایت موازی در شعر (فرم در خدمت اندیشه) 🔹شعر و داستان دو هنر تاثیرگذار هستند و اگر این دو هنر با یکدیگر تلفیق شوند، تاثیری مضاعف خواهند داشت. از دیرباز مثنوی قالب مناسبی برای این کار بوده است؛ هر چند مثنوی‌های داستانی گذشته غالباً به نظم نزدیک‌ترند. در دهه‌های اخیر، هم مثنوی با تحولاتی رو به رو بوده (از جمله سرودن مثنوی در وزن بلند) و هم حضور روایت و داستان در شعر شکل‌های هنری‌تر و تصویری‌تری را تجربه کرده است. 🔸در این مثنوی، شاعر فرم را به خوبی در خدمت اندیشه قرار داده است و بی آن‌که بخواهد حرفی شعارگونه در شعر بیاورد تنها در قالب فرم، اندیشه‌ی خود را در شعر جریان بخشیده است. این اندیشه که الگوی شهدا و پدران و مادران شهدای ما، اهل‌بیت و پدران و مادران شهدای کربلا بوده‌اند و این‌که چقدر زندگی شهدا و پدران و مادران آن‌ها رنگ و بوی زندگی اهل‌بیت را داشته و دارد، می‌تواند به صورت شعاری و یا به صورت بیان شاعرانه اما گزارش‌گونه در شعر بیاید. اما شاعرِ این شعر، کاری فراتر کرده است و با کمک فرم و روایت به جای گزارش این موضوع، آن را به زیباترین شکل نمایش داده است. 🔹این مثنوی هجده بیت دارد و ما تا بیت دوازدهم گمان می‌کنیم که شعر درباره‌ی حضرت اُم‌البنین (علیهاالسلام) و حتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. اما به یک‌باره متوجه می‌شویم که داستان چیز دیگری است و شاعر زندگی زنی را روایت می‌کند که چهار فرزندش شهید شده‌اند. و اینجاست که بازگشت به بیت نخست و بازخوانی شعر لطف دیگری پیدا می‌کند. اوصاف زندگی این بانو، بی آن‌که رنگ اغراق به خود گرفته باشد، بسیار رنگ و بوی زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) و حضرت ام البنین (علیهاالسلام) را دارد. 🔸شاعر برای یکی کردن این دو روایت به خوبی از شگرد تداعی استفاده کرده است: چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی... و دانه دانه‌ی اشکی که بوده تسبیحش... همین که دست به پهلو نماز مغرب را... حتی آنجا که از روایت اصلی شعر پرده‌برداری می‌شود، باز هم شاعر شگرد تداعی را رها نمی‌کند و در توصیف پدر این چهار شهید این‌گونه می‌سراید: و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت 📝 📗
▪️◾️⬛️ اَینَ عَمَّار ⬛️◾️▪️ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ۴۱ سالگی انقلاب 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 شراب خانه وُ میز قمار می‌خواهد بنی امیّه حمار وُ خمار می‌خواهد بنی امیه فقط مردمان بی‌طرفی به بی تفاوتیِ روزگار می‌خواهد بنی امیّه فقط شیعیان نادانی فریب خورده و بی اختیار می‌خواهد بنی امیّه علی را میانه‌ ی میدان بدون دُلدل وُ بی ذوالفقار می‌خواهد بنی امیّه امام جماعتی اهلِ نماز و روزه ولی بی بخار می‌خواهد بنی امیّه امام و رئیس جامعه را عبا به دوش ولی تاجدار می‌خواهد بنی امیّه سیاستمدار بی خطری که با یزید بیاید کنار می‌خواهد فریب کار و ندانم بکار و سازش کار از این قبیل سیاستمدار می‌خواهد بنی امیّه فقط آن شریح قاضی را که وقت فتنه بیاید به کار می‌خواهد بنی امیّه أبا شهوت و أبا شکمی نزول خواره و بی بند و بار می‌خواهد که هرچه می‌کشد اسلام از منیّت ماست حسین جان به کف و جان نثار می‌خواهد که هرچه می‌کشد اسلام از جهالت ماست علی بصیرت عمّاروار می‌خواهد کسی که ماه بنی هاشم است سقّایش حضور در وسط کارزار می خواهد کسی که ماه بنی هاشم است سربندش سپاه حرمله را تار و مار می خواهد کسی که ماه بنی هاشم است مهتابش لبان تشنه، دل بی قرار می خوهد "در انتظار نشستی، در انتظار بایست" هنوز حضرت معشوق، یار می خواهد @zameneashk1
من کيم جان جهان ممدوحه جان آفرينم مادر توحيد و بانوي سماوات و زمينم شمع جمع پنج تن همسنگر حبل المتينم وجه ربّ العالمين جان ولايت رکن دينم کوثر و تطهير و قدر و هل اتي و يا و سينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — کشتي توحيد را سکان منم لنگر منم من خواجه لولاک را دختر منم مادر منم من چارده معصوم را گردون منم محور منم من مومنون من قدر من طاها منم کوثر منم من گوهر عين الحياتم اختر برج يقينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — نخل سر سبز ولايت اعتدال از من گرفته صبر و ايثار و فداکاري کمال از من گرفته مريم عذرا بدان پاکي مدال از من گرفته خانه شير خدا مجد و جلال از من گرفته خشت خشت آن شده محو دعاي دلنشينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — من کيم ام الولا ام النبي ام الکتابم من کيم صومم صلوتم عصمتم نورم حجابم من کيم بيت اميرالمومنين را آفتابم اولين شخصيت عالم کند مادر خطابم برترين مولاي خلقت خوانده يار و همنشينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — مادري دارم که ذات حق فرستاده سلامش شوهري دارم که پيغمبر بود محو جمالش دختري دارم که نور وحي خيزد از کلامش فضه اي دارم که گيرد مام عيسي احترامش شيعه اي دارم که خود يارش به روز واپسينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — دامني دارم که ثارالله را مي پروراند مصحفي دارم که مانند کتاب الله ماند حجره اي دارم که حتي کعبه آن را کعبه خواند منطقي دارم که فرياد علي را مي رساند اين من و اين مسجد و اين خطبه هاي آتشينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — هر دو بخشيديم با اخلاص و صدق و پاکي دل من گلو بند و علي انگشتر خود را به سائل انّما و هل اتي در شأن ما گرديد نازل من ، اميرالمومنين هر دو اوالامريم ، کامل آري آري اوست زهرا من امير المومنينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم — من به روي خلق در از نور داور باز کردم من به خنده عقده از قلب پيمبر باز کردم من طناب خصم را از دست حيدر باز کردم من به امر رهبرم بر قاتلم در باز کردم من تن تنها طرفدار امام المتقينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم ❤️ (س) ❤️
السلام علیک یا فاطمه الزهراء شبی باز دلم هوای تو گرفت وُ به دل افتاد  که با رخصت حیدر زنم دم زِ تو یا حضرت مادر خیالی ز تو بر سینه‌ی تفدیده کشیدم و از هر چه به جز توست بریدم دلم عرش نشین شد، تمام همه‌ی آنچه بلد بوده‌ام این شد * * * تو زهرائی و حق سوره‌ی کوثر، فرستاده برایت نه کوثر، که فرود آمده قرآن، به تعریف تو و مدح و ثنایت و فرموده پیمبر به تو جانم به فدایت  علی خلق شده تا بشود یار برایت بوَد روح الامین خادم و دربان سرایت توئی آنکه بوَد حضرت مریم یکی از قابله‌هایت توئی آنکه بود سرمه‌ی حوا، غبار کف پایت توئی آنکه به او ناز کند ذات خداوند به تسبیح و دعا چونکه بلند است صدایت * * * تو زهرائی و از هر چه بدی هست به دوری تو زهرائی و یک پارچه نوری تو معنای شعوری تو انسان... !؟ نه، ملکۀ...!؟ نه  تو انسیه‌ی حوری تو همپای علی هستی و بر درد دلش  سنگ صبوری * * * تو زهرائی و عالم همه سودازده‌ی لحظه‌ی لبخند تو هستند به مدح تو همین بس که امامان همه فرزند تو هستند * * * تو زهرائی و عالم همه در تاب و تب توست سخنهای خدا چشمه‌ی جاری ز لب توست و هر حرف قشنگی که خدا خلق نموده لقب توست علی شیفته‌ی عشق و وفا و ادب توست  کرم عادت هر صبح و شب توست  تو زهرائی و افلاک به زیر وجب توست دل هر که خدائی‌ست در عالم به خدا در طلب توست  تو زهرائی و از سبزترین قوم و قبیله نسب توست مریضیم و گرفتار غم عشق دوای دل غمدیده ما در مطب توست * * * توئی آنکه دگر مادر گیتی  شبیه تو نزاده توئی آنکه خدا فاطمه‌ات نام نهاده خداوند کلید همه عالم، به دستان تو داده و از اشک تو در ساغر خود ریخته باده توئی فاطمه‌ی عرش نشینی که بٌوَد زندگیت مظهر یک زندگی ساده ساده * * * تو زهرائی و نامت به روی خاتم دل نقش نگین است و عالم همه در سایه‌ی آن چادر تو سایه نشین است که هر رشته آن چادر تو حبل متین است و دامان تو مهدِ همه خوبان زمین است حسین و حسن و زینب و کلثوم  مگر ماحصل خوردن شیر تو جز این است؟! که فرزند تو ارباب سماوات و زمین اسن تو در اوجی و دستور خداوند چنین است فدای تو وجودم که همه هستی‌ام این است... * * * تو زهرائی و از وصف تو عاجز شده الفاظ و معانی و اندازه‌ی این نیست زبانی که از مدح تو شرحی دهد و حرف و بیانی و این کار بشر نیست خدا هر چه که فرموده همانی منم تشنه و تو آب روانی خدا داند و تو نیز بدانی که در بند توأم فاطمه جان، گر که به خاکم بنشانی و یا اینکه به خونم بکشانی نه اندازه‌ی آنم که برنجم نه تو آن کسی هستی که برانی... * * * توئی آنکه به عرش ملکوتی خدا قائمه هستی امید همه هستی، به فردای قیامت تو بانوی همه کاره‌ی این محکمه هستی تو با حقی و حق با تو و دور از غم و هر واهمه هستی خلاصه... همه‌ی اینکه نوشتند توئی‌، اینهمه تو نیست! که فاطمه هستی.... * * * تو زهرائی و محبوبه‌ی دربار خدائی تو معنای وفائی تو زهرا اقیانوس حیائی توئی فاطمه و مرز میان تن خاکی و خدائی دعا کن که بیاید پسرت تا که بگوید تو کجائی؟ * * * تو زهرائی و چشمان همه بر کرم توست دل شیعه‌ی تو غرق غم توست عزادار تو و قد خم توست سیه پوش جوانی تو و عمر کم توست امید دل شیعه به ظهورٍ پسر توست و همه آرزویش ساخت و ساز حرم توست...
ولادت بادسعادت نور چشم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، ❤️حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها ❤️ و بزرگداشت مقام 🌸🍃 زن و مادر 🍃🌸 بر همه ی شما عزیزان مبارک باد. @zameneashk1
از نجف آمده‌ام از نجف آبادِ علی تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی من و ایوانِ علی پنجره فولادِ علی که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی هرکه شد غرقِ علی دید علی فاطمه است مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است باید از خلق چهل سال جدا بنشیند تا چهل سال فقط پیش خدا بنشیند هِی به معراج رَوَد هِی به دعا بنشیند چله‌ای آخرِ سر غار حرا بنشیند تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد تا به قرآنِ خودش سوره کوثر بدهد باید او عینِ پیمبر  خودِ خاتم باشد باید انگار خداوند مجسم باشد باید او معنیِ اسلام مُسَلم باشد جمع اسما‌ء خدا جامعِ اعظم باشد باید این مرد علی باشد و حیدر بشود تا که با حضرت صدیقه برابر بشود مادر آخرت آمد که به دنیا برسد خاک لب تشنه مهیاست که دریا برسد مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد  نقطه‌ی فا به بَرِ نقطه‌ی باء آمده است آی جبریل بخوان مادرِ ما آمده است چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست چار علی چار محمد همه زهرا زهراست یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست حضرتِ جعفر از او حضرت موسی زهراست او که مادر شده بر سرورِ پیغمبرها پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها هرچه جبریل پریده نرسیده است به او هرکجا عقل دویده نرسیده است به او کعبه ازحج که رسیده نرسیده است به او سینه را باز دریده  نرسیده است به او فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد خواست تا کعبه فقط جای امیرش باشد چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد اولین بار که خندید زمان پیدا شد آمد از پیش خداوند و مکان پیدا شد تا به لب گفت علی جان  ضربان پیدا شد آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را  دید چشمانِ نبی معنیِ لولاکش را کیست او اینکه رسیده به تماشای خودش امتحان داده ولی قبل خودش جای خودش هیچ کس نیست شبیهَش بجز آقای خودش تا خداوند ببیند رخِ زهرای خودش او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند او رحیم است خدادهم کرمش فاطمه است ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است هرکه از تیره‌ی  مولاست است غمش فاطمه است دل او شد حرم و در حرمش فاطمه است تا گرفتیم از این  سینه نشانیِ تو را یافتیم از دلِ خود قبرِ نهانیِ تو را پای انوار تنور تو که مهمان بشویم تازه سلمان شده و  تازه مسلمان بشویم ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم  تا علی هست  همه یک رگ غیرت داریم به تو سوگند که ما عِرقِ ولایت داریم چه غم از  حادثه‌ها پیرِ خراسانی هست چه غم از این همه غم غیرتِ ایرانی هست آی ای خصم زبون  خونِ سلیمانی  هست منتظر باش که یک سیلیِ طوفانی هست منتظر باش که تیغِ علوی ، تر گردد «رفته سردار نفس تازه کند بر گردد» (حسن لطفی ۹۸/۱۱/۲۵)
بر کوکب آسمان عصمت صلوات بر فاطمه گوهر نبوت صلوات بر مادر يازده امام برحق از صبح ازل تا به قيامت صلوات ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ آن روز كه در دل همه واهمه است روزي است كه بررسي به كار همه است دارد ز خدا اميد عفو و بخشش هر كس كه محب حضرت فاطمه است ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بر آینه ی جمال داور صلوات بر آبروی آل پیمبر صلوات بر فاطمه ای که شد به شأنش نازل از سوی خدا سوره کوثر صلوات ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بر مقدم دختر پیمبر صلوات بر چشمه ی پاك حوض كوثر صلوات بر محضر حضرت محمد تبریك بر مادر شیعیان حیدر صلوات ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم
هدایت شده از نوای مقتل
YEKNET.IR - javad mogaddam fatemyeh 97.mp3
5.57M
احساسی 🍃خمارم از روی آن طره ی گیسوی 🍃آن طلعت مه روی جانانه حیدر 🎤 🌷 ع نوای مقتل در تلگرام @navayemaqtal ___ نوای مقتل درایتا @Navaymagtal
هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
کتب امام باقر(ع) را در کانال کتابخانه ضامن اشک با زدن این هشتک ها جستجو کنید: #امام_باقر_ع #کتب_تاریخ_زندگی_حضرت_امام_باقر_علیه_السلام #بانک_جامع_اشعار_مداحان_امام_باقر_علیه_الس کتابخانه ضامن اشک تلگرام @zameneashkbook کتابخانه ضامن اشک ایتا @zamenashkbook1