eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.4هزار دنبال‌کننده
307 عکس
180 ویدیو
38 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. گویا به سر رسیده غم انتظــارها از راه آمده است نگــارِ نگـــارها بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من چشمی که خون شده ز غم روزگارها این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها پاهای کوچکم پر آلاله ها شده بس که دویده ام پی تان در فرارها گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است از چشم های خیرۀ این برده دارها صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف مانده برای دخترتــــان یادگــارها بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند مکسوره ای شدم من از این انکسارها مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم در زیر تازیــانه و بین فشـــارها با گریه ام بساط ستم را به هم زدم آورده ام بـرای شما افتخـــارها سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. با سر رسیدی، بی سر گودال، باباجان ار ذوق، دارم میروم از حال، بابا جان حس میکنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی پا تا سرم را بعد تو غمها عوض کرده آن دختری که داشتی خیلی بد آورده یادت میاید شانه و موی کمندم را دربین دختر بچه ها قد بلندم را شانه به غارت رفت مویم سوخت درهم شد قدم دم خیمه به زیر چکمه ها خم شد یادت می آید چشمهایم آسمانی بود کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود حالا ببین خونمردگی چشمهایم را لکنت زبان و لرزش بین صدایم را یادت میاید بازوی من بوسه گاهت بود هرروز طاق ابروی من بوسه گاهت بود شلاق ها پییچیده محکم دور بازویم حالا رد انگشتری مانده به ابرویم یادت میاید دست بوست میرسیدم من بین حیاط خانه دائم میدویدم من نه لب برایم مانده تا که بوسه بردارم نه میدوم! از بس پدر درد کمر دارم یادت میاید که ستاره گوش من کردی روز تولد گوشواره گوش من کردی پاره شده در وقت غارت لاله ی گوشم شد گوشواره آلت قتاله ی گوشم یادت میاید بود پشت پرده ها جایم با دستهای خود حنا بستی به پاهایم چشم تو روشن بین هربازار میگردم انگار خلخالی زجنس خار پا کردم یادت می آید ای پدر زهرای تو بودم پیش همه انسیه الحورای تو بودم در کوچه ی بن بست سیلی بی هوا خوردم روی شتر از پیرزن ها من عصا خوردم یادت میاید چند معجر داشتم روزی یک چادر گلدار بر سر داشتم روزی بازور چادر را کشیدند از سرم بابا یک آستین پاره میشد معجرم بابا یادت می آید عزت شاهانه مارا امنیتی که بود دور خانه مارا اینجا خرابه درمیان دید انظار است جایی که میخوابیم ما نزدیک بازار است یادت میاید حرمت ناموس حیدر را دور و بر عمه عمو عباس و اکبر را امروز ما زنها میان مردها رفتیم اصلا نمیگویم به تو بابا کجا رفتیم سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. یا دست ، رویِ سینه‌ی آزرده میزنی یا داد ؛ مثلِ پیرِ جوانمُرده میزنی داری کنارِ مادرِ خود آه می‌کِشی وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده میزنی وقتی حسین میکِشی آقا به جان تو آتش به اینهمه دلِ افسرده میزنی ما بی حساب وقفِ حسینِ توایم و تو امضا به زیرِ نامه‌ی نشمرده میزنی ما زنده می‌شویم در این روضه‌ها ، سَری بر مجلسی که بارِ غمت بُرده میزنی ما را که میکُشی چقدر رویِ سینه‌ات با یادِ عمه‌های کتک خورده میزنی (حسن لطفی) ‌........................... تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کِشیم تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کِشیم نوبتِ ما می‌شود آیا ؟ به ما هم سر زنی رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کِشیم ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کِشیم شرط یاری تو را فهمیده‌ام قبل از خودت باید اول بارِ این یارِ خراسانی کِشیم می‌شود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کِشیم دست ما را رو نکردی دستِ رد کار تونیست دستگیری کن که دست از هرچه می‌دانی کشیم وای بر ما ما نمردیم  و شنیدیم از غمت زخمِ این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم تازه می‌فهم اگر طفل یتیمی گم شود می‌شود صد خار را از بین دامانی کشیم (حسن لطفی) سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آه از این راه که نیرویِ مرا با خود بُرد داد از این حلقه که بازویِ مرا با خود بُرد جایِ بازیِ من آغوشِ عمو جانم بود رفت با مَشک و هیاهویِ مرا با خود بُرد بویِ سیبِ تو مرا پُشتِ سرَت می‌آوَرد نیزه‌دارت گُلِ شب‌بویِ مرا با خود بُرد دختری با پدرش آمد و دستم انداخت داشت میرفت النگویِ مرا با خود بُرد آنقدر کوچه به کوچه به زمین اُفتادم سنگ ریزه رویِ زانوی مرا با خود بُرد سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد سنگِ دوم که زد اَبروی مرا با خود بُرد تازه با شانه‌یِ سوغاتیِ تو خوش بودم پنجه‌ی پیرزنی مویِ مرا با خود بُرد هرچه کردیم که خاموش شود طول کشید معجرِ سوخته گیسوی مرا با خود بُرد ناقه و خواب و بلندی و زمین خودنِ من مادرت دید که پهلویِ مرا با خود بُرد جایِ تو جایِ عمو   زجر سراغم آمد سویِ چشمانِ مرا سویِ مرا با خود بُرد ساربان زد ولی ای کاش نمی‌دیدم که ضربِ انگشترِ تو رویِ مرا با خود بُرد (حسن لطفی)✍ سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آنقدر ناله زدم ، تا که طبق سر آورد آنقدر گریه شُدم، تا سَرت آخر آورد دیشب عمه چقدر گریه کنارم می‌کرد تا که از شانه‌یِ من مویِ مرا در آورد باز در گوشه‌ی ویرانه رُبابت غَش کرد باد از نیزه که بویِ علی‌اصغر آورد تازه آموخته بودم که بخوانم لالا تازه دلخوش شده بودم که برادر آورد هرکه از دستِ تو با اهل و عیالش نان بُرد رفت و نان خشک برایم دو برابر آورد ماکه مدیون همان مردِ مسیحی هستیم سرِ خاکستری‌ات بُرد و مُعطر آورد آمدی حیف تو را تشتِ شرابش انداخت چه بلایی به لبت چوبِ ستمگر آورد خیزران بود و تو بودی و مُکرر دیدم که چه‌ها بر سرِ دندان تو آخر آورد روسری‌هایِ مرا یک به یک آتش سوزاند خوب شد با خودش عمه دو سه معجر آورد زجر آنقدر مرا زد نفَسش بند آمد تا تلافیِ عمو را سرِ من در آورد (حسن لطفی) سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم سحری تیره تر از هر شب تاریک و سیه تر زِ سیاهی نَه چراغی نَه شهابی و نَه ماهی  در آن پهنه‌ی خالی و در آن ظلمت یک دست  فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب چشم نواز همگان بود در عالم و در این شب  شب تاریکتر از شب و زِ هر درد لبالب به صفی می‌گذرند از دل یک کوچه تَنی چند زِ اشراف خدایا چه خبر هست؟ که اینگونه شتابان و نمایان به میان دو صف از فوج نگهبان زِ گذر می‌گذرند آه کجا؟ آه چرا این دل شب اول این صف به کف دستِ کسی بود  طلایی طبقی نقش و نگارین شده زرین شده هرچند که یک خلعت سرخ است به روی طبق ، اما زِ دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان زِ گذرها گذرند آه کجا؟ آه چرا این دل شب؟ کیست خدا در کف این مرد مگر پیک سفیری است؟ مگر مقصدشان شخص امیری ست؟ مگر موسم مهمانی پیری ست؟ همه غرق تکلم پی دیدار و ملاقات شتابان و پریشان و نمایان به گذر می‌گذرند، آه چه راز است در این راه در این لحظه‌ی بیگاه که حیران شده بی خود شده همه‌ی ارض و سما را کمی صبر کمی صبر کن ای دل بِشنو صوت ضعیفی و ببین گریه‌ی بی جوهری و هِق‌هِقی از دور جگر سوز در این لحظه‌ی جانسوز زنَد چنگ به سینه به گمانم که شبیه است به آن گریه‌ی بانوی مدینه کمی صبر...  کمی صبر... ببین مقصد آن فوج به ویرانه‌ی آن شامِ خراب است ببین گریه‌ی این بَزم پُر آب است که غرق تب و تاب است پُر از شمع مذاب است طَبق آمد و ویرانه پُر از نور شد و طور شد و  وای ببین دخترکی را که به زانو و به سختی به سویش می‌رود و دست به زمین می کشد و خویش جلو می‌برد و ناله کُنان مویه کَنان سینه زنان محشری انداخته در آن دل ویرانه کشیدند از آن پرده و ناگاه سَری گشت هویدا  چه زیبا و دل آرا سَری سُرخ   سَری زخمی و صد غم  کجا بودی عزیزم؟ که در این گوشه‌ی پُر غم  به سراغم زِ سفر آمدی و باز زدی سر به یتیمی بنشین بر سر این دامنِ خاکی که بگیرم زِ سرت خاک و بشویَم زِ رُخت خون و اگر دست مرا یار شود شانه زنم بر سر مویت و زنم بوسه گلویت همه زخمم  همه دردم چه کنم با مژه‌هایت؟ چه کنم با تَرک روی لبانت؟ شده‌ام فاتحه خوانت  بگشا چشم دَهَم باز نشانت رُخِ مادر    رُخِ زهرا سر و پایی که شد از غصه کمانت راستی مادرت آمد به کنارم به همان شب که من از تب زِ تو و غافله جا ماندم و اُفتادم از آن ناقه زمین خسته ترین با خَس و با خار عجین آمد و بوسید رُخم بعد به سختی و  به دستی که کبودیش عیان بود از آن زد نفسی شانه به گیسویم و شد گرم دو چشمم ولی از خواب پریدم و دویدم که ندیدی که چه دیدم زجر بود و منِ تنها دلِ صحرا بی نفس و با تن مجروح دویدم و بریدم.. که بریدم... که بریدم... حال سنگین شده گوشم  شده کم سوی دو چشمم بنگر باز به رویم که بگویم به کجا رفته عمویم؟ دست را رنجه مکن تاکه زنی شانه به مویم نه غذایی و نه آبی ولی هرچه بخواهی ستم و زخم زبان.... سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دردِ غروب ، گریه‌ی ما را بلند کرد این گریه ، آهِ طشتِ طلا را بلند کرد در خوابِ ناز بودم و من را صدا نزد در بینِ خواب بودم و پا را بلند کرد در راه  کارِ زجر فقط این دو کار بود یا پشتِ دست یا که صدا را بلند کرد همسایه‌ی یهودی ما صبح تا غروب هنگام پخت بویِ غذا را بلند کرد او را شناخت عمه به گودال دیده بود وقتی که پیرمرد عصا را بلند کرد این خونِ تازه  رنگِ حنای مرا که بُرد عمه گریست تا کفِ پا را بلند کرد دیدی میان مجلس نامحرمانِ شام طفلت نشست و دستِ دعا را بلند کرد از من گرسنه‌تر که رُباب است عمه جان آنجا کباب بعد کباب است عمه جان شانه نکش به موی سرم میخورَد گره با خارهای دور و برم میخورَد گره "خیلی یواش"لاله‌ی خود را بغل بگیر آرامتر سه ساله‌ی خود را بغل بگیر گلبرگ‌های لاله کبودی ندیده بود این دخترِ سه ساله یهودی ندیده بود پا را گذاشت روی پرِ من پرم شکست نوشید آب و کاسه‌ی آنهم سرم شکست زنجیر را که بست النگوی من کشید زنجیر را گشود به پهلوی من کشید از لابه لای گیسویِ من خار را بکِش من خورده‌ام به در نوکِ مسمار را بکِش خوردم زمین و دخترِ شامی نگاه کرد بال و پَرم که سوخت حرامی نگاه کرد حتی به یک سلام محلم نمی‌دهند این دخترانِ شام محلم نمی‌دهند اصلا صدا کنند مرا هم ،  نمیرَوَم من جز به روی دوش عمویم نمیرَوَم عمه به گریه گفت که راضی نمی‌شود با زخمهای آبله بازی نمی‌شود دیدم که باز هدیه‌ای از خود گرفته بود عمه برام جشن تولد گرفته بود باید کشید پارچه از  رویِ این طبق بویِ تنور می‌رسد از بویِ این طبق بابا رسیده پاره گلو رویِ دامنم عمه چقدر ریخته مو رویِ دامنم این هدیه خوب  گریه‌ی ما را بلند کرد این زخمِ چوب ، گریه‌ی ما را بلند کرد سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دمشق چون صدف و گوهر است این بانو تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد خدا گواست که پیغمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفش چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم برای کشتی او لنگر است این بانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند‌ چرا که فاتح صد خیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او سلام هر شب هر نوکر است این بانو کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط شبیه مادرمان، کوثر است این بانو سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بنا نبود که گیسوی من کشیده شود به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود قرار بود ببافی تو گیسوانم را نه اینکه در اثر لخته خون تنیده شود!! بنا نبود که خط خط تازیانه زجر به روی این تن کوچک چنان قصیده شود چنان قصیده بخوانند این کبودی ها ... که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود شکسته است؛ ولیکن به رو نمی آرد به عمه حق بده اینگونه قدخمیده شود لباس پاره طفلی که مُرد بر سرم است چه چاره است اگر روسری دریده شود؟ . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باز امشب در دلِ بابا خودت را جا بده در خرابه بوسه ای بر صورتِ بابا بده بر همان صورت که جای زخم شمشیر است و سنگ دست هایت را بکش! دردانه را معنا بده دست هایت را سپس بر روی پاهایت بکش مرهمی بر التهابِ تاول پاها بده گریه کن دردت به جانم! با تنور و خیزران شعله ور کن! داغ، بر این ماتم عُظمی بده جانِ آن مَشکی که جایِ آب، چندین تیر خورد حاجتم را با عموجان، حضرت سقّا بده جانِ هر کس دوست داری قسمتم کن کربلا تا ابد سهم مرا اینگونه از دنیا بده یارقیه! باز جاماندم بگو تکلیف چیست؟ یا براتم را بده یا اینکه صبرش را بده! سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بعدِ تو ، دنیایی از آزار بود و دخترت کینه‌های لشکری خونخوار بود و دخترت روبرویم رقصِ یک نیزار بود و رأس تو روبرویت یک بیابان خار بود و دخترت در تمامِ این سفر شلاق بود و خواهرت شرم از زخمِ امانت‌دار بود و دخترت چهره‌ام شد زخم‌بازاری پر از تیرِ نگاه لحظه‌ای که چشمِ یک بازار بود و دخترت در طوافم؛ استلامِ سنگ‌ها بود و سرت نیزه‌دارِ کعبه‌ی سیّار بود و دخترت پیکرم از ترسِ کابوسِ کنیزی آب شد لحظه‌ای که صحبت از اصرار بود و دخترت زخم‌هایم را شمردم؛ باز هم خوابم نبرد نیمه‌شب‌ها، شب فقط بیدار بود و دخترت شیشه‌ی بغضم شکست و جای کوهِ شانه‌ات شانه‌های سنگی دیوار بود و دخترت گرچه جانم بر لب آمد؛ زنده ماندم باز هم آرزوی بوسه‌ی دیدار بود و دخترت . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چقد شب تا سحر، از صبح تا شب نخوابیدم، کتک خوردم، نشستم برا اینکه نشونت داده باشم هنوز زخم رو ابرومو نبستم ... "بمونه چیزی واسه بستنش نیست" تو هم که مثل من ابروت زخمه بمیرن این همه لامذهبی رو حالا که توی آغوش منی، پس بیا آروم باشیم امشبی رو "در گوشت یه حرفایی رو می‌گم" نشستم دسته کردم گفته هامو شروعش از غروب سرخ صحراست بابا راس گفته بودی این سه سالت یه جورای زیادی مثل زهراست "جوون بوده ولی خیلی شکسته" نشستم دسته کردم گفته‌هامو بذار از گم شدن تو راه رد شیم نمی‌خوام لابلای درد دل‌هام مکدر واسه‌ اون حرفای بد شیم " تنفر دارم از لفظ کنیزی" نبوسیدی منو، رفتی، خدایی!! نگفتی بی تو تنهایی می‌میرم ولی من عهد کردم زنده باشم تا یک بار دیگه دستاتو بگیرم "شنیدم ساربون بی رحم بوده" آخی! یادت میاد دست تو بابا همه شب بالش زیر سرم بود؟ یادت هست قد و بالای بلندت چه تکیه‌گاهی واسه مادرم بود؟ "تمام مادرم از نیزه افتاد" می‌گفتم اومدی هر جور باشه باید از جام واسه بابام پاشم مث زهرا که هستم؛ حالا دیگه می‌خوام یه ذره هم مثل تو باشم "بذار لب های من هم پاره باشه" حقیقت اینه که نشناختمت؛ آه! چکار کردن با این سر تا خرابه تنور خولی، سنگ و چوب و نیزه رسیدی دستِ آخر تا خرابه ... "منم چشمام یه خورده تاره بابا" . سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af