eitaa logo
اشعار زیبا
737 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
137 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست با روی تو،به باغ جنانم نیاز نیست تنها نشان عاشق تو،بی‌نشانی است من عاشقم،به نام و نشانم نیاز نیست از هرچه غیر دوست دگر دل بریده‌ام جز دیدن امام زمانم نیاز نیست صبحتون مهدوی 💚💫 صبحتون امام زمانی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
جهاندار ضحاک ازان گفت‌گوی به جوش آمد و زود بنهاد روی چو شب گردش روز پرگار زد فروزنده را مهره در قار زد بفرمود تا برنهادند زین بران باد پایان باریک بین بیامد دمان با سپاهی گران همه نره دیوان جنگ آوران ز بی‌راه مر کاخ را بام و در گرفت و به کین اندر آورد سر سپاه فریدون چو آگه شدند همه سوی آن راه بی‌ره شدند ز اسپان جنگی فرو ریختند در آن جای تنگی برآویختند همه بام و در مردم شهر بود کسی کش ز جنگ آوری بهر بود همه در هوای فریدون بدند که از درد ضحاک پرخون بدند ز دیوارها خشت و ز بام سنگ به کوی اندرون تیغ و تیر و خدنگ ببارید چون ژاله ز ابر سیاه پئی را نبد بر زمین جایگاه به شهر اندرون هر که برنا بدند چه پیران که در جنگ دانا بدند سوی لشکر آفریدون شدند ز نیرنگ ضحاک بیرون شدند خروشی برآمد ز آتشکده که بر تخت اگر شاه باشد دده همه پیر و برناش فرمان بریم یکایک ز گفتار او نگذریم نخواهیم برگاه ضحاک را مرآن اژدهادوش ناپاک را سپاهی و شهری به کردار کوه سراسر به جنگ اندر آمد گروه از آن شهر روشن یکی تیره گرد برآمد که خورشید شد لاجورد پس آنگاه ضحاک شد چاره جوی ز لشکر سوی کاخ بنهاد روی به آهن سراسر بپوشید تن بدان تا نداند کسش ز انجمن به چنگ اندرون شست یازی کمند برآمد بر بام کاخ بلند بدید آن سیه نرگس شهرناز پر از جادویی با فریدون به راز دو رخساره روز و دو زلفش چو شب گشاده به نفرین ضحاک لب به مغز اندرش آتش رشک خاست به ایوان کمند اندر افگند راست نه از تخت یاد و نه جان ارجمند فرود آمد از بام کاخ بلند به دست اندرش آبگون دشنه بود به خون پری چهرگان تشنه بود ز بالا چو پی بر زمین برنهاد بیامد فریدون به کردار باد بران گُرزهٔ گاوسر دست برد بزد بر سرش ترگ بشکست خرد بیامد سروش خجسته دمان مزن گفت کاو را نیامد زمان همیدون شکسته ببندش چو سنگ ببر تا دو کوه آیدت پیش تنگ به کوه اندرون به بود بند او نیاید برش خویش و پیوند او فریدون چو بشنید ناسود دیر کمندی بیاراست از چرم شیر به تندی ببستش دو دست و میان که نگشاید آن بند پیل ژیان نشست از بر تخت زرین او بیفگند ناخوب آیین او بفرمود کردن به در بر خروش که هر کس که دارید بیدار هوش نباید که باشید با ساز جنگ نه زین گونه جوید کسی نام و ننگ سپاهی نباید که به پیشه‌ور به یک روی جویند هر دو هنر یکی کارورز و یکی گُرزدار سزاوار هر کس پدیدست کار چو این کار آن جوید آن کار این پرآشوب گردد سراسر زمین به بند اندرست آنکه ناپاک بود جهان را ز کردار او باک بود شما دیر مانید و خرم بوید به رامش سوی ورزش خود شوید شنیدند یکسر سخنهای شاه ازان مرد پرهیز با دستگاه وزان پس همه نامداران شهر کسی کش بد از تاج وز گنج بهر برفتند با رامش و خواسته همه دل به فرمانش آراسته فریدون فرزانه بنواختشان براندازه بر پایگه ساختشان همی پندشان داد و کرد آفرین همی یاد کرد از جهان آفرین همی گفت کاین جایگاه منست به نیک اختران بومتان روشنست که یزدان پاک از میان گروه برانگیخت ما را ز البرز کوه بدان تا جهان از بد اژدها به فرمان گُرز من آید رها چو بخشایش آورد نیکی دهش به نیکی بباید سپردن رهش منم کدخدای جهان سر به سر نشاید نشستن به یک جای بر وگرنه من ایدر همی بودمی بسی با شما روز پیمودمی مهان پیش او خاک دادند بوس ز درگاه برخاست آوای کوس دمادم برون رفت لشکر ز شهر وزان شهر نایافته هیچ بهر ببردند ضحاک را بسته خوار به پشت هیونی برافگنده زار همی راند ازین گونه تا شیرخوان جهان را چو این بشنوی پیر خوان بسا روزگارا که بر کوه و دشت گذشتست و بسیار خواهد گذشت بران گونه ضحاک را بسته سخت سوی شیر خوان برد بیدار بخت همی راند او را به کوه اندرون همی خواست کارد سرش را نگون بیامد هم آنگه خجسته سروش به خوبی یکی راز گفتش به گوش که این بسته را تا دماوند کوه ببر همچنان تازیان بی‌گروه مبر جز کسی را که نگزیردت به هنگام سختی به بر گیردت بیاورد ضحاک را چون نوند به کوه دماوند کردش ببند به کوه اندرون تنگ جایش گزید نگه کرد غاری بنش ناپدید بیاورد مسمارهای گران به جایی که مغزش نبود اندران فرو بست دستش بر آن کوه باز بدان تا بماند به سختی دراز ببستش بران گونه آویخته وزو خون دل بر زمین ریخته ازو نام ضحاک چون خاک شد جهان از بد او همه پاک شد گسسته شد از خویش و پیوند او بمانده بدان گونه در بند او اشعار فردوسی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
سالیانی‌ست سگ هار ستم می‌ورزد چنگ و دندان شده کفتار ستم می‌ورزد سر قلّاده به شیطان بزرگی وصل و .... حلقه بر گوش ؛چه بسیار ستم می‌ورزد گرگ،آن گرگِ بیابان زمان حمزه ست زاده‌ی هندِ جگرخوار ستم می‌ورزد خوش که در معرکه شیرَست که میدان‌دارَست گرچه صد گرگ به سنوار ستم می‌ورزد قطع انگشت تو یحیی به جهان فهمانده... خصمْ پست است در انظار ستم می‌ورزد ننگ بر دامنتان مدعیان عربی! این سکوت‌ست که هر بار، ستم می‌ورزد موشک فاتح و سجّیل! جوابش بدهید ناجوانمرد، دگر بار ستم می‌ورزد یک به یک زنده شود پهنه‌ی تاریکی محض بس که شب بر دل بیدار ستم می‌ورزد نام یحیی به شجاعت بزنم بر در شهر تا شود فاش به گل ؛ خار ستم می‌ورزد قهرمانان همه در آینه تکرار شوند... هر چه این هار به تکرار ستم می‌ورزد ثمر هفتم اکتبر قیام مهدی‌ست(عج) گرچه صهیونیِ خونخوار ستم می‌ورزد شعر از: فوزیه ثابت ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
سه رُباعی به مُناسبتِ شهادتِ رهبرِحماس شهید یحییٰ سِنوار _________________________ در شهرِ رَفَح دلاوری در خون شد خونین گُلِ یاس و چهرۀ زیتون شد از خونِ شهیدِ غزّه، یحییٰ سِنِوار رُخسارِ زمین و آسمان،گُلگون شد __________________________ گُلهای شهیدِحق فراوان شده است رُخسارِ نوارِ غزّه تابان شده است یک مَردِ دِگر زِ نسلِ مردانِ خُدا یحییٰ سِنوار شهیدِ قُرآن شده است __________________________ جریانِ مُقاومت بهاریست هنوز فریادِ حماس،سبز و جاریست هنوز ای اُمَّتِ قهرمانِ اسلام و جهان هان، غزّه در اِنتِظارِ یاریست هنوز حسن یزدان پناهی فَسا هان :آگاه باشید ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگذاريد علي بي كس و بي يار شود نگذارید که آن فاجعه تکرار شود نگذارید عدالت به سر دار شود نگذارید که در نای سقیفه بدمند شیر حق در ستم فتنه گرفتار شود نگذارید که در خانه نشیند حیدر سینه فاطمه (س) مجروح ز مسمار شود نگذارید که اصحاب جمل فتنه کنند شک و تردید و ریا رونق بازار شود نگذارید علی (ع) بار دگر خون گرید ظلم و تزویر معاویه پدیدار شود نگذاريد علي بي كس و بي يار شود نگذاريد بني ساعده تكرار شود نكند حفظ ولي بر همگان عار شود نكند حق علي در عمل انكار شود محرم راز علي(ع)نخل و دل و چاه شود سيلي خصم زبون نقش رخ يار شود نكند گرد حمل توطئه اي ساز كند حب دنيا سبب بستن ابصار شود كوفيان ننگ شما باد اگر دور تاريخ دگر باره نمودار شود نكند مكر بني عاص اثر ساز شود مالك از حكم علي باز خبردار شود نگداريد خوارج به لب نهر رسند نگذاريد كه اين حادثه تكرار شود نكند باز معاويه خريدار شود در نخيله حذر از جنگ به اجبار شود نگذاريد كه اصغر به سر دست شود نكند حرمله بي رحم كماندار شود نگذاريد كه اهل حرمش خوار شوند نگذاريد كه شام زينبش تار شود نگذاريد امر ولايت به همين ختم شود نكند ابن اميه به سر كار شود نگذاريد كه مشروطه نمايان بشود شيخ نوراني ما ملعبه دار شود نكند پير خراباتي ما نوش كند جام زهري كه پرازكينه اغيار شود نگذارید که قرآن به سر نیزه کنند گرم بازار ریاکاری و دستار شود نگذارید حسن (ع) بار دگر در کوفه در میان سپه اش بی کس و بی یار شود نگذارید حسین ابن علی (ع) در میدان بی علی اکبر و عباس علمدارشود نگذارید که خون شهدای ایران پایمال ستم و فتنه اشرار شود نگذاريد گشايند در زهد و ريا آشكارا ز ريا خرقه و دستار شود نگذارید فراموش شود منطق خون پاک از خاطره ها آن همه ایثار شود نگذارید که یاد شهدا محو شود ورنه اینجا چو سراپرده مردار شود نگذارید که نامحرم این وادی طور آگه از راز می و ساغر اسرار شود نگذاريد كه در معركه عشق رسد نا محرم نا كسي از دل اين خانه خبر دار شود نگذارید که کمرنگ شود واژه عشق حسد از راه رسد کینه نمودار شود نگذارید علی سید و عيساي زمان چاه با سینه او محرم اسرار شود نگذارید که سالار خراسانی ما غرق در غربت و بی یار و مددکار شود «نيليا» آنچه كه شدعبرت ابرار شود نگذاريد كه آن فاجعه تكرار شود ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای من پیغام شما را که جوانان همه خواندند با جان و دل آن را روی چشم نشاندند این گام همان گام جهانی شدن ماست پایان ستمکاری از این صفحه دنیاست ویرانه شود شهر تل آویو به زودی والله نماند اثر از آل سعودی کعبه شود آزاد و بقیعش شود آباد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد یک یک ز همه موانع در حال عبوریم آنقدر جلو رفته که نزدیک ظهوریم لبیک یا خامنه ای 🇮🇷 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست حق پشت و پناهت اي پسر دين و ايمان تكيه گاهت اي پسر» آن بسيجي نبض فردا را گرفت نبض فردايي فريبا را گرفت رفت تا در جبهه ها زيبا شود نيمه گم گشته اش پيدا شود خاك ايران را حمايت مي نمود خونفشاني را روايت مي نمود «تكه اي از آسمان مال من است راه پرواز من از اين روزن است» جبهه درها را به رويش باز كرد او خودش را تا خدا آغاز كرد بوي باروت و مسلسل، بوي خون جانفشاني هاي پي در پي، جنون واحد پول جنون پروانگي است شعله هاي آتش و ديوانگي است يورش دشمن، شقايقهاي سرخ عشق تا اوج دقايقهاي سرخ تانكها ناگاه پيدا مي شوند بي خدا يي ها هويدا مي شوند جز اسارت چاره اي ديگر نبود نوجوان اما پر از دلدادگي است او پر از انگيزه آزادگي است داخل دستان او نارنجكي است واي! اين با زندگي بيگانه كيست؟ او كه اين سان مست و بي پروا شده او كه اين سان عاشق و شيدا شده سنگر خود را رها كرد و پريد پرده هاي خواب و رويا را دريد تانك دشمن ناگهان آتش گرفت نقشه گردنكشان آتش گرفت يك كبوتر از ميان شعله ها آسمان – پرواز آبي تا خدا   ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》