یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
یا امیرالمؤمنین، مولای عاشقها، سلام!
شاه مردان، فاتح دلهای عاشقها، سلام!
السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار!
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار!
خوشه های سبز تاکستان سلامت می کنند
باز کن در ، ساقیا ! “مستان سلامت می کنند”
در چرا ؟ دیوار های کعبه را دیوانه کن
خانه را هم مست نامت ، مثل صاحبخانه کن
جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی !
داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار :
” لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار “
شیر می چرخد با شمشیر در میدان عشق
هر سر بی عشق را می ریخت ، این طوفان عشق
ای که خود را پیش شمشیر دو دم آورده ای !
هر چه سر آورده باشی ، باز کم آورده ای
تیغ اگر این است ، آن بازیچه در دست تو چیست ؟
کاش می فهمیدی ای مرحب ! هماورد تو کیست؟
واقعا با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست
پهلوان ! گویی حواست نیست ! این آقا علی ست
ذوالفقار است این که میچرخد ، علی گویان و مست
چون نباشد مست؟ چون می گیردش ساقی به دست
بس که در دست علی گشته است مجنون ، ذوالفقار
گاه چرخی هم اضافی می زند ، بر گرد یار
بی دلیل این تیغ عاشق ، همدل زهرا نگشت
هیچ یاری این قدر ، دور سر مولا نگشت
غیر زهرا ، هیچ کس در گردش لیل و نهار
دور مولایش نگشت این قدر ، الا ذوالفقار
لشکری از تو فراری ، آی مرحب ! مرحبا !
خوب جولان داده ای دیروز و دیشب ، مرحبا !
فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده
فرق دارد قصه ، چون امروز فاروق آمده
فرق دارد قصه کرار ، با اهل فرار
فرق دارد نیت آن تیغ ها ، با ذوالفقار
فرق دارند آری ! آن دل ها که در دین بازی ند،
با کسی کز او خداوند و رسولش راضی ند
بود حیران مرحب و حیدر به سویش می شتافت
تا بفهمد فرق را ، فاروق فرقش را شکافت
یا علی ! داری دو تیغ و کرده ای با آن دو کار
تیغ ابرو کشته یار و دشمنت را ذوالفقار
سود جوشن بر تن دشمن ، فقط سنگینی است
پیشتو دل خوش به جوشن بودن ، از خوش بینی است
عمر هر بی عشق را یک ضربه ات پایان دهد
به ، که بی جوشن بیاید ، تا سبک تر جان دهد
اهل خیبر ! این همان محبوب دل ها ، ایلیاست
جان موسی! چشم بگشایید ، این هارون ماست
پیش خود گفتید : ای در را چه محکم بسته اید
در به روی فاتح درهای عالم بسته اید ؟
در به در ، دنبال حیدر عاشقانش روز و شب
در به رویش بسته اید ؟ ای قفل بر دل ها ! عجب !
دل به این دیوارهای بی اثر خوش کرده اید ؟
آی ! حیدر می رسد ، دل را به در خوش کرده اید ؟
روز و شب باز است درهای نگاهش بر همه
بر همه باز است ، غیر از دشمنان فاطمه
دست حق در چارچوب و بست در ، انداخت چنگ
گفت : یا زهرا و در را کند ، از جا ، بی درنگ
در ، میان دست حیدر ، هر دو لشکر در سکوت
قلعه بی ذر ، علی گویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر ، دست حیدر را تماشا می کنند
گاه آن دیوار بی در را تماشا می کنند
به ! به این مولا و در را در هوا چرخاندش
قلعه ها مسحور آن ” انا فتحنا” خواندنش
قلعه ها حیران شدند و خیبری ها ، حیدری
یافتند آن جا در توحید را ، در بی دری
باز کن درهای دل را ، حضرت مشکل گشا
عاشقان را مست کن ، با آن جمال دلگشا
یا علی گفتم ، دلم ، دستم ، زبانم جان گرفت
یا علی گفتم ، چه شیرین شعر من پایان گرفت
قاسم صرافان
#فتح_خیبر
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند
که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی
اثر کرده دعایت در زنی آوازهخوان حتی
و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی
مبادا آن که دِینی باشد از زنجیر بر دوشت
غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی
به ضربِ تازیانه روزهات را باز میکردند
تو اما قبلِ افطارت نگهبان را دعا
شاعر: سیده فرشته حسینی
#شهادت_امام_موسی_کاظم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
بر روی زمین و آسمانها و کرات
دربین مناجات و تمام کلمات
زیباترین از این دعا ندیدست کسی
بر خاتم انبیاء محمد صلوات
اللهم صل علی محّمد و آل محّمد
#حضرت_محمد_صلوات_الله_علیه_و_آله
#پیامبر_اکرم
#صلوات
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه عید مبعث
تابندهتر از مِهر ببین شمسهی نامش
🔸شعری در مدح حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حضور رهبر انقلاب
#حضرت_محمد_ص
#پیامبر_خاتم
#عید_مبعث
#کلیپ
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
او را که جهان گمشده در حلقه میمش
جبریل کند فخر که بودست ندیمش
زانوزده پیشش ادب و مهر و کرامت
تا درس بیاموزند از خلق کریمش
هر آینه کردست خداوند تجلی
در آینه خنده رحمان و رحیمش
شاید که شفاعت کند از مؤمن و کافر
در روز جزا گستره لطف عمیمش
غرق است شکیبایی و محو است تساهل
در ژرفی دریا صفتخوی حلیمش
زد خاتمه بر خاتم دیرین نبوت
شقالقمر از شعشعه دُرِّ یتیمش
آن همت والا که جهانی نتوانست
هرگز بفریبد به متاع زر و سیمش
همبال بهار است، که گل بشکفد از گل
در باغ روانها، وزش نرم نسیمش
تابندهتر از مهر، ببین شمسه نامش
مهتاب غباری، که فشاندست گلیمش
شاهد شده شعرم را، سوگند "لعمرک"
آن مدح که فرموده خداوند علیمش
کردست اگر ابلهی از جهل، جسارت
جاوید محمد، که مبراست حریمش
شاعر : محمد حسن مهدویانی
#حضرت_محمد_صلوات_الله_علیه_و_آله
#پیامبر_اکرم
#صلوات
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》