🔔#زنگ_تفریح😜
استاد دانشگاه، داشت برگه يکي از شاگرداشو تصيح ميکرد ديد نوشته جواب در پشت صفحه!!!
.
.
.
.
.
.
رفت پشت صفحه ديد نوشته اگه بلد بودم همونجا مينوشتم!!!😅😅
آوردمت اينجا خلوت باشه بگم جان مادرت رحم کن😁😁😁😁🙏
@shidegomnam
❤️ #صمیمیت_به_همراه_احترام
🌱 مهم نیست که چند وقت از #ازدواج شما میگذرد، #صمیمیت و به هم #احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند.❤️
🌱 در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و ... استفاده کنید. ❤️
🌱 در رفتارهای خود، احترام به همسرتان مشهود باشد.❤️
🌱 طرز #گفتار و #رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان #ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.❤️
🌱 نتیجه #تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و #تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن صفات رذیله در انسان است.❤️
@shidegomnam
" #ازدواج " يعنى؛🌺
«جسم و روحمان با هم زيرِ يك سقف بروند»🍃
مبادا روحمان را پشت درب بگذاريم و
فقط جسممان به عقدِ يكديگر درآيد!🍃
مبادا براى فرار از گذشته،
آينده ى آدمِ ديگرى را سياه كنيم!🍃
پاك كنيم گذشته مان را از هر چه به سرمان آمد...🍃
«اگر لايق بودند، جايشان در گذشته مان نبود!!!»🍃
@shidegomnam
⚠️ #تلنگرانه
وقتی گلی🌸 شکوفه نمی دهد گل
را عوض نمی کنند بلکه شرایط
رشدش را فراهم می سازند.🎄💦🌻
اگر موفق نشدی؛
#هـدفت را تغیـیر نده ‼️
#مسیر_حرڪتت را عوض کن
و #تلاشت را بیشتر ڪُن.👌
@shidegomnam
👩💼 #معلم به بچه ها گفت:
بنویسید به نظرتون #شجاع ترین آدما چه کسانی هستن❓
🌸 هر کسی یه چیزی #نوشت اما
این نوشته دست و دل معلم رو #لرزوند،
تو کاغذ نوشته شده بود:
♨️ "#شجاع ترین آدما اونان که #خجالت نمیکشن و #دست پدرمادرشونو میبوسن... نه سنگ #قبرشونو...❗️❗️
😔 معلم در حالی که قطره #اشکی روی صورتش لغزید، زیر لب گفت:
#افسوس که منهم شجاع نبودم...
💝به #پدر و مادرمون تا هستن خدمت کنیم.... و الا اشک بعد از رفتن اونا، بجز کم کردن عذاب #وجدانمون، به هیچ دردی نمیخوره 👌
@shidegomnam
20.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💝آسیب های رابطه دختر و پسر برای دختران آمریکایی
🗣#استاد_دهنوی
@shidegomnam
#ازدواج
#جذب_خواستگار
💞یکی از مهمترین مسایلی که میتواند به #جذب_خواستگار برای دخترها کمک کند، اخلاق نیکو و پسندیده خود و خانوادهشان است.
💖هر اندازه دختر و خانوادهاش خوش اخلاقتر باشند و کمتر بداخلاقی کنند، بر تعداد خواستگاران دختر افزوده میشود.
💜سعی کنید با اطرافیان، همسایگان و آشنایان با روی باز و گشوده برخورد نمایید تا دیگران هم بتوانند راحتتر با شما صحبت کنند.
@shidegomnam
#یه_حرف_قشنگ😌👌
پازل دل کسی رو بهم ریختن هنر نیست!
هر وقت تونستی🍂🌸
با تیکه های شکستۀ
دل یک نفر ،
یک پازل جدید و قشنگ براش بسازی
هنر کردی...🌸🍂🌸
@shidegomnam
*#تلنگر
: یه عزیزی میگفت 👤
``با امام زمان (عج) قرار بزارید °|🤝😊|•
``فقط حواستون باشه امام زمان (عج)
``قرار شمارو یادش هستاااا °|😉🙋♂|•
``یادداشت میکنه °|🌱🧐|•
``یجوری بگو که سخت نباشه °|🙌🏻💜|•
``نگو دیگه دروغ نمیگم...
دیگه غیبت نمیکنم..بگو:
[آقا من تلاشمو میکنم که تمام کارهایم در مسیر رضایت شما باشد به امید اینکه شما برای من دعا کنید]🤲🏻🌳🌺
💕💛💕
@shidegomnam
#عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_سیزدهم
_اسماء❓❓❓❓
بلہ❓❓❓❓
گل هارو جا گذاشتے برات آوردمشوݧ
اے واے آره خیلے ممنوݧ لطف کردید
چہ لطفے ایـݧ گل ها رو براے تو آورده بودم لطفا ب حرفاے امروزم فکر کـݧ
کدوم حرفا❓
_گل رزو عشق علاقہ و ایـݧ داستانا دیگہ
چیزے نگفتم گل و برداشتم و خدافظے کردم
میخواستم گل هارو بندازم سطل آشغال ولے سر خیابوݧ وایساده بود تا برسم خونہ
از طرفے خونہ هم نمیتونستم ببرمشوݧ
رفتم داخل خونہ شانس آوردم هیچ کسے خونہ نبود ماماݧ برام یاداشت گذاشتہ بود
_ما رفتیم خونہ مامان بزرگ
گلدوݧ و پر آب کردم و همراه گلها بردم اتاق
گلدوݧ و گذاشتم رو میز،داشتم شاخہ هارو از هم جدا میکردم بزارم داخل گلدوݧ ک یہ کارت پستال کوچیک آویزونش بود
روش با خط خوشے نوشتہ بود
_"دل دادم و دل بستم و،دلدار نفهمید
رسوای جهان گشتم و،آن یار نفهمید"
تقدیم بہ خانم هنرمند
دوستدارت رامیـݧ
ناخدا گاه لبخندے رو لبام نشست با سلیقہ ے خاصے گلهارو چیدم تو گلدوݧ و هر ازچند گاهے بوشوݧ میکردن احساس خاصے داشتم ک نمیدونستم چیہ
_و همش ب اتفاقات امروز فکر میکردم
از اوݧ ب بعد آخر هفتہ ها کہ میرفتیم بیروݧ اکثرا رامیـݧ هم بود طبق معمول مـݧ و میرسوند خونہ
_یواش یواش رابطم با رامیـݧ صمیمے تر شد تا حدے کہ وقتے شمارشو داد قبول کردم وازم خواست کہ اگہ کارے چیزے داشتم حتما بهش زنگ بزنم.
_اونجا بود کہ رابطہ مـݧ و رامیـݧ جدے شد و کم کم بهش علاقہ پیدا کردم
و رفت و آمداموݧ بیشتر شد من شده بود سوژه ے عکاسے هاے رامیـݧ در مقابل ازم میخواست ک چهرشو در حالت هاے مختلف بکشم
اوایلش رابطموݧ در حد یک دوستے ساده بود
اما بعد از چند ماه رامیـݧ از ازدواج و آینده حرف میزد اولش مخالفت کردم ولے وقتے اصرارهاشو دیدم باعث شد بہ ایـݧ موضوع فکر کنم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم اما بہ یہ سرے چیزا معتقد بودم مثلا نمازمو میخوندم و تو روابط بیـݧ محرم و نامحرم خیلے دقت میکردم
_رامیـݧ هم ب تمام اعتقاداتم احترام میگذاشت
تو ایـݧ مدت خیلے کمتر درس میخوندم
دیگہ عادت کرده بودن با رامیـݧ همش برم بیروݧ
_حتے چند بارم تصمیم گرفتم کہ رشتم و عوض کنم وازریاضے برم عکاسے اما هردفعہ یہ مشکلے پیش میومد
رامیـݧ خیلے هوامو داشت و همیشہ ازم میخواست ک درسامو خوب بخونم همیشہ برام گل میخرید وقتے ناراحت بودم یہ کارایے میکرد کہ فراموش کنم چہ اتفاقے افتاده
_دوتاموݧ هم پرشرو شور بودیم کلے مسخره بازے در میوردیم و کاراے بچہ گانہ میکردیم
گاهے اوقات دوستام ب رابطموݧ حسادت میکردݧ
بعضے وقتا بہ ایـݧ همہ خوب بودݧ رامیـݧ شک میکردم
_اوݧ نسبت ب مـݧ تعهدے نداشت مـݧ هم چیزے رو در اختیارش نذاشتہ بودم کہ بخواد بخاطر اوݧ خوب باشہ اوݧ زماݧ فکر میکردم بهم علاقہ داره
یہ سال گذشت
خوب هم گذشت اما...
_اونقدر گذشت و گذشت ک رسید ب ب مهر
مـݧ سال آخر بودم و داشتم خودمو واسہ کنکور آماده میکردم
_اواخر مهر بود ک رامیـݧ یہ بار دیگہ قضیہ ازدواج و مطرح کرد
اما ایندفہ دیگہ جدے بود
وازم خواست کہ هر چہ زودتر با خانوادم صحبت کنم
_تو موقعیتے نبودن کہ بخوام ایـݧ پیشنهادو تو خوانوادم مطرح کنم
اما مـݧ رامیـݧ دوست داشتم
ازش فرصت خواستم کہ تو یہ فرصت مناسب ب خوانوادم بگم
اونم قبول کرد چند ماه ب همیـݧ منوال گذشت
رامیـݧ دوباره ازم خواست کہ ب خوانوادم بگم
ومـݧ هر دفعہ یہ بهونہ میوردم
برام سخت بود
_میترسیدم ب خوانوادم بگم و اونا قبول نکنن تو ایـݧ مدت خیلے وابستہ ے رامیـݧ شده بودم و همیشہ ترس از دست دادنشوداشتم....
📝 ادامـہ دارد.....
@shidegomnam