34.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سفره_فاطمیه_را_عباس_جمع_میکند
⚫️شب زیارتی ارباب
😭روضه سنگین حضرت قمربنی هاشم در کربلا
🎤حاج #حسن_خلج
#درخلوت_خودتان_گوش_دهید
#ریشه_محبت
🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️
🏴 @asheghaneruhollah
[WWW.FOTROS.IR]ma98101502.mp3
14.66M
#سفره_فاطمیه_را_عباس_جمع_میکند
از غصه آب شدم
خونه خراب شدم
شرمنده ی تو و روی #رباب شدم
🎤حاج #محمود_کریمی
#نوحه_بیادماندنی حضرت ابوالفضل
💠پیشنهاد دانلود
#ریشه_محبت
🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️
🏴 @asheghaneruhollah
Fadaeian_Moharam_9808_10.mp3
9.87M
#سفره_فاطمیه_را_عباس_جمع_میکند
#قمر رو زمین
#یل_ام_البنین
تویی شور آفرین
جاااااااااااااااااااااااان
#یا_ابوالفضل
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
#شور_حماسی
💠پیشنهاد دانلود
#ریشه_محبت
🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️
🏴 @asheghaneruhollah
تو این شلوغیای زندگی
حواست هست که یه موقع ،
خدای نکرده...
از چشمِ امام زمانت #نیوفتی ؟!
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✍️ #چله_حدیث_کسا
روز0️⃣2️⃣
به نیابت از #رفیق_شهیدتان
نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_
حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه
#یا_زهرا بگو، شروع کن✋
🕌 #چلہ_نشــین_ڪربلا_بشیمـ_ان_شاالله
#براےهم_دعــــــاڪنیـــمـ
📌👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
📚 #معرفی_کتاب 📚 این هفته 📕کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت ✍️ اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی این کتاب ر
📚 #معرفی_کتاب 📚 این هفته
📕کتاب #لینا_لونا
✍️ اثر کلر ژوبرت
در این کتاب با استفاده از داستان تخیلی زیبایی به کودکان آموزش داده است که تنها به جهت زیبایی حجاب نمی گیرند بلکه حجاب را برای این است که آنها را با کارهای خوب شان بشناسند نه اینکه با ظاهر زیبایشان . این کتاب مناسب برای آموزش حجاب به کودکان است .
کلر ژوبرت در سال 134٠ در فرانسه و در یک خانواده مسیحی به دنیا آمد. او در سن 1٩ سالگی مسلمان شد و از سال 1362 با همسر ایرانیاش در ایران زندگی میکند. این نویسنده دارای مدرک فوق لیسانس ادبیات کودک از دانشگاه لومان فرانسه است و کار داستاننویسی و تصویرگری را همزمان از سال ١٣٧٥ آغاز کرده و آثارش به دو زبان فارسی و فرانسه منتشر شده است .
در قسمتی از این کتاب می خوانید :
دیروز که از مدرسه برگشتم ، پاکت نامه کوچولویی لب ایوان پیدا کردم . روی پاکت نوشته بود :
" خصوصی برای دختر روسری گل گلی ."
ورق کوچکی را از آن در آوردم و خواندم :
دوست جدید من سلام !
دلت می خواهد داستانم را برایت بگویم ، که چرا پیشت آمده بودم ؟
توصیه می شود مادرانی که به تربیت فرزندان خود حساس اند کتاب را مطالعه کنند .
📚هر هفته،جمعه ها ،معرفی یک کتاب ارزشی خواندنی👇
✅ @asheghaneruhollah
❇️عناوین روزهای دهه فجر انقلاب اسلامی
🔻12 بهمن ولایتمداری ، انقلابی گری ، پیوند ناگسستنی امت و امام
🔻13 بهمن تفکر دینی ، فرهنگ و هنر انقلابی ، تمدن نوین اسلامی
🔻14 بهمن جوان انقلابی ، جهاد علمی ، امید آفرینی
🔻15 بهمن مدیریت جهادی ، اقتصاد مقاومتی ، رونق تولید
🔻16 بهمن سبک زندگی ایرانی_اسلامی ، اعتلای منزلت زن ، تحکیم خانواده
🔻17 بهمن معنویت ، ایثار ، شهادت
🔻18 بهمن قرآن و عترت ، وحدت اسلامی ، آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی
🔻19امنیت پایدار ، بازدارندگی ، پاسداری از انقلاب اسلامی
🔻20 بهمن مردم سالاری دینی ، عدالت اجتماعی ، مبارزه با فساد
🔻21 بهمن جهاد ، مقاومت ، استکبار ستیزی
🔻22 بهمن حماسه حضور ، عظمت ملت ، تکریم سردار دل ها
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔶پیشنهاد دانلود/تحلیل و تفکر(2) 📹 #بزرگترین_و_مهمترین_راهبرد_نظام_جمهوری_اسلامی 🎤 #دکتر_وحید_یام
21.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶پیشنهاد دانلود/تحلیل و تفکر(3)
📹 #گفتمان_انقلاب_اسلامی
🎤 #دکتر_وحید_یامین_پور
#خون_حاج_قاسم_فرصتی_برای_گفتمان_انقلاب_اسلامی
#من_انقلابی_ام 👇
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
بِ دُنْیا آمَدی هادی بِمانی ❤️ تُ هَستی، زِنْده ای، پَس هادی اَم باشْ 🎈 تولدت مبارک... :) ١٣ بهمن
📩 #ڪـــلام_شهـــید
🍁 شهــید هادی ذوالفــقاری:
از برادرانم میخواهم که غیر حرف
#آقــا حرف کس دیگری را گوش
ندهند جهان در حال تحول است
دنیا دیگـر در حال طبیعی نیست
الاندو #جهاد در پیش داریم اول
جهادنفس که واحب تر است زیرا
همه چیز لحظه ی #آخــر معلوم
می شود که اهل جهنم هستیم یا
بهـــشت.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✍️ #چله_حدیث_کسا
روز2️⃣2️⃣
به نیابت از #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_
حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه
#یا_زهرا بگو، شروع کن✋
🕌 #چلہ_نشــین_ڪربلا_بشیمـ_ان_شاالله
#براےهم_دعــــــاڪنیـــمـ
📌👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار 🐨 #سرزمین_زیبای_من 🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی. 🔗 قسمت چهل و دوم 👱🏻♂️ هادی!
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
🐨 #سرزمین_زیبای_من
🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی.
🔗 قسمت چهل و سوم
⛓ بردگی فکری!
👤 با شنیدن اسم هادی، حالت چهره اش عوض شد... اصلاً فکرش رو هم نمی کردم اینقدر بین بچه ها محبوب باشه!
- اینقدر راحت در مورد بقیه قضاوت نکن ... هادی کسی بود که بچه ها رو در برابر رفتارهای تو آروم می کرد، من از سر دوستی و برادری این حرف ها رو بهت گفتم.
👣 اینها رو گفت و رفت.
‼️من هنوز متعجب بودم!
🌌 شب، توی اتاق... مدام حواسم به رفتارهای هادی بود... گاهی به خودم می گفتم:
👲🏿حتماً دفاعش از من به خاطر ترحم و دلسوزی بوده... ولی چند دقیقه بعد می گفتم، نه کوین، تو چنان جسور و محکم برخورد کردی که جایی برای ترحم و دلسوزی نگذاشته... پس چرا از من دفاع کرده؟ ...
❓هیچ جوابی برای رفتار هادی پیدا نمی کردم...
🗓آبان ۸۹... توی اتاق بچه های نیجریه، با هم درس می خوندیم...
👤 یهو یکی از بچه ها از در وارد شد و به زبان خودشون یه چیزی به همه گفت!
👁 با صورتی غرق شادی و شعف، چشم هاشون برق می زد، حالتشون واقعاً خاص شده بود ...
👲🏿با تعجب نگاه شون می کردم که یهو حواسشون بهم جمع شد و یکی با ذوق و خوشحالی فراوانی گفت:
👤 برنامه دیدار رهبره ...
‼️ قراره بریم رهبر رو ببینیم ...
👲🏿 رهبر؟!...
‼️ناخودآگاه و از فرط تعجب، پوزخندی زدم ... یعنی به خاطر چنین چیزی اینقدر خوشحال بودن؟
💬 دیدن یه پیرمرد سفید؟!...
هنوز غرق تعجب شنیدن این خبر بودم ...
طول کشید تا متوجه تغییر حالت اونها بشم...
👀 با حالت خاصی بهم نگاه می کردن...
- چرا اینطوری می خندی؟!
- خنده دار نیست؟
👲🏿... برای دیدن یه مرد سفید اینطور شادی می کنید و بالا و پایین می پرید؟!
‼️حالت چهره هاشون کاملا عوض شد ...
🚪سکوت و جو خاصی توی اتاق حاکم شده بود ...
- مگه خودت نگفتی انگیزه ات از اومدن به ایران... این بود که می خواستی مثل امام خمینی و رهبر بشی؟!
- چرا... من گفتم ... اما دلیلی برای شادی نمی بینم ... ممکنه شخصی یه ماشین خیلی خاص داشته باشه که منم اون رو بخوام اما دلیل نمیشه خودش هم خاص باشه ... این حالت شما خطرناک تر از بردگیه ... شماها دچار بردگی فکری شدید ... و الا چرا باید برای دیدن یه آدم سفید که حتی هموطن شما نیست، اینطور شادی کنید؟!
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #سرزمین_زیبای_من
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
🐨 #سرزمین_زیبای_من
🖊 نویسنده: سید طاها ایمانی.
🔗 قسمت چهل و چهارم
🔰پیشانی بند
👲🏿💥 قبل از اینکه فرصت کنم دوباره دهانم رو باز کنم، یکی از بچه های نیجر زد توی گوشم... و قبل از اینکه به خودم بیام حمله کرد سمتم و یقه ام رو گرفت!
- یه بار دیگه دهنت رو باز کنی و چنین اهانتی بکنی، مطمئن باش به این راحتی تموم نمیشه!
🌊 خشم و عصبانیت توی صورتش موج می زد!
👲🏿 محکم توی چشم هاش نگاه کردم.
- اگر این بردگی فکری نیست پس چیه؟!
روح و فکر تو دیگه به خودت تعلق نداره، مگه اون آدم سفید کیه که به خاطرش با هم نژاد خودت اینطوری برخورد می کنی؟!
👥👤 بقیه جلو اومدن و قبل از اینکه اتفاق دیگه ای بیوفته، من رو از توی دست هاش بیرون کشیدن.
بهشون که نگاه می کردم همه شون عصبانی بودن ... باورم نمی شد...
🗯 واقعاً می خواستم از اون حالت نجات شون بدم اما چی می تونستم بگم؟!
💣 هر چند، اون لحظات، زمان خوبی برای ادامه صحبت نبود، همه شون مثل یه بمب در حال انفجار بودن!
💥اگر کوچک ترین حرفی می زدم واقعا منفجر می شدن...
🎒 وسایلم رو جمع کردم و از اتاق بیرون زدم..
👥👤 این حالت فقط مال بچه های نیجریه نبود، کل خوابگاه غرق شادی شده بود.
‼️دیگه واقعاً نمی تونستم درک کنم، اول فکر می کردم، خوی بردگی توی سیاه پوست ها از بردگی جسمی به بردگی فکری تغییر کرده، اما سفیدپوست ها چی؟!
👱🏻♂️ حتی هادی سر از پا نمی شناخت، به حدی خوشحال بود که خنده از روی لب هاش نمی رفت و مدام زیر لب با خودش زمزمه می کرد.
🌌 اون شب، احدی توی خوابگاه نخوابید.
🚿همه رفتن حمام، مرتب ترین لباس هاشون رو می پوشیدن و عطر می زدن، چنان به خودشون می رسیدن که هرگز اونها رو اینطوری ندیده بودم ...
👱🏻♂️ هادی هم همین طور... .
🕰 ساعت ۳ صبح بود، لباس شیری رنگ و شلوار کتانی پوشید.
روی شونه هاش چفیه انداخت ... و یه پیشونی بند قرمز «یا حسین» هم به پیشونیش بست.
🛌 من توی تخت دراز کشیده بودم و بهش نگاه می کردم، اونقدر از رفتارهای همه متعجب بودم که کم کم داشتم به یه علامت سوال و علامت تعجب زنده تبدیل می شدم.
👲🏿...هم دلم می خواست برم و همه چیز رو از نزدیک ببینم، هم از زمان حضور من در ایران، زمان زیادی نگذشته بود و اصلا زبان بلد نبودم.
🛌 پتو رو کشیدم روی سرم و چشم هام رو بستم ... .
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #سرزمین_زیبای_من
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah