eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
597 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
#ولادت_حضرت_سید_الساجدین عشقمی به قرآن #مادرت اهل #ایران قصه داره این دل سپردن ما که همیشه فامیل حق داره پیش فامیل پس آقا #ضریحت به گردن ما 😍😍 #جانم_یا_امام_سجاد_علیه_السلام 💐ولادت سید عابدان، پیشوای زاهدان، زیور صالحان، مهتر پرهیزگاران، امام مؤمنان، حضرت امام سجاد ع فرخنده باد. 👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
#تحلیل_و_تبیین | چرا باید صحیفه سجادیه بخوانیم؟ 🔻 زندگی امام سجاد (علیه‌السّلام) یکی از مهم‌ترین نقطه‌های عطف در تاریخ اسلام است. دورانی که به واقع یک پیچ تاریخی بزرگی به شمار می‌رفت. شناخت این دوران و آثار این امام عزیز یکی از مهم‌ترین وظایف شیعیان است. یکی از آثار امام سجاد (علیه‌السّلام) در این دوران، صحیفه مبارکه سجادیه است. تمام علما و بزرگان اسلامی به ویژه حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به انس با این کتاب مهم توصیه اکید نموده‌اند. 🔻 رهبرانقلاب: من به یکایکِ شما عزیزان توصیه میکنم تا آن‌جا که میتوانید، با صحیفه سجادیّه مأنوس شوید. کتاب بسیار عظیمی است. این که گفته‌اند زبور آل محمّد، واقعاً همین طور است؛ پُر از نغمه‌های معنوی است، دعا و درس است؛ هم درس اخلاق است، هم درس علم‌النّفس است، هم درس امور اجتماعی است. آن‌جا ملاحظه کنید: «الّلهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سورة الغضب ... والحاح الشهوة». یعنی یکی‌یکی این خصوصیات معنوی و اخلاقی و این ریشه‌های فاسدی را که در نفس ما هست، در زبان دعا به ما معرفی میکند. ۱۳۷۶/۹/۱۳ 👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#بســـــم_اللّہ عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا 🌺 #قسمت_بیست_و_پنجم🌺
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی 🌺 🌺 به طرف بچه ها برگشتم و صدایم را بالا بردم: خواهرا قرار شد جامونو با آقایون عوض کنیم که شب تو بیابون نمونیم. سریع پیاده بشین. پیاده شدیم و جایمان را با برادرها عوض کردیم. آقاسید خودش هم سوار شد، نشست کنار کلمن آب و به تسبیح فیروزه ای رنگش خیره شد. مثل پنج سال پیش! نامه اش را از لای قرآنم درآوردم و گرفتم جلوی صورتم. دوباره اشکهایم چکید. سید هنوز لایق دوست داشتن بود اما… نمیدانم! رسیدیم به یک مرکز رفاهی بین راهی. موقع اذان مغرب بود. اتوبوس توقف کرد. وضو گرفتیم، نفس عمیقی کشیدم و به آقاسید گفتم: میشه به شما اقتدا کنیم؟ – من؟ – بله چه اشکالی داره؟ ثوابشم بیشتره! – آخه… – الان نماز دیر میشه ها! نفسش را بیرون داد و گفت: چشم! برای نماز صف بستیم. آقاسید چفیه اش را پهن کرد روی زمین، ایستاد و دست هایش را بالا برد: الله اکبر… دوباره مثل ۵سال پیش مقتدایم شد… ! بعد از نماز آقای صارمی تماس گرفت و گفت تا یک ربع دیگر می رسند به ما. به راه ادامه دادیم. وقتی اتوبوس برای نماز صبح توقف کرد بیدار شدم و چشم هایم را مالیدم. یک ساعتی تا دوکوهه مانده بود. زهرا را تکان دادم: زهرا پاشو نماز! آقای صارمی و آقای نساج داشتند برای نماز زیرانداز پهن میکردند. آماده شدم برای نماز، داشتم سجاده ام را پهن میکردم که دیدم آقاسید با لباس روحانیت جلویمان نشست! پس چرا تاحالا لباسش را نمی پوشید؟ زهرا گفت: عه! این روحانیه! – این یعنی چی درست حرف بزن! ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی 🌺 🌺 بعد از نماز صبح، صبحانه را همانجا خوردیم و راه افتادیم به سمت دوکوهه. هرچه خورشید بالاتر میامد هوا گرمتر میشد. به پادگان دوکوهه رسیدیم. آنجا آقای صارمی توصیه های لازم را گوشزد کرد و به طرف اسلامیه حرکت کردیم. یکی از مناطق محروم ایلام در نزدیکی شهر مهران. دشت های اطراف حال و هوای عجیبی داشت؛ حال و هوای شهدایی… ناخودآگاه بغض هامان شکست. به اسلامیه که رسیدیم، حدود هفت کیلومتر در جاده خاکی رفتیم تا رسیدیم به یک روستای کوچک و محروم. از در و دیوار روستا محرومیت می بارید. ما در حسینیه ساکن شدیم؛ زیر سقف ها و دیوارهای کاهگلی و کنج های تار عنکبوت بسته. قرار بود غبار محرومیت را از روستا بزداییم. من معلّم قرآن و احکام کودک و نوجوان بودم. اما آقاسید هم امام جماعت بود، هم با بقیه بچه ها بیل میزد، هم با بچه ها بازی میکرد و هم با عقاید انحرافی و وهابی مبارزه میکرد… ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی 🌺 🌺 وقتی برگشتیم فهمیدم آقاسید هم از خادمان فرهنگسرای گلستان شهداست. اما هیچوقت با لباس روحانیت آنجا نمیامد. داشتم از فرهنگسرا بیرون میامدم که زهرا صدایم زد: طیبه برو دفتر فرهنگسرا ببین آقای حقیقی چکارت داره؟ تمام بدنم یخ کرد! زهرا خداحافظی کرد و گفت: حتما بری ها! بعد موذیانه چشمک زد: سلام برسون! با بی حوصلگی گفتم: برو ببینم! نفس عمیقی کشیدم و تقه ای به در زدم. سید گفت : بفرمایید تو! در را هل دادم و وارد شدم. روی یکی از صندلی ها نشستم. سید هم در را باز گذاشت و پشت میز نشست. دقیقا مثل ۵سال پیش، عرق میریخت و انگشتر عقیق را دور انگشتش می چرخاند. دل دل میکرد. گفتم : کارم داشتید؟ – بله… خانم صبوری! میدونم پنج سال گذشته، شما خیلی پخته تر شدید، خیلی چیزا عوض شده، فقط مطمئنم یه چیز برای من عوض نشده. اگه میتونستم از اولم از طریق پدرتون اقدام میکردم. ولی الان قضیه فرق کرده… ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی 🌺 🌺 …بغض صدایش را خش زد: بعد اینکه از مدرسه شما رفتم، دیگه به ازدواج فکر نکردم. درسمو توی حوزه ادامه داده دادم. دنبال یه راهی برای اعزام به سوریه بودم. از هرکی تونستم سراغ گرفتم، دوندگی کردم، حتی رفتم عراق بهشون التماس کردم اعزامم کنن، با فاطمیون خواستم چندبار برم ولی برم گردوندن، تا یه ماه پیش که فهمیدم میتونم به عنوان مبلغ برم. داشت کارای اعزامم درست میشد که شما رو دیدم… یکی دوبارم عقبش انداختم ولی… سرش را بالا آورد، حس کردم الان است که بغضش بترکد: خودتون بگید چکار کنم؟ اگه الان بیام خواستگاری شما، پس فرداش اعزام بشم و بلایی سر من بیاد تکلیف شما چی میشه؟ من هنوز به شما علاقه دارم ولی نگرانتونم… بلند شدم و گفتم : یادتون نیست پنج سال پیش گفتم سهم ما دخترا از جهاد چیه؟ گفتید از پشت جبهه میکنن، گفتید همسران شهدا هم اجر شهدا رو دارن. اگه واقعا مشکلتون منم، من با سوریه رفتنتون مشکلی ندارم. چند قدم جلو رفتم و در دهانه در ایستادم و آرام زمزمه کردم: میتونید شمارمو از آقای صارمی بگیرید! و با سرعت هرچه بیشتر از فرهنگسرا بیرون آمدم. “چیکار کردی طیبه؟ میدونی چه دردسری داره؟ چطور میخوای زندگیتو جمعش کنی؟…” دیدم ایستاده ام روبه روی مزار شهید تورجی زاده. احساس کردم هیچوقت انقدر مستاصل نبوده ام. گفتم : آقا محمدرضا! این نسخه رو خودت برام پیچیدی! خودتم درستش کن! … ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی 🌺 🌺 بعد از آن روز آن روز آرام و قرار نداشتم ولی به پدر و مادرم حرفی نمیزدم. یکی دو روز گذشت. با هر زنگ تلفن از جا می پریدم. تا اینکه یک روز که از مسجد برگشتم و یکراست رفتم اتاقم، مادر هم پشت سرم آمد و نه گذاشت نه برداشت و گفت: تو حقیقی میشناسی؟ داغ کردم و گفتم: چطور مگه؟ – بگو میشناسی یا نه؟ – آره… یکی از خادمای فرهنگسراست. چطور مگه؟ – زنگ زد مادرش، گفت آخر هفته بیان واسه خواستگاری! جیغ کشیدم: چی؟ – چقدر هولی تو! مگه اولین بارته؟ حالا این پسره کی هست؟ چیکارس؟ – چه میدونم؟! فکر کنم طلبه ست. – طلبه؟ بابات ابدا تو رو بده به یه طلبه! – چرا؟ – اینا آه در بساط ندارن! با چیش میخوای زندگی کنی؟ کمی مکث کرد و گفت : دوستش داری؟ به دستهایم خیره شدم و با انگشت هایم ور رفتم. مادر دستم را گرفت و مرا روی تخت نشاند. دستش را زیر چانه ام گذاشت و سرم را بالا آورد: دوستش داری…؟ آره….؟ لبهایم را گاز گرفتم. مادر لبخند زد: آره! ⏪ ادامه دارد... رمان📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
تفریح 99 درصد ایرانیا تو 13 بدر😐😂 خب فردا رو لطفا همینجوری تو خونتون سیزده رو بدر کنید😂😂😂 #درخانه_میمانیم ✅ @asheghaneruhollah
▪️پزشک مسیحی لبنانی الاصل در ایتالیا توییت کرده بعد از سرکشی بخش قرنطینه بیماران کرونایی دربرابر تصویر حضرت مریم و مسیح و دعا کردم اگر پس از پایان #کرونا سالم ماندم به زیارت سه مرقد بروم: ۱.‌ مرقد حسین در کربلا ۲. مرقد شهید عماد مغنیه در لبنان ۳. مرقد شهید قاسم سلیمانی در کرمان ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥با دیدن این کلیپ حال دلتان را خوب کنید من قالیچه سلیمانم 🌺تقدیم به همه مدافعان سلامت برای سلامتیشون کنیم 👇 بفرمایید یه‌کم حالِ خوش👇 ✅ @asheghaneruhollah
⭕️مجموع مبتلایان کووید ۱۹ در کشور به ۴۷۵۹۳ نفر رسید/ بهبودی و ترخیص ۱۵۴۷۳ نفر از بیماران 🔸دکتر جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت: 🔹از ظهر دیروز تا امروز ۱۳ فروردین ۱۳۹۹ و بر اساس معیار‌های قطعی تشخیصی، ۲۹۸۷ بیمار جدید مبتلا به کووید ۱۹ در کشور شناسایی شدند و مجموع بیماران شناسایی شده بر اثر این بیماری به ۴۷۵۹۳ مورد رسید. 🔹خوشبختانه تا کنون ۱۵۴۷۳ نفر از بیماران بهبود یافته و ترخیص شده اند و این روند ادامه دارد. 🔹متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۱۳۸ نفر از بیماران مبتلا به کووید ۱۹ در کشور جان خود را از دست دادند و مجموع درگذشگان بر اثر این بیماری در کشور به ۳۰۳۶ نفر رسید. 🔹 ۳۸۷۱ نفر از بیماران در وضعیت شدید این بیماری قرار دارند. ✅ @asheghaneruhollah
رواق و مرقد خلوت به تو نمی آید حرم بدون طراوت به تو نمی آید بیا دوباره دعا کن دوباره برگردیم ز راه دور زیارت به تو نمی آید ما رو ببخش ، بابت همه ی لحظاتی که قدر حرم و مشهد رو ندونستیم ببخش که فکر کردیم ، هر وقت بخوایم ، میتونیم بیایم ببخش و رحمی کن ،،، بدجور دلمون تنگ شده این بار اگه بشه بیایم .... هیچی ، فقط بذار بیایم 👇 بفرمایید یه‌کم حالِ خوش👇 ✅ @asheghaneruhollah
اب﷽ پوستر | شهدای فرشته گون #پزشکان ، #پرستاران، بقیّه‌ عوامل درمانی حقیقتاً در حال جهاد فی‌سبیل‌الله‌ هستند؛ این کاری که امروز این‌ها می‎کنند جهاد فی‌سبیل‌الله است و ارزش خیلی بالایی دارد. لازم می‌دانم از خانواده‌های این عزیزان هم تشکّر کنم - همسرانشان، فرزندانشان و پدر مادرهایشان که تحمّل می‌کنند این سختی را- بعضی از این عزیزان روزها، شبهای متوالی به منازل خودشان سر نمی‌زنند و مشغول کار هستند، کار شبانه‌روزی در واقع می‌کنند، خانواده‌ها تحمّل می‌کنند، صبر می‌کنند، از آنها هم من عمیقاً متشکّرم. مقام معظم رهبری، امام خامنه ای ۱۳۹۸/۱۲/۱۳ #مدافعان_سلامت ✅ @asheghaneruhollah
💠 خدايا من جوانیَم را در #مستی دوری از تو پیر نمودم... #مناجات_شعبانیه 👇 بفرمایید یه‌کم حالِ خوش👇 ✅ @asheghaneruhollah
عاشقانه ای از جنس شعبان.mp3
5.49M
💌 ✨ مناجات شعبانیه یعنی ؛ من و خدا و دیگه هیــچ کس ... خدایا من فـرار کردم از خودم به سویِ تو.. رمز رسیدن من، به توست! 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 😔عبدماتم زده ات بازهوايي شده است 💚ذکر شيرين لبش نوحه سرايي شده است 😔بي سبب نيست اگر گوشه چشمش شده خيس 💚شب جمعه ست دلش كرب و بلايي شده است. @asheghaneruhollah 🌷 🌷 🌷
4_5778356177205200908.mp3
11.65M
؟ عبادت اگر صحیح باشد ؛ در ما اُنس ایجاد خواهد کرد! یعنی، قلب ما، برای عباداتِ بعدی ، به تپش می‌اُفتد، منتظر می‌شود، و با رسیدن وقت عبادت، آرام می‌گیرد... @asheghaneruhollah