eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر قبولی دعا میگیرم امشب بال و پر پرواز را میگیرم امشب عالم به دستان علی بن الحسین است اذن بقیع و کربلا میگیرم امشب @asheghaneruhollah
🔺آیت‌الله صدیقی: ضربه شست موشکی پیام قدرت ایران به منطقه بود امام جمعه موقت تهران: 🔹اولین ضربه شست موشکی را در پاسخ به جنایت اهواز دیدیم 🔹این در جواب یک مشت مزدور بود که به رژه اهواز حمله کردند و کودکان، پیر وجوان را آماج گلوله‌های عناد خود قرار دادند. 🔹این حرکت پیام قدرت به منطقه بود که اگر امنیت می‌خواهید کنار ایران باشید 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 4⃣6⃣1⃣ و که حسامی با قرآنی در آغوش و سری تکیه زد
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 5⃣6⃣1⃣ دوست نداشتم فرصتهایِ مانده را از دست بدهم.. فرصتی برایِ خلاء. سری تکان دادم " من خوبم.. همین جا نماز بخوونید، بعد هم ادامه ماجرا رو بگین.. " بعد از کمی مکث، پیشنهادم را قبول کرد. بعد از وضو و پهن کردنِ سجاده به نماز ایستاد. طنین تلفظِ آیات، آنقدر زیبا بود که میل به لحظه ایی چشم پوشی نداشتم.. زمانی، نماز احمقانه ترین واکنش فرد در برابر خدایی بود که نیستی اش را ملکه ی روحم کرده بودم. و حالا حریصانه در آن، پیِ جرعه ای رهایی، کنکاش می کردم. بعد از اتمام نماز، نشسته بر سجاده کتابی کوچک به دست گرفت و چیزی را زیر لب زمزمه کرد. با دست به سینه گیِ خاص و حالتی ارادتمندانه انگار که در مقابلِ پادشاهی عظیم کرنش کرده باشد. و من باز فقط نگاهش کردم. عبادتش عطرِ عبادتهایِ روزهایِ تازه مسلمانیِ دانیال را می داد. سر به زیر محجوب رویِ صندلی اش نشست و حالم را جویا شد.. اما من سوال داشتم " چی تو اون کتاب نوشته بود که اون جوری می خوندینش؟؟ " در یک کلمه پاسخ داد " زیارت عاشورا.. " اسمش را قبلا هم شنیده بودم. زیارتی مخصوصِ شیعیان. زیارتی که حتی نامش هم، پدرم را به رنگ لبو درمی آورد.. نوبت به سوال دوم رسید " چرا به مهر سجده میکنی؟ یعنی شما یه تیکه خاک وگلِ خشک شده رو به خدایی قبول دارین؟؟ " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 5⃣6⃣1⃣ دوست نداشتم فرصتهایِ مانده را از دست بدهم
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 6⃣6⃣1⃣ با کف دست، محاسنش را مرتب کرد: " ما به مهر سجده نمیکنیم.. ما "روی" سجده میکنیم.. " منظورش را متوجه نشدم " یعنی چی؟؟ مگه فرقی داره؟؟ " لبخندِ مخصوصش نشست بر دلم " فرق داره.. اساسی هم فرق داره.. وقتی "به " مهر سجده کنی، میشی بت پرست.. اما وقتی " روی" مهر سجده کنی اون هم برایِ خدا، میشی یکتا پرست. خاک، نشانه ی خاکساری و بی مقداریه.. بنده ی خدا پنج وعده در شبانه روز پیشونی شو رویِ خاک می ذاره تا در کمالِ خضوع به خدا سجود کنه و بگه خاک کجا و پروردگار افلاک کجا..؟؟ ما "رویِ" مهر "به" خدایِ آفریننده ی خاک و افلاک سجده می کنیم.. در کمال خضوع و خاکساری.. " تعبیری عجیب اما قانع کننده.. هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که تفاوت باش بین "به" و "روی".. اسلامِ حسام همه چیزش اصولی بود.. حتی سجده کردنش بر خدا.. اسلام و خدایِ این جوان، زیادی مَلَس و دوست داشتنی بودند و من دلم نرم می شد به حرفهایش.. بی مقدمه به صورتش خیره شدم " دلم چای شیرین میخواد با لقمه ی نون و پنیر.. " هر چند که لحنم بی حال و بی رمق بود.اما لبخندش عمیقتر شد " چشم.. الان به اکبر میگم واستون بیاره.. دیشب شیفت بود.. " مدتی بعد اکبر سینی به دست وارد اتاق شد و با همان کل کل های بامزه و دوستانه اش اتاق را ترک کرد. و باز من ماندم و حسامی که با دقت از تکه های نان، لقمه هایی یک دست می ساخت و در سینی با نظمی خاص کنار یکدیگر می چید.. باز هم چای شیرین شده به دستش، طعم خدا می داد.. روسری را روی سرم محکم کردم " من می خواستم وارد داعش بشم.. اما عثمان نذاشت.. چرا؟؟ " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
#تلنگر ❂ دعـا ڪـردند... بـ‌ه ظـــــهـورش برسنـد.. بـ‌ه « وصـــــلش » رسیـدند…! مـــــا چـ‌ه ڪردیـم…؟!! #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🏴 @asheghaneruhollah
🌷چه غریبانه رفته بودی و چه غریبانه هم شهید شدی با علمدار عهد خون بستی خوش به حالت که روسپید شدی شرف الشمس بودی و حالا به مثال عقیق می مانی شک ندارم عزیز تا به ابد تو برایم رفیق می مانی همچنان این حماسه پابرجاست گرچه بی تو همیشه غرق غمیم تا خود روز مرگ اسرائیل همه با هم مدافع حرمیم🌷 🏴 @asheghaneruhollah
تابعیَّت به ما بده زینب تا بگوییم تابع حرمیم حرمت بس که با صفاست همه صبح تا شب مُراجِعِ حرمیم با تمام وجودمان بی بی تا قیامت مدافع حرمیم... #اللهم_عجل_الولیک_الفرج_بحق_عمه_جان_زینب_س_ 🌙شبتون زینبی 🏴 @asheghaneruhollah
⭕️ تفاوت کشوری که بدون حمایت آمریکا ظرف دو هفته سقوط می کند با کشوری که #40سال پروژه های بر اندازی آمریکا را به باد می دهد در قدرت نظامی فقط نیست... 👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇 🏴 @asheghaneruhollah
آیت‌الله علوی گرگانی: تصویب قرارداد FATF به مصلحت کشور و نظام نیست مرجع تقلید شیعیان: 🔹نباید اختیار امور مالی کشور را به دست دشمن بدهیم و این مطلب واضح و مشخص است اگر هم نیاز به تصویب قوانین مالی است این قوانین به‌صورت داخلی و با نظارت خود ما باشد. #نه_به_FATF #خیانت_خواص #خود_تحریمی_ممنوع 👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ 💠 موضوع: تجمع دانشجویان، طلاب، و مردم با غیرت در مخالفت و تظاهرات علیه لایحه استعماری FATF 💠 زمان: ۱۵ مهر ۹۷ اول صبح ( فردا) 💠 مکان: جلوی مجلس شورای لاریجانی😡 💠 حضور همه شما دغدغه مندان و انقلابیون است 👈نشر دهید 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
⭕️ #فراخوان 💠 موضوع: تجمع دانشجویان، طلاب، و مردم با غیرت در مخالفت و تظاهرات علیه لایحه استعماری
تجمع کاملا آرام و و مطالبه گرانه یک شبنه صبح جلوی مجلس شورای لاریجانی دوستان FATF دغدغه انقلابیا به تنهایی نیست بلکه دغدغه همه ملت ایران است چرا که با FATF منافع تمام مردم و نسل اینده به خطر میفته 👈نشر دهید
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 6⃣6⃣1⃣ با کف دست، محاسنش را مرتب کرد: " ما به مه
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 7⃣6⃣1⃣ صدایی صاف کرد " خیلی ساده است. اونا با نگه داشتن طعمه وسط تله، می خواستن دانیال رو گیر بندازن. پس اول به وسیله ی عثمان مطمئن شدن که شما هیچ خبری ازش ندارین.. تو قدم دوم نوعی امنیت ایجاد کردن که اگر دانیال شما رو زیر نظر داشت، یقین پیدا کنه که هیچ خطری اون و خوونوادشو تهدید نمی کنه و درواقع نمایشِ اینکه سازمان و داعش بی خیالش شده. این جوری راحت تر می تونستن دانیال رو به سمت تله یعنی شما بکشن.. از طرفی با ورود شما به اون گروه، اتفاق خوبی انتظارشونو نمی کشید. حالا چرا؟؟ اونا می دونستن که اطلاعات به دست نیروهای ایرانی رسیده. پس اگه شما عضو این گروه می شدین، یقینا دانیال واسه برگردوندن خواهرش به ما متوسل می شد و اونوقت موضوع، شکل دیگه ای به خودش می گرفت. یعنی رسانه ای.. اونا می دونستن که اگه ما جریان رو رسانه ای کنیم خیلی خیلی واسه وجهه ی خودشون و قدرتشون تو منطقه در برابر ابر قدرتها، گرون تموم میشه.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 7⃣6⃣1⃣ صدایی صاف کرد " خیلی ساده است. اونا با ن
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 8⃣6⃣1⃣ اینکه تو تمام اخبارها از نفوذ ایران در زنجیره ی اصلی داعش و جمع آوری اطلاعات سری و نظامی شون گفته بشه، نوعی شکست بزرگ و فاجعه محسوب می شد..پس سعی کردن بی صدا پیش برن... " و من حیران مانده بودم از این همه ساده گی خودم.. بعد از حرفهایِ حسام، تازه متوجه دلیل مخالفت هایِ عثمان با ورودم به داعش شدم. و من چقدر خوش خیال، او را مردی مهربان فرض می کردم. پرسیدم: " اون دختر آلمانی.. اونم بازیگر بود ؟ " حسام آهی کشید " نه.. یکی از قربانی هایِ داعش بود و اصلا نمی دونست که عثمان هم یکی از همون هاست و واقعا می خواست کمکت کنه تا به اون سمت نری.. " مشتاقانه و جمع شده در خود باقی ماجرا را طلب کردم " و نقش یان تو این ماجرا چی بود؟ " لبانش را جمع کرد " خب... شما باید میومدین ایران.. به دو دلیل.. یکی حفظ امنیتتون و قولی که به دانیال داده بودیم.. دوم دستگیری ارنست.. یه دو رگه ی ایرانی انگلیسیه، و مامور خرابکاری تو ایران.. از خیلی وقت پیش دنبالش بودم اما خب اون زرنگ تر از این حرفا بود که دم به تله بده.. پس از طریق شما اقدام کردیم. چون جریان رابط و دانیال انقدر مهم بود که به خاطرش وارد کشور بشه.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
💠💠💠💠💠💠💠💠💠 حســــــــین_جـــــــان زل میزنم به عکس حرم ، آه میکشم... نزدیک اربعین شده من را نمیبری...؟! 😔 🏴 @asheghaneruhollah
✅۲۴ روز تا اربعین 🚩این روزها قافیه‌ ی شعر گشته اربعین امسال هم اگر نروم میخورم زمین 🚩این بار هم مدد ز رقیه کنم فقط نازی کند به پیش پدر راهیم، همین 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
✅۲۴ روز تا اربعین 🚩این روزها قافیه‌ ی شعر گشته اربعین امسال هم اگر نروم میخورم زمین 🚩این بار هم مد
هیئت عاشقان روح الله_محرم96_شب هفتم (9).mp3
3.53M
😔 ❤️ به یاد مراسم هیئت/دهه سوم محرم1396 باز میپیچه عطر رازقی تو برای دقایقی باز شروع یاحسین ما با اجازه از شه نجف راهی میشیم همه سوی کربلا با یه بسم الله 🎤حاج ✅شور احساسی 📌پیشنهاد دانلود 😭 آقا جان امسال منو میبری 😢 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 8⃣6⃣1⃣ اینکه تو تمام اخبارها از نفوذ ایران در زن
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 9⃣6⃣1⃣ " به همین خاطر یان رو وارد بازی کردیم. اون و عثمان چندین سال پیش تو دانشگاه با هم دوست و همکلاسی بودن. اما همون سالها، عثمان با عضویت تو گروههای سیاسی قید دانشگاه رو زد و تقریبا دیگه همدیگه رو ندیدن.. یان هم بعد از مدتی عضو یکی از گروههای محلیِ حمایت از حقوق بشر شده بود و به عنوان روانشناس برای درمان مهاجران جنگ زده ، توی این انجمن ها فعالیت می کرد. پس من هم به عنوان یه فعال وارد انجمنی شدم که یان توش حضور داشت. و با نزدیک شدن و جلب اعتمادش، اون رو برای کمک وارد بازی کردم.. و از دانیال و خوونوادش گفتم.. و اینکه از داعش فرار کرده و چون من یکی از دوستان قدیمش بودم ازم خواسته، قبل از اینکه آسیبی از طرف افراطیون متوجه خوونوادش بشه، هر چه زودتر بی سرو صدا اونا رو راهی ایران کنم. وازش خواستم تا با برقراری ارتباطِ مثلا اتفاقی، با عثمان رو به رو بشه و بدون اینکه اجازه بده تا اون از موضوع بویی ببره، خودش رو به شما برسونه و با استفاده از ترفندهای روانشناختی ازتون بخواد تا به ایران بیاید.. " منظورش را درست متوجه نمی شدم. " خب یعنی چی؟؟ یان نپرسید که چرا خودت مستقیم به خوونواده اش، چیزی نمیگی؟؟ یا اینکه چرا عثمان نباید از موضوع چیزی بدونه ؟؟ " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 0⃣7⃣1⃣ سری به نشانه ی تایید تکان داد " قاعدتا باید می پرسید.. پس من زودتر جریان رو به شیوه ی خودم توضیح دادم.. اینکه سارا با مسلمون جماعت به خصوص من، مشکل داره. چون فکر می کنه که من باعث عضویت برادرش تو داعش و تنها موندش شدم. در صورتی که اینطور نیست و تمام تلاشم رو برای منصرف کردنِ دانیال انجام دادم.. اما نشد.. و برایِ اینکه یان حرفهام رو باور کنه، کلی عکس و فیلم از خودم و دانیال بهش نشون دادم و با یه تماس تلفنی از طرف برادرتون اطمینانش رو جلب کردم.. در مورد قسمت دوم سوالتون.. اینکه چرا عثمان نباید چیزی بدونه؟ اینطور گفتم که.. چون عثمان هم به واسطه ی خواهرش هانیه به نوعی با این گروه درگیره و ممکنه علاقه اش به سارا باعث بشه تا فکر کنه می تونه ازش محافظت کنه و مانع سفرش به ایران بشه، اونوقت جون خودش و خوونواده ی دانیال رو به خطر می ندازه.. از اونجایی که یان یکی از فعالان انجمن های مدافع حقوق بشر و مهاجرین بود به راحتی قبول کرد.. " تقریبا با شناختی که عثمان داشتم، این نقشه برایم قابل قبول نبود " یعنی اینکه یه درصد هم احتمال ندادین که عثمان و رفقاش از این نقشه تون بویی ببرن.. اینکه شما از یان کمک خواستین؟؟ " لبخندش عمیق شد و چالِ رویِ گونه اش عمیق تر " خب ما دقیقا هدفمون همین بود.. اینکه عثمان از تلاش ایران و نزدیکی حسام به یان و کمک خواستن ازش، برایِ برگردوندنِ سارا به ایران مطلع شه.. " اصلا نمی توانستم منظورش را بفهمم.. چرا باید عثمان متوجه نقشه ی ایران برای کشاندنم به این کشور می شد؟؟ مبهوت و پر سوال نگاهش کردم.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است