eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
غربت و مظلومیت امام حسن (ع).mp3
8.13M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 ▪️نکانی جانسوز در مورد و از لسان گرم استاد دارستانی 👇 🏴 @asheghaneruhollah
Shab05Moharram1393[02].mp3
9.4M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 کاری بجز جود و کرم نداره آقام تو مدینه است ولی نداره 🎤حاج 😭زمزمه به یاد ماندنی و روضه 👇 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 🎶برا امام حسن مادر ها النگو هاشونو میدن🎶 🎤حاج 👈درد و دل با کریم اهل بیت😭 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 در کرم خانه حق سفره به نام است بی حرم شد که بدانند همه است 🎤حاج 👈درد و دل با کریم اهل بیت😭 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
Untitled 18.mp3
12.74M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 خدا میدونه که از امشب دیگه خبرم پخش میشه برو و بیار زینب داره جگرم پخش میشه داره دلمو غم میگیره همه تنمو سم میگیره میریزه توی طشت هرموقع که سرفه ام میگیره 😭 🎤کربلایی 😭 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
96082603.mp3
9.48M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 ،زائر موکبای بین راهم خیلی دلم گرفته مونده میون سینه بغض و آهم یه لشکر سرسپرده،یک سیل باشکوه دیدم ولی سوال من اینه،یه چیز من نفهمیدم‼️ چراا؟ اینقدر ؟؟؟!!!😔 🎤کربلایی 😭 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
4_5834965392354707140.mp3
11.89M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 آرزومه تو حرمت روزی ام بشه سینه زنی میگم با امام حسین ای جانم 🎤کربلایی 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
banezahra (3).mp3
11.01M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 آقامونه کریمه ،کرمش از قدیمه خیلی بنده نوازه،به هاش مینازه یه غمه تو سینه ام،چرا آقام حرمی نداره؟😭 🎤کربلایی 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
Fadaeian_Shab1_Moharam1397_09.mp3
21.74M
🏴هفت صفر را زنده نگه داریم 🔻 گروه خونم ،سامونم اونکه چند ساله بهش مدیونم ازهمون بچه گی ها بند علمشم بذار رک بگم اینو ، من جونم سایه ی رو سرم حسن ذکر مادرم حسن شاه بی حرم حسن جونم حسن❤️ 🎤کربلایی فوق العاده شنیدنی 📌پیشنهاد دانلود 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 7⃣8⃣1⃣ آن روز آن جمله نامفهموم ترین، پیچیده ی عا
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 8⃣8⃣1⃣ با گوشی اش شماره ای را گرفت و بعد از چند بوق به زبان آلمانی احوال پرسی کرد. مکالمه ای به شدت صمیمانه، یعنی با دانیال حرف میزد؟؟ " پسر تو چرا آنقدر پرچونه ای.. یه مقدار سنگین باش برادر من.. یه کم از من یاد بگیر.. آخه هر کَس دو روز با من گشته، ترکشِ فرهیخته گی ام بهش اصابت کرده اما نمی دونم چرا به تو امیدی نیست.. باشه.. باشه.. گوشی.." چقدر راست می گفت، و نمی دانست که کار منِ موجی از ترکش هم گذشته ست. موبایل را به سمتم گرفت. " بفرمایید با شما کار دارن.." با تعجب گوشی را رویِ گوشم گذاشتم و لبخند رویِ لب هایم خانه کرد. خودش بود. دیوانه ترین، روانشناسِ دنیا.. یانی که شیک می پوشید، شیک حرف میزد، شیک برخورد می کرد.. اما نه در برابرِ دوستانش.. صدایِ پر شیطنتش را می شنیدم که با لحنی با مزه صدایم می کرد.. این مرد واقعا، پزشکی 34 ساله بود؟؟ " سلام بر دختر ایرانی.. شنیدم کلی برام گریه کردی.. سیاه پوشیدی.. گل انداختی تو رودخونه.. روزی سه بار خود زنی کردی.. شیش وعده در روز غذا خوردی.. بابا ما راضی به این همه زحمت نبودیم... " حسام راست می گفت، یان همیشه پر حرف بود. اما حسِ خوبِ برادرانه هایش وادار به شکرگذاری ام می کرد.. اینکه زنده بود و سالم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 9⃣8⃣1⃣ چند روز از آخرین تماس با یان و دیدار با حسام می گذشت و من مطالعه ی کتابی با مضمون نقش زن در اسلام را شروع کرده بودم. خواندم و خواندم، از ریحانه گیِ زن تا نعمت خدا بودنش. گذشته ام را بالا و پایین کردم. در خانه ی ما خبری از احترام به جنس لطیف نبود.. تا یادم می آمد کتک بود و فحاشی.. راستی پدرم واقعا مسلمان بود؟؟ اسلام چنان از مقام زن می گفت که حسرت زده خود را در آیینه برانداز کردم. یعنی گنج بودم و خودم نمی دانستم؟ بیچاره مادر که از زنانگی اش فقط تحقیر و ضعف را تجربه کرد. و بیشتر حیرت زده شدم وقتی که دانستم علی (ع)، شیرِ میدان جنگ، همسرش فاطمه را با جمله ی " جان علی به فدایت " صدا می زد و من در مردانگی پدرم جز کمربندی در دست، محضِ کبودیِ تنِ مادرم ندیدم. اسلام را دینی عقب مانده می پنداشتم چون در عصر پیشرفت پیروانش را به حجاب محدود می کرد. حجابی که آن را پارچه ای سیاه، پیچیده به دور زنان می دیدم، جهت هوشیار نشدنِ غریزه ی نافرمانِ مردانش، مردانی که گرسنگی شان سیری نداشت. اما حالا می خواندم که حجاب چشمانِ مرد، هم وزنی دارد با پوشیدگی تنِ زن. و حسام چشمانش از یک عمر زندگی ام محجبه تر بود.. حجاب در اسلام یعنی چشمانِ حریصِ نانوا و مردِ راننده، ارزش تماشایت را ندارد. حالا می دانستم که زن در اسلام یعنی ملکه باش نه روسپیِ دست خورده ی کلوپ های شبانه. 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای اربعین نرفته جامانده از سفر ویزا و پاس کرببلا دست مجتبی‌ست😍 😭 🏴 @asheghaneruhollah
ما را بسوخت روضه ی شام بلا ، ولی باید برای هفت صَفَر خون بپا کنیم😭 🏴 @asheghaneruhollah
vasiat emam hasan.mojtahedi.mp3
6.28M
○ وصیت امام حسن مجتبی علیه السلام ○ 🎤آیت الله 📌فوق العاده زیبا و شنیدنی 🏴 @asheghaneruhollah
Shab06Moharram1397[01].mp3
8.33M
لبریز های جگر سوز بود 😭 چه راز هایی تو سینه داشتی که در کودکی شدی آقا جانم 🎤حاج ‼️تو خلوت خودتو با حال معنوی گوش بدهید 👈امام حسنی ها اند😭 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگه میشه شهادت امام حسن باشه، نخونیم😭 🎶حسن که حرف نمیزنه شبا همش تو کابوسه🎶 🎤حاج 🔺 ‼️تو خلوت خودتو با حال معنوی گوش بدهید 👈امام حسنی ها اند😭 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگه میشه شهادت امام حسن باشه، نخونیم😭 🎶قنفذ از راه از آن لحظه که آمد 😭🎶 🎤حاج 🔺 ‼️تو خلوت خودتو با حال معنوی گوش بدهید 👈امام حسنی ها اند😭 🏴 @asheghaneruhollah
نکند فاش کنی راز دلت را پسرم!😔 هر چه دیدی تو فراموش کن اینجا؛ پسرم! کمکم کن که از این کوچـ🏴ـه به سرعت برویم اندکی آمده حالا نفسم جا، پسرم!😔 زیر پهلوی مرا با تنت آرام بگیر کن تو با سینه بشکسته مدارا، پسرم! دست من را تو بگیری به خدا باکم نیست کوچه گر پر شود از هجمه اعدا، پسرم پا شدی روی سر ِ پنجه؛ ولی... طوری نیست😭😭😭 می شود قدّ تو اندازهء بابا، پسرم😔 ای فدای تو و رگ های ورم کرده تو می شود عقدهء در سینهء تو وا، پسرم! بین ما و تن دیوار و خدا خواهد ماند می شود باعث این فاجعه، رسوا، پسرم قامت مادرت اینگونه خمیده ست ولی؛ نگذاری بشود قدّ پدر تا، پسرم! می شوی پیر از این غصه ولی مادر جان! نکند فاش کنی راز دلت را پسرم! 👈امام حسنی ها اند😭 🏴 @asheghaneruhollah
یعنی میان این همه زائر من اضافی ام ؟؟؟؟؟ ✋یا حسین کاری کن که این تصویر نباشه😭😔 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#خودباختگی 5⃣ یک عده برای فرار از تنهایی خودشون رو وابسته محبت این و اون میکنن😊 در جاییکه نمیدونن ه
6⃣ 💠یک عده از عشق صحبت میکنن که عاشق شدن😊 اونم عاشق مثلا جنس مخالفشون عشق به معنای واقعی فقط بین خدا هست و بنده ی خدا👌 یعنی ببین کسی جز خدا نمیتونه جواب عشق تو رو بده ✅ عشق واقعی یعنی اینکه تو تمام وجودتو فدای کسی بکنی که اون دقیقا هیچ نیازی نداره!😊 یعنی وقتی فدا میکنی فقط و فقط واسه خاطر اون فدا کنی نه خودت و نه اینکه بخوای نیاز اونو برطرف کنی✅ و این جز برای خدا معنی پیدا نمیکنه😊 مثلا پسر یا دختری که میزنه به سیم آخر و خودکشی میکنه بعدم میگه من بخاطر عشقم خودکشی کردم😁 نه بچه جان بخاطر هوای نفست خودکشی کردی چرا؟ چون میخواستی بهش برسی و نرسیدی حالا خودکشی کردی پس بازم واسه خاطر اون نبود حداقل یک درصدشو واسه خاطر خودت فدا کردی😊 و در ضمن عشق جایی معنا پیدا میکنه ک وقتی تو تمام چیزتو فدای اون کردی اونم بتونه به همون اندازه واست جبران کنه و بازم کسی جز خدا نمیتونه😊 هیچ کس نمیتونه بهای جان و وجودت رو بده الا خدا✅ پس وقت خودتو الکی تلف عشق های از روی نکن😊 وگرنه بعدش بدجور گرفتار میشی ‼️ ادامه دارد.........↙️ 👈عضویت در 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 9⃣8⃣1⃣ چند روز از آخرین تماس با یان و دیدار با
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 0⃣9⃣1⃣ شمایل آن چند زن و دختر محجبه با روسری، کیف و کفش رنگی و زیبا، پوشیده در چادر که با اولین گام هایم در فرودگاه ایران دیدم، در خاطراتم زنده شد. خودش بود.. حجاب یعنی همین.. زیبا باش.. اما محجوب و دست نیافتنی.. حسام پنجره ای تازه در چارچوبِ خودخواهی و بد عُنقی هایم به روی هستی باز کرده بود. از اینجا دنیا پر از رنگ، خود نمایی می کرد. و حالا ، من روسری را دوست داشتم.. تنفرهایی که به لطف امیر مهدی فاطمه خانم از دلپذیرترین هایِ زندگی ام شد. آن روز مثل همیشه مشغول کنکاش برایِ یافتنِ جواب در لابه لایِ کتاب ها بودم که تقه ایی به در خورد و صدای اجازه حسام بلند شد. با عجله شالی رویِ سرم گذاشتم و اذن ورود دادم. وقتی وارد شد رایحه ی عطر همیشگی اش در اتاق پیچید. و من سراسر نبض شدم. رو به رویم ایستاد با لبخندی پر از رضایت. انگار خوب متوجه نیمچه پوشیدگی ام شده بود. لب به گفتن باز کرد از دانیال، از سلامتی اش، و از سفر.. سفری از جنس ماموریت.. نام ماموریت به سوریه که آمد، دستانم یخ زد. با چشمانی ملتهب به وجودِ سراسر آرامش اش خیره شدم.. سوریه یعنی احتمال مرگ و اگر این جوانِ مسلمان شده در مکتب علی بر نمی گشت.. نفسی برایِ کشیدن نمانده بود. کاش میشد که نرود.. با لبخند بسته ای کوچک را به طرفم گرفت: " ناقابله.. امیداورم خوشتون بیاد.. البته زیاد خوش سلیقه نیستم.. ببخشید.." ماتِ متانتش بودم. نباید می رفت.. من اینجا تنهایِ تنهایم.. مکثم را که دید، کمی سرش را بلند کرد " چیزی شده؟؟ حالتون خوب نیست؟؟ " سری تکان دادم و بسته را از دستش گرفتم. به طرف در قدم برداشت " مزاحمتون نمی شم، استراحت کنید. اما اگه دیگه ندیدمتون حلال بفرمایید.. یا علی.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 1⃣9⃣1⃣ ابرویی در هم کشیدم " چرا دیگه نبینمتون؟؟ " لبخند رویِ لبهایش، تک چالِ رویِ گونه اش را نمایان کرد " سوریه ست دیگه.. میدون جنگ.. " جملاتش اصلا قشنگ نبود. داشت کلافه ام میکرد. " اصلا سوریه به شما چه ربطی داره.. از ایران پامیشین میرین سوریه که چی؟ ؟ مگه اونجا خودش سرباز نداره؟؟ مرد نداره؟؟ جون و پول و وقتتون رو دارین تو یه کشور دیگه هزینه می کنید که چی بشه..؟؟ سوریه.. لبنان.. عراق.. افغانستان.. فلسطین.. و.. و.. و.. آخه به شماها چه..؟؟ " عصبی بودم و تشخیصش نیاز به هوش سرشار نداشت. دستی به ابرویش کشید و نفسی عمیق بیرون داد. خنده از لبهایش حذف نمی شد؟؟ " خب.. اولا خدا میگه وقتی صدای کمک مسلمونی رو شنیدی واسه کمک بهش شتاب کن.. پس رسم بچه مسلمونی نیست که مردم بیگناه رو تیکه پاره کنن، ما بشینیم اینجا آبمیوه و کلوچه مون رو بخوریم.. دوما... کشورهایی که نام بردین همه شون خط مقدم ایران هستن.. هدف داعش و بقیه ابر قدرتها از حمله و ناامن کردن این کشورها، رسیدن به ایرانه.. یه نگاه به نقشه بندازین، دور تا دور ایران آتیشه.. و ایران حکم ابراهیم رو داره وسطه شعله هایِ سوزان.. ابراهیم نسوخت.. ما هم نمی ذاریم که ایران بسوزه.. من.. دانیال و بقیه میریم تا اجازه ندیم حتی دودش به چشم هموطنامون بره.. ما جون و پول و وقتمون رو می بریم اونجا تا مجبور نشیم تو خاک خودمون هزینه شون کنیم.. مرزهامون رو توی عراق و سوریه و الی آخر حفظ می کنیم تا شما با خیال راحت و بدون ترس از اینکه هر آن یه مشت وحشی بریزن تو خونه تون، راحت کتاب دست بگیرن و مطالعه کنید.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا