eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 🌴 مثل دو خواهر، روی تشک کنار هم نشسته و همانطور که پاهای خسته‌مان را دراز کرده بودیم، از شور و شوق همین روز اول پیاده‌روی می‌گفتیم که من پرسیدم: _«به نظرت تا روز اربعین چند نفر وارد کربلا میشن؟»😊 ابروان کشیده‌اش را تکانی داد و با لحنی فاخر پاسخ داد: _«نمی‌دونم، ولی پارسال که حدود بیست میلیون اومده بودن!»😍😇 سپس در برابر نگاه متعجبم،😳 لبخندی زد و سرِ حوصله برایم توضیح داد: _«قبل از اینکه بیام اینجا، ترجمه یه مقاله از یه روزنامه خارجی رو می‌خوندم؛ نوشته بود ( شیعیان، حرکت مذهبی تو ! حتی از مراسم هم !) » و نمی‌توانستم انکار کنم که فقط مرزهای ایران از هجوم جمعیت بسته شده و می‌دیدم که سه ردیف جاده موازی 🌴نجف به کربلا، 🌴دیگر گنجایش زائران را ندارد و اینهمه در حالی بود که به گفته عبدالله و چند نفر دیگر، داعش زائران اربعین را به عملیات‌های متعدد تروریستی تهدید کرده بود. سپس نگاهی به ظرف‌های شام که هنوز روی زمین مانده بود، کرد و گفت: _«ببین اینجا چقدر غذا و میوه و آب پخش می‌کنن! چه کسی می‌تونه بیست میلیون آدم رو سه وعده غذا تو چند روز بده و بازم غذا اضافه بیاد؟!!!😌 نویسنده همون مقاله نوشته بود که بعد از زلزله هائیتی، سازمان ملل و بعضی کشورها تو بوق و کرنا کردن که تونستن حدود پنج میلیون👉 وعده غذایی برای زلزله زده‌ها تهیه کنن. ولی تو مراسم اربعین بیست میلیون👉 آدم، حداقل چهار روز، سه وعده مهمون امام حسین (علیه‌السلام) هستن و بازم کلی غذا اضافه میاد! تازه اگه جمیعیت چند میلیونی که از پونزده روز قبل از بصره و شهرهای جنوبی عراق راه می‌افتن رو حساب کنیم که دیگه فقط خدا می‌دونه چقدر غذا تو این مدت طبخ میشه!»😇 و حقیقتاً مقایسه میهمانداری شیعیان عراق با پخش غذا بین زلزله‌زدگانی که به هر یک غذایی را به هزار منت می‌دهند، بی‌انصافی بود که می‌دیدم خادمان موکب‌ها به زائران التماس می‌کنند🙏 تا میهمان سفره آنها شوند، که می‌دیدم برای پذیرایی از عزاداران امام حسین (علیه‌السلام) به دادن غذا با دست راضی نمی‌شوند که روی زمین زانو می‌زدند و سینی‌های غذا را روی می‌گذاشتند تا میهمان امام حسین (علیه‌السلام) را بر فرق سرِ خود اکرام کنند، که می‌دیدم پیرمردان سالخورده و محترمِ هر طایفه، با دست خود به کودکان رطب🍠🙏 تعارف می‌کنند و با چه عشقی تعارف می‌کردند که از سرانگشتان‌شان، عشق و علاقه چکه می‌کرد! هر چند من هنوز هم نمی‌فهمیدم پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از چه جامی اینها را اینچنین مست کرده که او را ندیده و پس از گذشت چهارده قرن از شهادتش، برایش اینگونه سر و جان می‌دهند! محو حرف‌های زینب‌سادات شده 😟😯و نگاهم همچنان میان این زائران عاشق می‌چرخید که هر یک در گوشه‌ای دراز کشیده و در اوج خستگی، نشانی از پشیمانی در نگاهشان دیده نمی‌شد که چشمم به یک زن جوان عراقی افتاد که به نظرم شش ماهه باردار 👼بود. آنچان خیره نگاهش می‌کردم که خودش متوجه شد، به چشمان متحیرم لبخندی زد😊 و من باور نمی‌کردم او در این وضعیت و با این بار سنگین، از رهروان پیاده‌روی اربعین باشد که دلم را به دریا زدم و با مهربانی پرسیدم: _«شما سختت نیس با این وضعیت اومدی؟»😯 که خودم سختی این دوران را کشیده و حتی نمی‌توانستم تصور کنم که زنی با حمل شش ماهه، این مسیر طولانی را با پای پیاده بپیماید، ولی متوجه حرفم نمی‌شد که مامان خدیجه به یاری‌ام آمد و سؤالم را برایش ترجمه کرد.😊 ⏪ ادامه دارد... رمان زیبای 📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍️ نویسنده:خانم 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 ✅ @asheghaneruhollah