eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
605 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلامُ عَلَیْکَ یا الْحَسَنَ بْنَ عَلی💚 با هر سلام صبح به اربابمان حسن مشمول لطف مادر پهلو شكسته ايم #السلام_شــاه_بی_حرم✋ #دوشنبه_های_امام_حسنی❤️ #امام_حسنی_ام_الحمد_الله 👇 ✅ @asheghaneruhollah
✍آیت الله بهجت(ره) : ✅نمـاز مانند لیمـو شیرین است... هر چه از اول وقت، دورتر شود، تلخ میشود 👈هر که عادت به تاخیـر نماز کرد ، خود را برای تاخیر در امور زندگی آماده کند... تاخیر در اشتغـال، تاخیر در ازدواج ، تاخیر در سلامتـی... 🔺 هر قدر امـور نمازت منظم باشد ، امور زندگیت هم تنظیـم خواهد شد... ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 2⃣4⃣2⃣ مهربانتر از همیشه پاسخ داد " بانوی زیبا.
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 3⃣4⃣2⃣ اسلام چیزی جز انسانیت نبود و شیعه شاهی جز علی.. علی خط به خطِ نفس هایش انسان نوازی می کرد.. چه بر پیشانیِ دوست، چه بر قلبِ دشمن. بیچاره پدر که بوته ی احساسش را سوزاند و کینه ی پر حماقت به جایش نشاند. اصلا مگر می شود علی را شناخت و دوست نداشت؟؟ و چیزی که در این بین سوال می شد بر لوحِ افکار، مطالبی بود که از بعضی شیعیان در مورد عدم برادری و وحدت بینِ شیعه و سنی، در شبکه هایِ اینترنتی می خواندم و تعجب، آفت می شد در جانم. مگر می شد پیرو علی باشی و رسمِ بد دهانی و آزردن بدانی؟؟ مگر می شد شیعه ی امیر بود و دل خنک کرد به کشتارِ مظلومانِ سنی در یمن و فلسطین و سوریه؟؟ اصلا مگر امکان دارد که سنگ مولا را به سینه زد و دهان باز کرد به زنازاده خواندنِ هر چه پیروِ اهل سنت است؟؟ دلی که علی پادشاهش باشد، زبان قلاف می کند و پنجه مشت.. علی، ابن ملجم را دایه گی کرد. پیرو اهل سنت که دیگر جای خود دارد. اگر حرامزاده ای هم باشد از قبیله ی وهابیت است. نه مادر و برادرِ سنی من، که حب علی لقمه به لقمه در کام جانشان نشسته بود. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 4⃣4⃣2⃣ من معنی برادری را بینِ پنجه هایِ گره خورده ی حسام پیرو علی، در انگشتانِ دانیالِ سنی دیدم. در بند پوتینی که هر دو گره زدند و عزم ایستادن کردن در مقابل حیوان صفتانِ داعشی. در زندگیِ من که حسامِ شیعه نجاتش داد و عملیاتی که دانیالِ سنی انجامش.. این بود رسمِ برادریِ شیعه و اهل سنت... روزها می دویید و کام عمرم ملس می شد به شیرینیِ محبت هایِ حسام و تلخ از مرگی که عطرِ کافورش را در چند قدمی ام حس می کردم.. حسام یک روز درمیان بعد از کار، قبل از رفتن به خانه خودشان، به دیدنم می آمد و چشمه ای جدید از محبتش را ارزانی ام می داشت. و صبورانه، صبر به خرج میداد محضِ تحملِ کج خلقی هایِ منوط به روزهایِ بی حالی و دردم. هربار که بی قراری ام را میدید، صوتِ قرآنش را مسکنی می کرد بر بی تابی ام.. و من قطره می شدم از فرطِ خجالت که او سالم است و جوانی هدر میدهد به پایِ نفس هایِ یکی در میانم. " مردهایِ مذهبی عاشقترند اما فقط مهربانی شان گره خورده است با حجب و حیا.." مدتی به همین منوال گذشت و از نبض نبضِ احساسم، آذین بستم خاطراتم را. تا اینکه به ایام محرم نزدیک می شدیم و به واسطه ی حضورِ پروین در خانه، مدام تلویزیون روشن بود و نوایِ عزاداری در فضا می پیچید. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 5⃣4⃣2⃣ حالا من هم شیعه بودم اما مریدی که غریبی می کرد و گنگ، تماشا.. گاهی پای تلویزیون می نشستم و به پیاده روی مردم خیره می شدم. اینها به کجا می رفتند.. ؟؟ این همه عشق دقیقا از کدام منبع انرژی ساطع می شد که دل، پا خسته کند برایِ رسیدن به معشوق.. امیرمهدی و دانیال گوشه ای از سالن به بحث در مورد مسائل کاری مشغول بودند و من هر ازگاه گوش تیز می کردم که حرف از رفتن به ماموریت نباشد، که اگر باشد ریه تنگ می کنم، محضه مردن. تلویزیون مستندی از پیاده روی میلیونی به سویِ کربلا را پخش می کرد. به طرز عجیبی دلم پرنده شد، بال گشود و میل پریدن کرد. چقدر تا مرگ فاصله داشتم؟؟ یعنی می توانستم برایِ یکبار هم که شده قدم زدن در آن مسیر را امتحان کنم؟؟ با افکاری پیچیده و درگیر به اتاقم رفتم. در اینترنت پیاده روی عاشقان حسینی را سرچ کردم. عکسها هوایی ات می کرد. این همه یک رنگی از کدام جعبه ی مداد رنگی به عاریت گرفته شده بود؟ چند ضربه به در خورد و حسام وارد شد. لبخند زد و کنارم نشست. " خانوم اینجوری شوهر داری نمیکننا.. منو با اون برادرِ اژده هات تنها گذاشتی اومدی اینجا... " لب تاپ را به سمتش چرخاندم " اینا رو ببین.. خیلی خوبه.. نمیشه ما هم بریم؟؟ " نگاهش که به عکس ها افتاد، مردمک چشمانش سراسر برق شد. " دعوت نامه ات که امضا بشه رفتی. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
این کار گرافیکی یک دنیا حرف پشتش خوابیده... سعی نکنید بیدارشون کنید. 😕😔 🌙 #شبتون_آرام ✅ @asheghaneruhollah
✋ما زیر پرچم دو #حسن سینه می زنیم...❤️ #اعلام_مراسم_هیئت_عاشقان_روح_الله مراسم_عزاداری به مناسبت شهادت امام حسن عسکری_ع_ 🌹یادبود شهید حاج حسن صمدی🌹 👈به کلام:استاد #انتظاری 🎤به نفس: حاج #میثم_جهدی کربلایی #سعید_سلیمانی 📆چهارشنبه 23آبانماه 🕖ساعت 20 🚩اصفهان،درچه،بلوارشهدا(اسلام اباد)کوی شهید بهشتی #پرچم_هیئت #ویژه_خواهران_و_برادران 🚩دوستان اطلاع رسانی شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در ایام سالروز وفات بانوی فضیلت حضرت سکینه(س)، شنیدن این توضیحات کوتاه از آیت الله جوادی آملی در مقام و منزلت عرفانی دخت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) خالی از لطف نیست. ✅ @asheghaneruhollah