هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
شب زیارتی مخصوص ❤️امام حسین ❤️ همراه با #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله باشید ...
#کانال_خودتون_رو_به_دوستانتون_معرفی_کنید
♦️قصد دارد دل من ، مثل کبوتر باشد😔
از غم کرب و بلا واله و پرپر باشد😭
♦️دوست دارد دل من هم برود جایی که...😔
شب جمعه ، همه جا ، ناله ی مادر باشد😭
_ __ __ __ __ __ __ __ __ __
◼️مادری هر شب جمعه به حرم می آمد
◼️امشب اما به نظر پشت دری افتاده...
❤️ شب زیارتی مخصوص ارباب ❤️
#وای_مادرم 😔
🏴 @asheghaneruhollah
گر دخـترکی پیـش پـدر ناز کند
گره #کرب_و_بلا ی همه را باز کند❤️
گاه گاهی من هوایی میشوم
غرق نور و کبریایی میشوم
با خودم آهسته میگویم زیر لب
#یارقیه کربلایی میشوم ... ؟😭
🔸امشب حال و هوای رقیه دارد این دل من....
😭 امشب از #زهرای_سه_ساله کربلا میخواهیم...
#رقیه_جان_در_این_ایام_فاطمیه
#چرزق_اشکی_نگاهی_به_دل_مردمان_کن
🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_دقیقه_روضه
#زهرای_سه_ساله
غم برده دخترت رو
هم کشته خواهرت رو
وقتی تو طشت گذاشتند
اینا سرت رو😭😭
🎤حاج #حسن_خلج
#رقیه_جان_در_این_ایام_فاطمیه
#رزق_اشکی_نگاهی_به_دل_مردمان_کن
🏴 @asheghaneruhollah
28.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زهرای_سه_ساله
دیگه نا ندارم #بابا 😭
دیگه پا ندارم بابا
واسه #بوسه روی گونم
دیگه جا ندارم بابا 😭
🎤کربلایی #مهدی_رعنایی
😔روضه سوزناک زهرای سه ساله
🔴با حال مناسب ببینید🔴
#اشکتون_اومد_التماس_دعا
#رقیه_جان_در_این_ایام_فاطمیه
#چرزق_اشکی_نگاهی_به_دل_مردمان_کن
👈خاص ترین ها👇
🏴 @asheghaneruhollah
4_5827840239179138076.mp3
6.55M
#یا_رقیه_س_
من این امام حسینی بودنم رو
والله مدیون #روضه #رقیه حسینم ❤️
🎤کربلایی #مهدی_رعنایی
😔شور احساسی ترکیبی
✅پیشنهاد دانلود
#رقیه_جان_در_این_ایام_فاطمیه
#چرزق_اشکی_نگاهی_به_دل_مردمان_کن
👈خاص ترین ها👇
🏴 @asheghaneruhollah
shab sevom012.mp3
12.04M
#زهرای_سه_ساله
گفتم میاد بابا،گفتند که رویامه
در وا شد و گفتم این دیگه بابامه 😭
🎤حاج #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌شور روضه ای
✅پیشنهاد دانلود
❤️به عشق سه ساله های شهدای مدافع حرم❤️
#رقیه_جان_در_این_ایام_فاطمیه
#چرزق_اشکی_نگاهی_به_دل_مردمان_کن
👈خاص ترین ها👇
🏴 @asheghaneruhollah
💠نه کربلایی اند نه انقلابی
💠مقدس های غیر انقلابی عاشقان امام غایب نه قائم
💠انتظار امام عصر ولو به قدر یک تیر
🔹كساني كه بوي زهد خشك يا عبادت خشك از آنها استشمام مي شود نه كربلايي اند و نه انقلابي، و خواه ناخواه ارادتشان به امام زمان(عليه السلام) از آن جهت است كه غايب است، و اگر آن حضرت ظهور كند اين گونه افراد جزو اولين كساني هستند كه از او رخ برمي تابند و دستورهاي مبارزه آموز و سيرت هاي مخاطره آميز او را ناصواب مي دانند. در حقيقت آنها عاشق و خواهان امام غايبند نه امام قائم، محبوبشان غايب آل محمّد(صلي الله عليه و آله و سلم) است نه قائم آل محمّد(صلي الله عليه و آله و سلم).
🔹امّا آن كه زهد و عبادتش با حماسه آميخته باشد، يار باوفاي ولي عصر(ارواحنافداه) است. چون منتظران واقعي امام زمان سلام الله عليه كساني هستند كه خود را براي حمايت و ياري از حريم و اهداف مقدس او هرچند با يك تير مهيّا و آماده كنند. امام صادق عليه السلام فرمود: «ليعدّ أحدكم لخروج القائم(عليه السلام) ولو سهماً فإنّ الله إذا علم ذلك فى نيته رجوت لأن ينسي ء فى عمره حتي يدركه ويكون من أعوانه وأنصاره»
؛ قبل از آن كه وليّ عصر ظهور كند خودتان را با يك تير هم كه شده آماده كنيد.
🔹معلوم مي شود كه يك انسان مؤمن و متعهد و مسلّح تيراندازْ منتظرامام زمان(عليه السلام) است، اما كسي كه سر و كاري با تيراندازي و جنگ ندارد با امامش بي ارتباط است. او به غيبت امام دل بسته است نه به قيام او. چنين كسي انتظارش انتظار دروغين است نه انتظار راستين. چون وقتي كه آن حضرت ظهور كند اولين كار او جنگيدن، لباس خشن پوشيدن، ساده زندگي كردن و مانند آن است. دليلش اين است كه بعد از مدتي به شهادت مي رسد وگرنه چنانچه اهل جنگ نباشد شهيد نمي شود. بنابراين، كسي منتظر امام زمان(عليه السلام) است كه به منظور دفاع از مرز دين و حريم قرآن و عترت مسلّح و جنگجو باشد و از غير خدا نترسد و كسي اهل زمزمه و مناجات راستين است كه فقط از خدا بترسد.
📚{ #حماسه_و_عرفان، صفحه 316}
✍آیت اله جوادی آملی
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✍ #چله_حدیث_کسا
روز2⃣2⃣
نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_
حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه
#یا_زهرا بگو، شروع کن✋
🏴 @asheghaneruhollah
حجت الاسلام فاطمی نیا:
غروب جمعه که میگذرد
امام زمان عج♥️نظر میکند بر منتظرانش و
میفرماید: ممنونم که بیادمن بودید...
امانشد...😔
😔لحظه ی دیدارمان به وقت دیگریست...
برای فرجم دعا کنید...
#آقا_به_پهلوی_شکسته_مادرت_بیا 😭
🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت 😭
#روضه_حضرت_زهرا
👈 یاعلی! من کنیز تو هستم...
👈 وقتی غاصبان خلافت می خواستند به عیادت فاطمه زهرا(س) بروند!
🎤حجت الاسلام #انصاریان
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت 😭
#روضه_حضرت_زهرا_س_
👈 روایتی که فاطمه زهرا(س) در بستر به غاصبان فدک یادآوری کرد!
🎤حجت الاسلام #انصاریان
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
GolchinFatemieh[15].mp3
9.42M
🏴شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت 😭
یک کبوتر میان میخ و در است
پشت دیوار بال و پر میسوخت😭
🎤حاج #میثم_مطیعی
😭روضه سوزناک حضرت مادر
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
05 haj mehdi akbari zohr shehadat madar95 heiatealamdar.mp3
5.01M
🏴شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت 😭
پهلو شکسته مادرم
نفس نمیکشه چرا😭
🎤حاج #مهدی_اکبری
#شور_روضه_ای
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
مادرم نقش زمین شد.mp3
4.25M
🏴شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت 😭
خون گریه میکنم
#مادرم روی زمینه😭😭
🎤کربلایی #نریمان_پناهی
#شور_روضه_ای
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
3-bicheragh118-Fatemiyeh97-shab1.mp3
13.07M
🏴شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت 😭
زیر بارون ،از غمت میخونم
به نسیم پرچمت مدیونم #مادر
🎤کربلایی #محمد_اسد_اللهی
🎤کربلایی #قاسمعلی_محسنی
🔺شور احساسی حضرت مادر
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
Fadaeian_Sh_Imam_Reza_97_10.mp3
24.19M
شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
ذکر امام حســــ💚ـــن میچسبه...
اول و آخر کرمی #یاحسن 💚
همیشه سایه ی سرمی یاحسن
من بمیرم که بی حرمی یاحسن
#دوستت_دارم_حسن_جانم
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🔺شوراحساسی کریم اهل بیت
#وای_مادرم
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️ قسمت #سی_ویک خدای مرده همه رفتن ... بچه ها داشتن وسایل رو جمع و
☔️رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️
قسمت #سی_ودو
گاو حیوان مفیدی است
هنوز چند قدم ازش دور نشده بودم که بلند وسط مسجد داد...
_هی گاو ...🗣
همه برگشتن سمت ما ... جا خورده بودم ... رفتم جلو و گفتم:
_با من بودی؟ ... 😳
باور نمی کردم آدمی مثل حاج آقا، چنین حرفی بزنه ...
_بله با شما بودم ... چی شده؟ ... بهت برخورد؟ ...😊
هنوز توی شوک بودم ... .😳😧
_چرا بهت برخورد؟ ... مگه گاو چه اشکالی داره؟ ... .
دیگه داشتم عصبانی می شدم ... 😠
_خیله خوب فهمیدم، چون به خدات این حرف رو زدم داری بهم اهانت می کنی ...
اصلا فکرش رو هم نمی کردم چنین آدمی باشه ...
بدجور توی ذوقم خورده بود ... به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی ...
چطور باهاش همراه شده بودی؟ ... در حالی که با تحقیر بهش نگاه می کردم ازش جدا شدم ...
_مگه فرق تو با گاو چیه که اینقدر ناراحت شدی؟ ...😊
دیگه کنترلم رو از دست دادم ...
رفتم توی صورتش ...😡👊
_ببین مرد، به الانم نگاه نکن که یه آدم آرومم ... سرم رو می اندازم پایین، میام و میرم و هر کی هر چی میگه میگم چشم ... من یه عوضیم پس سر به سر من نزار ... تا اینجاشم فقط به خاطر گذشته خوب مون با هم، کاری بهت ندارم ... .
بچه ها کم کم داشتن سر حساب می شدن بین ما یه خبری هست ...
از دور چشم شون به من و حاجی بود ...
_گاو حیوون مفیدیه ... گوشت و پوستش قابل استفاده است... زمین شخم می زنه ...😊
دیگه قاطی کردم ... پریدم یقه اش رو گرفتم ... .
_زورشم از تو بیشتره ... .😊
زل زدم تو چشم هاش ... 👀😡
_فکر نکن وسط مسجدی و اینها مراقبت ... بیشتر از این با اعصاب من بازی نکن ... .
⏪ ادامه دارد...
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:#شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
‼️این داستان کاملا واقعی است
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️
قسمت #سی_وسه
انتخاب
بچه ها حواسشون به ما بود ... با دیدن این صحنه دویدن جلو ...🏃🏃🏃
صورتش رو چرخوند طرف شون ...
_ برید بیرون، قاطی نشید ...
یه کم به هم نگاه کردن ...
_مگه نمیگم از مسجد برید بیرون؟...
دل دل کنان و با تردید رفتن بیرون ... .
زل زد توی چشم هام ...
_تو می فهمی، شعور داری، فکر می کنی ... درست یا غلط تصمیم می گیری ... اختیار داری الان این وسط من رو خفه کنی یا لباسم رو ول کنی .... ولی اون گاو ؛ نه ... هر چقدر هم مفید باشه با غریزه زندگی می کنه ... بدون عقل ... بدون اختیار ... اگر شعور و اختیار رو ازت بگیرن، فکر می کنی کی بهتر و مفیدتره ... تو یا گاو؟ ...
هم می فهمیدم چی میگه ... هم نمی فهمیدم ... .
_من نمی دونم چی بهت گذشته و چه سرنوشتی داشتی... اما می دونم؛ ما این دنیا رو با انتخاب های غلط به گند کشیدیم ... ما تصمیم گرفتیم که غلط باشیم پس جواب ها و رفتارهامون غلط میشه ... و گند می زنیم به دنیایی که سهم دیگران هم هست ...
مکث عمیقی کرد ...
_حالا انتخاب تو چیه؟ ...
یقه اش رو ول کردم ...
خم شد، کت کتانم رو از روی زمین براشت، داد دستم و گفت ...
_به سلامت ...
من از در رفتم بیرون...
و بچه ها با حالت نگران و مضطرب دویدن داخل ...🏃🏃🏃
برگشتم خونه ...
خیلی به هم ریخته و کلافه بودم ... ولا شدم روی تخت ...
تمام روز همون طور داشتم به حرف هاش فکر می کردم ...
به اینکه اگر مادرم، انتخاب دیگه ای داشت ...
اگر من، از پرورشگاه فرار نکرده بودم ... اگر وارد گروه قاچاق نشده بودم ... اگر ...
اگر ...
تمام روز به انتخاب هام فکر کردم ...
و اینکه اون وقت، می تونستم سرنوشت دیگه ای داشته باشم؟ ...
چه سرنوشتی؟ ... .
همون طور که دراز کشیده بودم از پنجره به آسمان🌃 نگاه کردم ... .
تو واقعا زنده ای؟ ...
پس چرا هیچ وقت کاری برای من نکردی؟ ...
چرا هیچ وقت کمکم نکردی؟ ...
جایی قرار دارم که هیچ حرفی رو باور نمی کنم ...
اگر واقعا زنده ای؛ خودت رو به من نشون بده ...
اگر با چشم هام #ببینمت ... قسم می خورم بهت #ایمان میارم ...
☔️پ.ن
سعی کنین در مورد حاج آقا قضاوت نکنین... کارشو بلده☺️☝️
⏪ ادامه دارد...
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:#شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
‼️این داستان کاملا واقعی است