🍄🌿🌻
📌 #بچه_شیعه_باس :
بااحساسواقعیودلیلواقعیانتخابکنه.
🍃|هیچوقتانتخابتونازرویترحمو
دلسوزینباشه.اگرکسیرومیخواید
انتخابکنیدازرویدوسداشتنواقعیو
منطقیباشه.لاکناگرترحم ودلسوزی باشهزندگیپایداری نخواهینداشت.
💯برایانتخابتونوقتبزارید،اهمیت
بدیدتوجهکنیدبهتکتکمسائلیکهپیش
رودارید.👌
#سبک_زندگی_اسلامی💫
#ڪآنآلدلمآسموݩمیخآد 🕊
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
@ashejh
گفت:بدونامـٰامزمـان(عج)
چہمےڪنیـد؟!
گفتم:مُردِگـے!
بیـاوزندهڪنمارا ...
#جنآبِیآسِجآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هیچكسدرمن
#جنونمرابهٔتوبآورنكرد(:💔
•●🇸 🇹 🇴 🇷 🇾 ●•
#ڪوچہشھید🖇
هممداحبودهمفرمانده ...
سفارشکردهبودرویسنگ
قبرشبنویسند
- یازهرا💔
اینقدررابطهاشباحضرت
زهراقویبودکهمثلبیبیشھیدشد(:
خمپارهخوردبہسنگرش
وبچههارفتندبالایسرش ...
دیدندکهخمپارهخورده
پہلوۍسمتچپش ... !
''شهیدمحمدرضاتورجیزاده🌱''
•💚• ↷ #ʝøɪɴ ↯
@ashejh
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
💞 #پارت_صد_و_سی_و_یک
توی راه امیر یه جا ایستاد و از ماشین پیاده شد
بعد از ده دقیقه با دو تا پلاستیک بزرگ هله هوله اومد سمت ماشین
سمت عقب ماشین و باز کرد پلاستیکها رو داد دست من
- مگه بچه کوچیک همراهمونه که اینقدر وسیله خریدی؟
امیر:حتما باید بچه همراه مون باشه؟
رد چشماشو گرفتم برگشتم دیدم سارا با چه ذوقی به پلاستیک و نگاه میکنه
اصلا یادم رفته بود سارا از صد تا بچه ،بچه تره 😄
-نمیشه برگردیم حرم؟
علی: چرا؟
- یادم رفت واسه شفای یه نفر دعا کنم
امیر : کی؟
سارا: من😁
-ععع آفرییین باهوووش ،فک کنم کم کم داره اون شیر موز و معجونایی که خوردی جواب میده
سارا: آیه ،مزه سفر به این چیزاست
-بله ،حق با توعه
امیر: هیچی ،خدا به دادمون برسه ادامه راهو...
توی راه اینقدر خوابم میاومد
سرمو گذاشتم روی شیشه ماشین خوابم برد
با صدای امیر چشمامو باز کردم
نگاه کردم هوا تاریک شده بود
-وااایی کی شب شده
سارا: یه جور خوابیده بود که اصحاب کهف اینقدر خوابیده نبودن 😄
امیر: پیاده شین بریم واسه شام و نماز
-باشه
خواستم پیاده شم چشمم افتاد به زباله های پلاسیک
-سارا همه اینا رو تو خوروی؟
سارا: چیه ،اشکالی داره؟
- نه ولی اشتهای خوبی داریااا
سارا: بسم الله بسم الله هووووففف، بترکه چشم حسود
از حرفش همه زدیم زیر خنده و از ماشین پیاده شیم
بعد از خوندن نماز و خوردن شام
دوباره برگشتیم داخل ماشین
ایندفعه علی رانندگی میکرد
وسطهای راه امیر و سارا خوابیدن
منم چون قبلش خوابیده بودم
با علی صحبت میکردم تا احیانا یه موقع خوابش نبره
💕 #ادامه_دارد...
#بانو_سادات
✦
✦
✦
┈┉┅━❀♥️❀━┅┉┈
@ashejh
┈┉┅━❀♥️❀━┅┉┈