eitaa logo
دلــداده‌ٔحـســیــــن(؏)❤
317 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
33 فایل
﷽بی...خیـال‌ھࢪ‌لغٺ‌نامہ‌؛بدان..! ؏شق معنایـ؎‌ندارد‌جز‌حسین❤ مدیر کانال: @kimia667 ناشناسمونـه👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16551992315882 کپی با ذکر صلوات و اللهم عجل لولیک الفرج حلال💜
مشاهده در ایتا
دانلود
『🕊♥️』 میشود‌پیڪرِ‌مـا‌هم‌نرسد‌دست‌ڪسی ؟! مثݪ‌جُوْن‌ات‌برسانۍ‌تو‌خودت‌را‌به‌تنم...♥️🥀✨ @ashejh
•❉•|⛓ 😇|•❉• #منبــر_مجـازے👤 "شماهـا‌ڪسۍرو‌دردنــیآسراغ‌دارید ڪہ‌قبل‌از‌این‌ڪہ‌شما‌بدنیآ بیاید، خودشوبـراتون‌ڪشتہ‌باشہ؟ :) +ایــن‌شهـداخیلےشماهارودوسٺ‌دارن:) بیاییددستـتوݩ‌رو‌ازدســـت‌شـهیدآن جدانکنید.....♥️✨ 🌸•حاج حسین یکتا•🌸 #فاطمی‌ام🍂 ┈┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥️‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉┈ @ashejh ┈┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥️‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉┈
یاران‌مھدی‌‌؏همه‌جوان‌اند♥️🌿 وپیردرمیان‌آنهابه‌چشم‌نمی‌خورد؛ مگراندک‌مانندسرمه‌درچشم! • امام‌علی‌‌‌(؏) #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @ashejh
#اعتقادی🤲🤲 #اجتماعی👌👌 #عرفانی😍😍 عرفان در قرآن و روایات🙏 تفاوت عرفان #محبوبین با #محبین👌 #قرب‌حقیقی به #حضرت‌ولی‌عصرعج😍 باذکر 🌹 #صلوات 🌹 وارد شوید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3892379694Cb12e4378f9 👆👆
⌈بـیـو🕯🖇⌋ ـــــــــــــــــــــــــــ عشق‌یعنےاستخواݩ‌ویڪ‌پلاڪ...📿 سالہاتنہاۍتنہازیرِخاڪ...🥀 @ashejh
•° ❤️فقط یک بغڵ نبود منطقه‌اے بود پُراز آرامش😌 ☁️دلمون براتون تنگ شده😔💔 #علمدارایران #شهید_قاسم_سلیمانی 🥀 #اغاز_ولایت_امام_زمان ._._._._._._._._._. @ashejh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم‌قد‌گلوله‌تـوپ‌بود . . . +گـفتم:چہ‌جوری‌اومدی‌اینجا ؟! -گـفت:‌با‌التماس ! +گـفتم:چہ‌جوری‌گلوله‌رو‌بلند میڪنی‌میاری ؟! -گفـت: با‌التماس ! +بہ‌شوخی‌گفتم:‌میـدونی‌آدم‌چہ‌ جورۍشهید‌میشہ ؟! -لبخندی‌زد‌و‌گفت:‌با‌التـماس ! تڪه‌های‌بدنش‌رو‌ڪہ‌جمع‌میکردم فهمیــدم‌چقدر‌التماس‌ڪرده . . . #شهیـد‌مرحمت‌بالازاده نفردوم‌درسـتون ":))))💔
_ مـےدونی‌روز‌قیامـٺ‌،چـے‌دردناڪ‌ٺرہ؟! + اینڪـہ‌خودِواقعـے‌اٺ‌،همـون‌‌مخلصہ بیاد‌وایسہ‌جلوٺ‌بگہ‌:ٺو‌قـرار‌بود‌من‌بشـے چے‌ڪار‌ڪردے‌باخودٺ...باعمرٺ؟! :)🌱
آنچہ‌من‌توصیہ‌میکنم‌این‌است‌کہ، بچہ‌هااَزاِستعدادوَاَزوَقت‌خودشان استفاده‌کنند‌وخوب‌درس‌بخوانند؛ مابیشترین‌چیزی‌کہ‌امروز‌لازم‌داریم، این‌اَست‌کہ‌بچہ‌ها‌بہ‌طورجِدی‌ درس‌بخوانند؛🌱' _آ‌سید‌علے‌خامنہ‌اۍ♥️ @ashejh
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ 💞 سارا: آیه میخوری یه کم ،خوشمزه استااا امیر: فکر کن آیه شیر موز بخوره ،قیافه بعدش دیدنیه - هه هه هه ،،بیمزه سارا: چرا مگه چی میشه؟ امیر : کهیر میزنه سارا: وااا ،باز به ما میگه دیونه ،،دختر تو اعجوبه ای 😄 ،کی با خوردن شیر موز کهیر میزنه که تو دومیش باشی - فعلا که من اولیشم امیر : آیه یادته ،کوچیک بودی همیشه میخواستم اذیتت کنم برات شیر موز میخریدم - اره خیلی بد جنس بودی سارا هم باشنیدن شیرین کاری امیر میخندید سارا: واای خدااا ،خدا رو شکر من به هیچی حساسیت ندارم - ولی لذت بخش ترش این بود که امیر تا صبح بالای سرم بیدار بود و نوازشم میکرد امیر : زود باشین بخورین بریم بعد از خوردن آش و آبمیوه ،رفتیم سمت ورودی اصلی شهر بازی همیشه از سوار شدن وسیله شهربازی وحشت داشتم ،حتی نگاه کردن بهشون ترسناک بود چه برسه بخوام سوار بشم سارا: بچه ها بریم ترن سوار شیم؟ - یا خدااا، واقعن میخوای بمیری امشب نه؟ سارا: عع آیه ،اومدیم که خوش بگذرونیمااا - وااا ،مگه خوش گذروندن فقط به سوار شدن ایناست ،همینجا نگاه کنین کافیه ،نمیخواد سوار بشین سارا: ولی من میخوام سوار بشم ،امیر بیا باهم سوار بشیم امیر : تا حالا سوار شدی؟ سارا: نه ،ولی به نظر نمیاد ترس داشته باشه - چی؟ خانومووو،سوار نشدی تا حالا ژست سوپر من گرفتی واسه من ،بیخیال بابا ،سوار نشین سارا: امیر به حرفش گوش نده برو بلیط بخر امیر: باشه ،شما همینجا باشین من برم و بیام سارا: باشه عزیزم - عزیزمو درد ،سارا یه مو از سر امیر کم شه خودم خفه ات میکنم سارا: اوه اوه ،خواهر شوهر بازیت گل کرده 😄 💕 ... ✦ ✦ ✦ @ashejh
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ 💞 بعد از مدتی امیر برگشت و منم رفتم روی یه سکو نشستم ،امیرو سارا هم رفتن سمت ترن تا نوبتشون بشه تو دلم صد تا فوحش به سارا دادم ،از یه طرف هم هر چی سوره و دعا بود خوندم تا سالم برگردن نوبت سوار شدن بچه ها رسید تپش قلب گرفته بودم ،از خونسردی سارا حرص میخوردم بعد از چند دقیقه ترن شروع به حرکت کرد صدا جیغ کشیدن آدمای داخل ترن و میشنیدم از جام بلند شدم و رفتم نزدیکتر ببینم سارا و امیر در چه حالن چشم به سارا افتاد مثل ابر هوا گریه میکردو جیغ میکشید از دیدنش خندم گرفت . امیرم بیچاره نمیدونست به سارا دلداری بده یا خودش جیغ بکشه گوشیمو درآوردم و مشغول فیلم گرفتنشون شدم وایی که چقدر خندیدم از قیافه سارا بعد از چند دقیقه که ایستاد رفتم سمت خروجی منتظرشون شدم سارا مثل جنازه ها تو بغل امیر ولو شده بود ،امیر بیچاره هنگ کرده بود بخنده یا گریه کنه 😂 رفتم نزدیکشون - سارا جان خوش گذشت سارا: وااییی حالم بده ،دارم میمیرم - ای دررررررررد ،مگه نگفتم نرو امیر: واااییی آیه ،تو نمیدونی اون بالا چیکار میکرد سارا،،کل ۱۴ معصومو قسم داده بود زنده برسه پایین ،،وااااییی چقدر نذر کرده بود اون بالا😂😂 سارا: واییی تو رو خدا ول کنین ،به داد من برسین -بیا بریم یه جا بشین تا حالت کمی بهتر شه بعد نیم ساعت که حال سارا کمی بهتر شد ،حرکت کردیم سمت خونه بی بی 💕 ... ✦ ✦ ✦ @ashejh