eitaa logo
عشــ♥️ــق جـانـم_امــام زمــانـم
2.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
51 فایل
به کانال امام زمانی خوش اُومدید اقا براتون دعوت نامه فرستاده مبادا رد کنی ها....... سلام امام زمانم...♥ ♡بـــه خــاطـــر دل مـــهــدی فـاطــمــه گـــنـاه نـکـــنـــیم♡ ارتباط با ادمین 👇 @AghilehBaniHashem_69
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🥀 یكی از روضه خوان ها میگه، شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم كردم برم هیئت، یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم، گفت: بابا كجا میری؟ گفتم:دارم میرم هیئت، گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه كیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟ گفتم: هم سن خودته، گفت: بابا منم با خودت میبری؟، گفتم: نه عزیزم تو مریضی، استراحت كن، حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا كه من رو نمیبری با خودت، بهش میگی بیاد كنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه، نمیتونه بیاد، گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه، گفت: چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میكنه گفت : بابا : چرا پاهاش درد میكنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه كفش پاش نبوده؟ گفتم نه كفش نداشته، كفشاشو غارت كردن، كفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم، بیچاره ام كردی تو؟ گفت:آره برو.... من خداحافظی كردم، دم در دوباره گفت:بابا، یه سوال دیگه..... سوالش من رو بیچاره كرد، نشستم دم در شروع كردم به گریه كردن، گفت:بابا كفشاشو غارت كردن، چرا باباش بغلش نمیكرد !!!!! بابا من اون روز كفشم گم شده بود تو بغلم كردی بابا، چرا باباش بغلش نكرد... 😭😭😭 🏴🏴🏴 . نــجــوای دخـتـــرانـه @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠
✍ یكی از روضه خوان ها میگه، شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم كردم برم هیئت، یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم، گفت: بابا كجا میری؟ گفتم:دارم میرم هیئت، گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه كیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟ گفتم: هم سن خودته، گفت: بابا منم با خودت میبری؟، گفتم: نه عزیزم تو مریضی، استراحت كن، حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا كه من رو نمیبری با خودت، بهش میگی بیاد كنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه، نمیتونه بیاد، گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه، گفت: چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میكنه گفت : بابا : چرا پاهاش درد میكنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه كفش پاش نبوده؟ گفتم نه كفش نداشته، كفشاشو غارت كردن، كفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم، بیچاره ام كردی تو؟ گفت:آره برو.... من خداحافظی كردم، دم در دوباره گفت:بابا، یه سوال دیگه..... سوالش من رو بیچاره كرد، نشستم دم در شروع كردم به گریه كردن، گفت:بابا كفشاشو غارت كردن، چرا باباش بغلش نمیكرد !!!!! بابا من اون روز كفشم گم شده بود تو بغلم كردی بابا، چرا باباش بغلش نكرد...💔😭