💌#دلنوشته_مهدوی
پدر مهربانم
□شنیدم کسی میگفت اگر همین حالا امامَت بیخبر درِ خانهات را بزند، آیا مهیای پذیرایی از او هستی؟
▪︎چقدر باید پشت در بماند تا تو خانه را مهیای آمدنش کنی؟ از هر کسی پرسید، جز سکوت جوابی نشنید.
□آقا! من درِ خانۀ خیالیام همیشه باز است و منتظرم هر لحظه که اراده کردی، قدم بگذاری روی چشمانم. من از حیاط تا توی خانهام گلدان چیدهام.
▪︎هر روز به گلدانها آب میدهم و سرزنده نگهشان میدارم برای استقبال از تو. پاییز و زمستان که میشود، مینشینم و با گلدانها حرف میزنم، نازشان را میکشم و التماسشان میکنم که سرحال بمانند تا وقتی که تو بیایی.
□گلهای زیادی در انتظارتان سر حال ماندند، اما عمرشان به دنیا نبود و خشکیدند. خشکیدۀ همۀ گلها را نگه داشتهام برای لحظۀ آمدنت.
▪︎ وقتی که آمدی به خانهام، گلبرگهای منتظرِ خشکیده را روی سرت میپاشم.
وقتت بخیر گل سرسبد هستی!
ای پسر #حضرت_زهرا سلام الله علیها ای #وعده_صادق الهی
📌محسنعباسیولدی
اللهمعجللولیکالفرج
التماس دعا🤲
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه 138
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
♨️دوشنبه روز زیارت #امامحسن و #امام_حسین علیهماالسلام
💢زیارت این دو بزرگوار در روز دوشنبه
🔸فقط یک دقیقه برای عرض ارادت به این دو امام بزرگوار زمان بگذاریم.
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
@ashgjanam_amamzamanam
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🟢داستان واقعی نامه نگاری مرد دهاتی
با امام زمان عجل الله تعالی فرجه:
اسمش علی بود و از سادات، صدایش می
کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد،
اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری
و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی
خودمان
خودش تعریف میکند جمعه صبحی اول
طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار
چشمه ای و عریضه ای، نامه ای، نوشتم
برای امام زمانم
که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و
هنوز صاحب فرزندی نشدم...
💌کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت
چشمه،باد گرفت و نامه را چسباند به
عبایم!! دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل
چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم
افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم،
نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت
آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل
کاغذ نوشته است:
(خداوند دو فرزند نصيب شما ميكند كه
يكی از آن ها منشأ خدمات خواهد بود.)
قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمیکند مدیر
باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بیسواد،
دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و
آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت
یک رفيقِ بی غلُّ غش میخواهند امام زمان
تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه
زهرایی تان را می خواهم آقا جان❤️
دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
📚برداشتی آزاد از سخنان
استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
@ashgjanam_amamzamanam
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
❗️قصّهی این ذکر نورانی چیست؟
اللَّهُمَّ بَارِكْ لِمَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَان
خداوندا، به مولای ما صاحب الزمان برکت بده
امام حسین علیهالسلام غلامی داشتند به نام «صافی» که خدمتکار باغ ایشان بود.
روزی حضرت، با چند تن از دوستانشان وارد باغ شدند،از دور دیدند صافی زیر یک درخت نشسته و مشغول غذا خوردن است.امام برای اینکه صافی از غذا خوردن نیفتد خودش را پشت درختی پنهان کرد .صافی یک قرص نان را دو نیم میکرد،
نصفش را خودش میخورد و نصفش را به سگ نگهبان باغ میداد.و وقتی غذا خوردنش تمام شد، دستهایش را بالا برد و شکر خدا را بجای آورد و بعد برای مولایش امام حسین علیهالسلام از خدا برکت خواست.
امام حسین علیهالسلام تا این صحنه را دیدند جلو رفتند و صافی را صدا زدند...
پرسیدند:چرا غذایت را با این سگ نصف کردی؟صافی گفت:این سگ، سگ شماست. منم غلام شما. با هم سر سفره شماییم.
حضرت گریهاش گرفت. بعد فرمود:
تو را در راه خدا آزاد کردم. هزار دینار هم به تو هدیه میکنم.صافی گفت:
اگر من آزادم، دلم میخواهد خادم باغ شما باشم.حضرت فرمود:«... باغ را با هر آنچه در آن است، به تو بخشيدم؛
فقط این دوستانم آمدهاند میوه بخورند.
آنها را به خاطر من، مهمان کن.
خدا به خاطر این خوشاخلاقى و ادبت، به تو بركت بدهد!».صافی گفت:
اگر این باغ مال من شده، من آن را وقف دوستان شما میکنم.
👈 این روایت نشان میدهد اگر انسان در زندگی قلبا خودش را مدیون الطاف امام زمانش بداند و هرگاه نعمتی به او میرسد، پس از شکر خداوند، با این حالت قلبی برای امامش از خدا برکت بخواهد، خدا درهای رزق را به رویش باز خواهد کرد.
بنابراین چه زیباست زندگی خود را با ذکر «اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان» پیوند بزنیم.
خصوصا در زمانهایی که رزق جدیدی نصیب ما میشود، مثل:
🔸سر سفره غذا
🔸هنگام رسیدن به سود و درآمد و دریافت حق الزحمة و...
🔸هنگام دیدن نعمتهای خداوند
🔸هنگام شنیدن خبرهای خوش
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
@ashgjanam_amamzamanam
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞