eitaa logo
عــشــ♥️ــق جـانـم امـام زمـانـم..🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
7هزار ویدیو
58 فایل
به کانال امام زمانی خوش اُومدید اقا براتون دعوت نامه فرستاده مبادا رد کنی ها....... سلام امام زمانم...♥ ♡بـــه خــاطـــر دل مـــهــدی فـاطــمــه گـــنـاه نـکـــنـــیم♡ ارتباط با ادمین 👇 @AghilehBaniHashem_69
مشاهده در ایتا
دانلود
جوری باش که هروقت امام زمانت یاد تو افتاد، با لبخند بگه خداحفظش کنه...
2_5213475060458719843.mp3
زمان: حجم: 4.36M
. زیبا ترین مناجاتی که شنیدم خیلی دلنشینه 😔 قطعه بسیار زیبا از دعای ابو حمزه ثمالی - مصطفی موسوی @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠
عــشــ♥️ــق جـانـم امـام زمـانـم..🌹
#داستان_کوتاه 💠مرحوم سید هاشم روزی به خدمت علامه قاضی می رسد و می گوید:  آزار زبانی و کارهای مادر ز
*گویند سالیان قبل مردی در شهر مسجدسلیمان بود که به او "بهزاد گرجیان" می‌گفتند.* *او شیرین‌‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت.* *روزی از او پرسیدند : «مصدق خوب است یا شاه؟ بگو تا برای تو شامی بخریم.» گرجیان گفت: «از دو تومنی که برای شام من خواهی داد، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی!»* *پدرم نقل می‌کرد، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از مسجدسلیمان قصد سفر به ایذه را داشتم.* *ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ مسجدسلیمان رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم گرجیان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت. باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد.* *گفتم: «گرجیان، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.»* *گرجیان پرسید: «الان ساعت چند است؟»* *گفتم: «نزدیک ده»* *گفت: «ببر نیازی نیست!»* *خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟* *پرسیدم: «گرجیان، مگر ناهار دعوتی؟»* *گفت: «نه! و پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم. الان تازه صبحانه خورده‌ام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم. من بارها خودم را آزموده‌ام؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد!»* *واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و گرجیان را پیدا کردم.* *پرسیدم: «ناهار کجا خوردی؟»* *گفت: «بعد از اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد...»* 🤔 *گرجیان دیوانه، برای پول ناهارش نمی‌ترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم.* *از آنچه که داری، فقط آنچه که می‌خوری مال توست، سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو، معلوم نیست.* @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋قبل از خواب با امام زمان عجل الله حرف بزنیم 🦋
🦋خدایــا ! مـا را از ریـزش‌هـای غربال‌هایِ سخت آخـرالزمـان قـرار نـده... الهی آمین 🤲🏻 نماز شب رو به نیت ظهور بخوانیم عاقبتتان بخیر و در پناه خداوند 💞
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍یادِ تُو ، هر صبح در دل می کند غوغا ؛ ولےجانِ من ، این یادِ آرامت برایم زندگی ست ‌ -وَتَصَدَق‌عَلینٰا‌یٰا‌صٰاحِبَ‌الزَمٰان♥️⸣ سـلام_امـــام_زمــانـم... صبحت بخیر...♥️ به حق @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر مهربانم مهدی جان! 🍃حضرت بهشت ▫️ تصمیم گرفته بودم که ذهنم را به جای مشغول کردن به خیال‌های متعفن، معطر کنم به عطر یاد خدا. ▪️می‌خواستم رها شوم از بندهای محکمی که وجودم را به زمین بسته و مرا از آسمان محروم کرده بود. ▫️خدا را شکر که نگاه لطف تو به من دوخته شد و کمی از طعم آسمانی زندگی کردن را چشیدم. ▪️ سبک بودم، گویی پاهایم بند زمین نمی‌شد، دنیا با یاد خدا برایم شده بود خود بهشت؛ ▫️ولی آقا! ‌می‌ترسم که فردا فرداها دوباره از یاد خدا غافل شوم و احساس زندگی در جهنم به سراغم بیاید. ▪️دستت را روی قلبم بگذار. چند لحظه‌ای نگه دار. می‌خواهم گرمای دستت را احساس کنم. با گرمای دست تو همیشه می‌شود در خنکای بهشت نفس کشید و آسمانی زندگی کرد. ▫️وقتی که دستت را روی قلبم احساس می‌کنم، هیچ میلی به دنیا در دلم نمی‌ماند. مرا رها نکن! وقتت بخیر حضرت بهشت! @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠