eitaa logo
عــشــ♥️ــق جـانـم امـام زمـانـم..🌹
2.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
6هزار ویدیو
52 فایل
به کانال امام زمانی خوش اُومدید اقا براتون دعوت نامه فرستاده مبادا رد کنی ها....... سلام امام زمانم...♥ ♡بـــه خــاطـــر دل مـــهــدی فـاطــمــه گـــنـاه نـکـــنـــیم♡ ارتباط با ادمین 👇 @AghilehBaniHashem_69
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 سلام بر تو و بر لحظه‌های بهشت‌آذینِ آمدنت!... سلام بر بازگشت پر از نور تو! ✨ وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لَا رَیبَ فِيهَا سلام_امام_زمانـم... ♥️ وقتت بخیر حضرت صاحب دلم به حق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱حضرت معشوق ▫️شکرخدا هستند کسانی که در شادی و غم تو را فراموش نکنند و تو را برای خودت بخواهند. ▪️خدای را شکر که تو اگر چه غریبی؛ ولی تنها نیستی. درست است که همۀ اهل دنیا باید دورت بگردند. ▫️اما سر به سجدۀ شکر می‌گذارم همان تعداد اندکی که دورت می‌گردند، هر کدامشان به اندازۀ یک دنیا می‌ارزد برای تو. ▪️امروز وصف یکی از عشاقت را شنیدم و همۀ وجودم شد شرم و آه و حسرت و دلم پر شد از ماتم و غم. ▫️اگر به آنها می‌گویند عـــاشق، نـــام من چیست؟ کاش می‌گفتی با انبوه شرمی که نفس کشیدن را برایم سخت کرده،‌ چه باید کرد؟ ▪️خوش به حالت با عاشقانی که داری بدا به حال من با این همه فاصله‌ای که از عشق دارم. وقتت بخیر حضرت معشوق! ای همه هستم ام چهره جان میشود غبار تنم 📌محسن‌عباسی‌ولدی اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج التماس دعا🤲 @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠
29.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️ «ابن عَرَندَسِ حلّی» از ارواحنا فداه می گوید... حجت الاسلام کاشانی 👌کوتاه و شنیدنی @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نادرشاه با ديدن چهره ي متفكر ميرزا مهدي خنده اي كرد وگفت : «ميرزا مهدي ،فكر كنم مي خواهي بالاترين آرزويت را بيابي وآن را بگويي ،كار دشواري است ؟ » ميرزا مهدي نزديكتر آمد وگفت : اجازه دهيد براي زيارت امام حسين و حضرت علي (ع) عازم عراق شوم . نادرشاه كه توقع شنيدن چنين خواسته اي را نداشت ، اخم هايش را در هم كشيد و گفت :تو به اين مي گويي آرزو ؟ مي توانستي چيزهاي بهتري از من بخواهي . ميرزا مهدي گفت: اين بالاترين آرزوي من است. -نمي دانم چرا افكارت قديمي است ،آخر خودت كمي فكر كن و بگو كسي كه صدها سال پيش از دنيا رفته به نزد قبرش مي روي تا به او سلامي كني و برگردي ؟ به نظرت اين كار احمقانه نيست ؟ اشك چشمان ميرزا مهدي را پر كرد. نمي توانست توهين به امامش را تحمل كند ، ولي چاره اي جز احترام به پادشاه را نداشت . با صدايي لرزان گفت:درست است كه اين بزرگان از دنيا رفته اند ولي آنها كارهاي مي كنند كه هيچ انسان زنده اي نمي تواند انجام دهد. نادرشاه پوزخندي زد و گفت:من منتظرم تا حداقل يكي از آنها را براي من هم بگويي.  ميرزا مهدي گفت: «آنها به قدري بزرگوارند كه حتي احترام به حرمشان تا حدي است كه يك سگ به دليل نجس بودنش وارد حرم حضرت علي (ع) نمي شود . اين كوچكترين نمونه از خصوصيات حرم مولايم علي(ع) است.نادرشاه گفت حالا كه اصرار داري قبول مي كنم كه بروي ؛اما من هم همراه تو به اين سفر مي آيم ،دوست دارم گفته تو را امتحان كنم و واقيعت را تجربه كنم . شايد هم،اين تو باشي كه راست مي گويي و من در اشتباه باشم.    نزديك حرم حضرت علي (ع) رسيده بودند . خسته راه ؛ ولي سرشار از هيجان صحنه اي با ورنكردني. نادرشاه از اسب پايين آمد و گفت:سگي نزد من بياوريد . حالا موقع آن است كه گفته هاي وزيرم را امتحان كنم . خيلي زود سگ سياه رنگ و بزرگي را نزد نادرشاه آوردند.نادرشاه زنجير قلاده سگ را گرفت و به طرف حرم به راه افتاد ،اما همين كه به درب ورودي حرم نزديك شد حيوان دستها و پاهايش را بر زمين فشرد و ديگر حركت نكرد.نادرشاه زنجير را مي كشيد و سعي مي كرد سگ را دنبال خود داخل حرم بكشاند.اما هر چه تلاش مي كرد،سگ پنجه هايش را بيشتر در زمين فشار مي داد.    نادرشاه آنقدر زنجير قلاده را كشيد كه ناگهان زنجير پاره شد،سگ كه خود را آزاد مي ديد به سرعت از آن محدوده دور شد.نادرشاه كه از ديدن اين صحنه بهت زده شده بود دستور داد تا زنجير كلفتي از طلا برايش بياورند.چند روز طول كشيد تازنجير كلفت طلا آماده شد.خدمتكاران زنجير را نزد پادشاه آوردند.نادرشاه سرش را پايين گرفت و گفت:زنجير را بر گردنم بيندازيد.از شنيدن اين حرف خدمتكاران وحشت زده از نادر شاه فاصله گرفتند.كسي حاضر نمي شد زنجير را بر گردن پادشاه بيندازد.پادشاه با عصبانيت فرياد زد :كسي پيدا نمي شود زنجير را بر گردن من بيندازد؟ مرد ناشناسي كه صداي پادشاه را شنيده بود جلو آمد.زنجير را از زمين برداشت و بر گردن نادرشاه انداخت. نادرشاه گفت:خواهش مي كنم من را مانند سگ به طرف حرم بكشان.مرد زنجير را گرفت و پادشاه را كشان كشان به طرف حرم برد.نادرشاه كنار مرقد حضرت علي (ع) ايستاد. تاج طلايي را كه از پادشاه هند گرفته بود روي روي قبر گذاشت و گفت:مولايم ،شاه تويي و من بنده تو و سگ خانه تو.تا چند روز گذشته فكر مي كردم پادشاه من هستم و كسي به بزرگي من نيست.چنان مغرور شده بودم كه شما را مورد توهين قرار دادم.حال كه پشيمان و خجل كنار مرقد شما ايستاده ام به جبران گناهي كه مرتكب شدم اين زنجير طلا را وقف حرمت مي كنم تا با عنوان زنجير لوستر از بالاي سقف حرمت آويزان كنند وگنبد حرم با صفايت را با طلا مي سازم تا شايد مورد بخشش شما قرار گيرم. 😭😭😭 📚منبع: چهره درخشان قمر بني هاشم ج1 ص325 @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا