eitaa logo
اشکستان
1.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
112 فایل
مجموعه فرهنگی محبان ابوالفضل علیه السلام کاشان 🔸کاشان.میدان کتاب #مجتمع_فرهنگی_دُرّنجف ✔ارتباط با مدیر مجموعه: @Yahossein2 ✔جهت تبادل و تبلیغ : @Ashkestan2
مشاهده در ایتا
دانلود
قضاوت ممنوع! ■در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌ام را جلب کرد. زن و مردی حدود ۴۰ ساله رو به‌ روی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند. □بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سن‌تان باید بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها نامزدبازی و دختربازی کنید. ●داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم، بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال. ○خوشم آمد. ذوق کردم، گفتم چه پدر و مادر باحالی، چه عشق زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم. ■داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون! اَی تُف، حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آن‌وقت با مرد غریبه آمدی ددر؟ ما خیر سرمان مسلمانیم، اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها. □داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش هم با مامان اومدیم تو حساب کردی. آخییی آبجی و داداش بودن. الهی الهی، چه قشنگ، چه قدر خوبه خواهر و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند. ●داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنت‌آمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیش‌خندی زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم. ○تو روح‌تان! از همان اوّل هم می‌دانستم یک ریگی به کفش‌تان هست، زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا. داشتم چپ ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به نوه‌های گلم… ■وای خدا، پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوست‌ داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند سلامت باشند. □اينجا بود كه فهميدم زندگی ديگران به من ربطی ندارد. اگه كمی شعور داشتم مثل بقيه غذامو ميخوردم كه اينجوری سرد نشه ... ●در بین آلمانی‌ها قصه‌ای هست كه این چنین روایت می‌شود: مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده، شک كرد كه همسایه‌اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت! ○متوجه شد كه همسایه‌اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه می‌رود، مثل دزدی كه می‌خواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می‌كند، آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند، اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد! زنش آن را جابه جا كرده بود. ■مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه‌اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می‌رود، حرف می‌زند، و رفتار می‌كند! همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسان‌ها در هر موقعیتی معمولا" آن چیزی را می‌بینیم که دوست داریم ببینیم! https://eitaa.com/joinchat/999948290Ca8914816b5
📸 🌙 شب نوزدهم ماه مبارک رمضان 📖 آیین جزءخوانی قرآن کریم 🌲فاز یک بوستان شهدا شب‌ها ساعت۲۰:۳۰منتظرتونیم😉 https://eitaa.com/joinchat/999948290Ca8914816b5
enc_16509773386886684709656.mp3
3.84M
بِعَلــےٍ؛منوازخودم‌بگیرپاکم‌کن . . بِعَلــےٍ؛بعدِمرگم‌تونَـجَـف‌خاکم‌کن :)! https://eitaa.com/joinchat/999948290Ca8914816b5