-فرق بشکستهی زینب،سرِ خونین حسین
که جدا شد ز قفا، منتظر توست بیا...
بر سَرِ نی، سرِ جدّت به عقب برگشته
طفلِ افتاده ز پا، منتظر توست بیا...
آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید
ناله زد "یا ابتا"، منتظر توست بیا...
۰۸:۰۸
-به وقت امام رضا(ع)🌱
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا
الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ
عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى
الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً
مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ
مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.✨
••آشنایِ غرࡅ࡙ب••
-
-تشت طلا را که دید ، برخاست و لنگانلنگان به طرفِ چند
نفری رفت ك به خرابه میآمدند. خودش را سپر کرد
و آرام نجوا کرد :تاب دیدن ندارد .. بخدا تازه سه سالش
شده،دق میکند اگر سر پدر را ببیند . خودم آرامَش میکنم
بازگردید و به امیرتان بگویید زینب این کودک را آرام میکند ..
نامرد توجهی به حرفهایش نکرد و سیلی بر صورتش زد
که زمین افتاد. برخاست و چادرش را تکاند و دوباره به
سمت تشت رفت ، اما افسوس ك دِگر دیر شده بود و
رقیه سر پدر را دیده بود ..!