▪️اباعبدالله در حالی به بالین قاسم بن الحسن رسید که تمام سر و بدن برادر زاده اش؛ بر اثر اصابت سنگها؛ مجروح و زخمی بود و در حال جان دادن؛ پاهای خود را بر زمین میکشید و تنها عموی خود را صدا میزد. حسین فرمود برای عمویت سخت است که او را صدا کنی و او نتواند ترا اجابت کند. و بعد از جان دادن؛ او را در خیمه مخصوص شهدا کنار بدن علی اکبر قرار داد.
▪️فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ ، لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ،
پس دشمنان ازهمه طرف به او هجوم آوردند، و او را بسبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، و حُرمتى براى او مراعات نکردند، و از هیچ گناهى در مورد او خوددارى ننمودند و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان در گودال برفرازش شدند
▪️زیارت ناحیه مقدسه
▪️وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِه ، ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ، قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ، وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ،
▪️ سیدالشهدا در گودال افتاده بود و هنوز نفس میکشید که شمر وارد قتلگاه شد و و بر سینه او نشست و شمشیر خویش را بر گلـویش سیراب مینمود، با دستى مَحاسنِ شریفش را درمُشت می فِشرد،(و بادستی) سر از بدنش جدا مى کرد، تمامِ اعضا و حواسّش از حرکت ایستاد، و نَفَسهاىِ مبارکش درسینه پنهان شد.