بسم‌الله.. دوست ندارم اهلِ دردودل و غرزدن باشم هیچ‌وقت دلم نمیخواد اگه حالم بد باشه کسی بفهمه دوست ندارم کم بیارم.. ولی ماها عم یه‌جا کم میاریم دیگه نه؟ _ روزاول باهاش قرارگذاشتم باهم رفتیم.. تو مسیر رفت و برگشت و کلا تو همه لحظه‌ها فک‌می‌کرد خودشو باید پیشِ‌من خالی کنه از فحش‌دادن به مامورای بیچاره شروع کرد و تا نطق کردن در مورد نحوه صحیح حکومت‌داری ادامه داد!! حرف نزدم..ساکت بودم..گوش کردم.. یه جاها یه‌ریزه میگفتم حالا اینطوری عم که میگی نیستا!.. خیلی اذیت شدم خیلی.. ولی گفتم خب حق داره اینم باید یه‌جا خودشو خالی کنه اومدم خونه.. نشستم فک کردم.. دیدم منو امثال من از وقتی یادمون میاد داریم بخاطر اعتقاداتمون یه‌سری حرفارو تحمل میکنیم ولی خب که چی..؟ مگه آخرش اینا با حرفاشون به‌جایی رسیدن؟ نه! نمیرسن.. _ ولی کم‌کم دارم به این نتیجه میرسم که تو این راه غصه خوردن ، احساس تنهایی کم اوردن ، خسته‌شدن ، همش قشنگه:))) میدونی چرا.. چون مطمئنم یه‌روزی تموم میشه این حالِ بد چون منتظر اون روزای خوبم؛ امیدِ الکی نیست! معلومه که درست میشه..نه؟:) درست میشه.. درست میشه🤍!

ااا‌‌..چرا دستِ آقاعه تاره😕😂!!

بابا اه..خیلی دوست داشتم عکسشو😐💔

به‌جاش جقله‌خانِ اخمو رو تو ذهنتون جایگزین کنید🚶🏻‍♀

کاش میشد دانشگاه ، با همون بچه های مدرسه می بودیم ‌.

-

-ما چو دادیم دل‌ودیده به طوفانِ‌بلا گو بیا سیلِ‌غم و خانه ز بنیاد ببر!:)

کاری نکنیم که بعدا خودمون به خودمون بخندیم.

اگه یکی منو تو خیابون ببینه فک میکنه مامور امنیتی‌ام دارم ضدتعقیب میزنم... از بس میرم این ور اون ور ولی نمیدونن از ترس گربه‌های عزیز که در خیابون کمین کردنه🚶🏻‍♀

-به‌تو پناه می‌برم از شر تمامِ‌دردوغم‌ها رفیق!:)))

من هیچ وقت نتونستم تو سینما عکس خوبِ یادگاری بگیرم🚶🏻‍♀