📌 حالت عادی...
🔸 روز نیمه شعبان، سراسر کوچه و خیابان را ریسه بسته بودند.
بساط شربت و شیرینی هم به راه بود.
صدای مولودی و دود اسپند همهجا را پُر کرده بود.
فردای آن روز، همهچیز به حالت عادی بازگشت!
دیگر کسی یادش نبود سراغی از امام غریبش بگیرد و دعایی بخواند.
آقا رفت تا سال آینده!
🔹 قد عُلقت زينة الشوارع في ليلة النصف من الشعبان
كانوا يوزّعون الشراب و الحلويات
صوت المحافل و رائحة العود في كل مكان
و اما في يوم التالي، کل شيء عاد كما كان
و ما حدا ذكر إمامه الغريب و ما حدا صلّى له
لن ينذكر حتى سنة الآتية.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
@askari__masjed1
# تلنـگرانـہ🙃 🛎
بعضۍڪارهامثللیموشیرینهستند
اولششیرینه؛
امابعدازگذشتمدتڪوتاهۍ
تلخمیشه...
درستمثلگناه
اولشباعثشادۍولذت؛
اماتاآخرعمرتبایدجواب
همونگناهتروبدۍ :)'
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@askari_masjed1
ﻳﮏ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎﻳﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ۵ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﺶ در خانه هاى سالمندان، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺣﺴﺮﺗﻬﺎﻱ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ۵ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻴﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺣﺴﺮﺕ: ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﻰ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ.
ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻭم: ﮐﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺣﺴﺮﺕ ﺳﻮﻡ: ﮐﺎﺵ ﺷﺠﺎﻋﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻢ.
ﺣﺴﺮﺕ ﭼﻬﺎﺭم: ﮐﺎﺵ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺣﺴﺮﺕ ﭘﻨﺠﻢ: ﮐﺎﺵ ﺷﺎﺩﺗﺮ ﻣﻲ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ.
@askari_masjed1
🔅 #پندانه
✍ چه کشکی؟ چه پشمی؟
🔹چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید.
🔸از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید.
🔹باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیک است كه بیفتد و دست و پایش بشكند.
🔸مستاصل شد و صورتش را رو به بالا کرد و گفت:
ای خدا، گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.
🔹قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت.
🔸گفت:
ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.
🔹قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیک تنه درخت رسید، گفت:
ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشک و پشم نصف گله را به تو میدهم.
🔸وقتی كمی پایینتر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من بهعنوان دستمزد.
🔹وقتی باقی تنه را سُر خورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به آسمان کرد و گفت:
چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.
🔸در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده؟
@askari_masjed1
🔅 #امام_جواد علیه السلام:
✍️ تَأخيرُ التَّوبَةِ إغترارٌ؛
💠 به تأخير انداختن توبه، فريبْ خوردگى است.
📚 گزیده تحف العقول، ح ۲۵۶
#حدیث_روز
@askari_masjed1
#سلام_امام_زمانم🌷
🔹 قطعا روزی خواهد آمد که ما مهدیمان را ببینیم...
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
@askari_masjed1
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چون میخوای صادقانه به امام زمان نزدیک بشی، گناهاتو میبخشن...😔❤️
👤 #کلیپ تلنگریِ "به امام زمان نزدیکتر شو!" با سخنرانی استاد #پناهیان تقدیم نگاهتان
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/1Di6W
◽️ #امام_زمان
@askari_masjed1
#تلنگر
وقتے میشینے بہگناهاتفکرمےکنےو
ناراحتمیشےیعنےداریرشدمےکنے ..
یعنے اگہ وایسے جلوگناهات میشے
سوگلےخدا..
مبادا دلزده بشے ..!
یاراحتازکنارهمچینچیزیعبورکنی🚶🏻♀️...!
مباداغروربگیرتت!
هرچے داریمازخداستپستوکلکنبھش
وحتے اگہ زمین خوردے بلندشو
یہیاعلےبگوازنوشروعکن.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
رهایی از گناه
@askari_masjed1
#مرطوبنگهداشتنپوست
🔹یکی از شایع ترین مشکلات پوستی در مردم مناطق گرم و خشک، خشکی پوست است.
✔️ چند راهکار رطوبت رسان عبارتند از:
1️⃣پرهیز از کم خوابی زیرا خواب موجب افزایش رطوبت است.
2️⃣ پرهیز از مصرف زیاد مدر ها مانند چای پررنگ و کم نوشیدن مایعات
3️⃣ پرهیز از مصرف افراطی غذاهایی مانند سرخ کردنی ها، برنج ، عدس و توصیه به مصرف بیشتر غذاهای سوپی و خورشتی. برنج بهتر است در این افراد حالت کته داشته باشد و غذاهای بخارپز و آب پز بر سرخ کردنی ارجح است. شیر برنج نمونه یک غذا با رطوبت رسانی مناسب است.
4️⃣مصرف بیشتر میوه های آبدار مانند شربت لیمو و آب انار و هندوانه با توجه به مزاج افراد...
#رحیق #طب_ایرانی #طب_اسلامی #طب_سنتی #خیراندیش
#نسخ_استاد
@askari_masjed
🔅 #پندانه
✍ هیچوقت ناامید نشو
🔹مدرسه کوچک روستایی بود که بهوسیله بخاری زغالی قدیمی، گرم میشد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر از همه به مدرسه بیاید و بخاری را روشن کند تا قبل از ورود معلم و همکلاسیهایش، کلاس گرم شود.
🔸روزی، وقتی شاگردان وارد محوطه مدرسه شدند، دیدند مدرسه در میان شعلههای آتش میسوزد.
🔹آنان بدن نیمهبیهوش همکلاسی خود را که دیگر رمقی در او باقی نمانده بود، پیدا کردند و بیدرنگ به بیمارستان رساندند.
🔸پسرک با بدنی سوخته و نیمهجان روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود که ناگهان شنید دکتر به مادرش میگفت:
هیچ امیدی به زندهماندن پسرتان نیست، چون شعلههای آتش بهطور عمیق، بدنش را سوزانده و از بین برده است.
🔹اما پسرک بههیچوجه نمیخواست بمیرد. او با توکل به خدا و طلب یاری از او تصمیم گرفت تا تمام تلاش خود را برای زندهماندن به کار بندد و زنده بماند و چنین هم شد.
🔸او در مقابل چشمان حیرتزده دکتر بهراستی زنده ماند و نمرد.
🔹هنگامی که خطر مرگ از بیخ گوش او رد شد، پسرک دوباره شنید که دکتر به مادرش میگفت:
طفلکی بهخاطر قابل استفاده نبودن پاهایش، مجبور است تا آخر عمر لنگلنگان راه برود.
🔸پسرک بار دیگر تصمیم خود را گرفت. او بههیچوجه نخواهد لنگید. او راه خواهد رفت، اما متاسفانه هیچ تحرکی در پاهای او دیده نمیشد.
🔹بالاخره روزی فرارسید که پسرک از بیمارستان مرخص شد. مادرش هر روز پاهای کوچک او را میمالید، اما هیچ احساس و حرکتی در آنها به چشم نمیخورد.
🔸با این حال، هیچ خللی در عزم و اراده پسرک وارد نشده بود و همچنان قاطعانه عقیده داشت که روزی قادر به راه رفتن خواهد بود.
🔹یک روز آفتابی، مادرش او را در صندلی چرخدار قرار داد و برای هواخوری به حیاط برد. آن روز، پسرک بر خلاف دفعههای قبل، در صندلی چرخدار نماند.
🔸او خود را از آن بیرون کشید و در حالی که پاهایش را میکشید، روی چمن شروع به خزیدن کرد. او خزید و خزید تا به نردههای چوبی سفیدی که دور تا دور حیاطشان کشیده شده بود، رسید.
🔹با هر زحمتی که بود، خود را بالا کشید ، دستش را به نردهها گرفت و در امتداد نردهها جلو رفت و در نهایت، راه افتاد.
🔸او این کار را هر روز انجام میداد، به طوری که جای پای او در امتداد نردههای اطراف خانه دیده میشد. او چیزی جز بازگرداندن حیات به پاهای کوچکش نمیخواست.
🔹سرانجام، با خواست خدا و عزم و اراده پولادینش، توانست روی پاهای خود بایستد و با کمی صبر و تحمل توانست گام بردارد و سپس راه برود و در نهایت، بدود.
🔸او دوباره به مدرسه رفت و فاصله بین خانه و مدرسه را بهخاطر لذت، میدوید. او حتی در مدرسه یک تیم دو تشکیل داد.
🔹سالها بعد، این پسرک که هیچ امیدی به راهرفتنش و حتی زندهماندن نبود، یعنی دکتر «گلن گانینگهام» در باغ چهارگوش «مادیسون» موفق به شکستن رکورد دوی سرعت در مسافت یکمایلی شد!
@askari_masjed1