eitaa logo
کانــال رسمــــــی اندیشـــــکـده اسمــــــا
1.2هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
10.7هزار ویدیو
95 فایل
اندیشکده اسما @asmaandishkade ارتباط با آدمین @AK00TA
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است: عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم. دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141 گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۱۶ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ بچه ها را صدا زدم. جوابی نشنیدم. گوش‌هایم را مالاندم و دوباره فریاد کشیدم. چند انفجار پی در پی زمین زیر تنم را لرزاند. چشمم افتاد به فتح الله خان. قد کوتاه و هیکل خپل اش از تو ابر انفجار دیده می‌شد. دیگر فریاد نکشیدم. گوش‌های سنگین مرد جوان فریادهای من را نمی شنیدند. سر چرخاندم، امیر عسگری، همان جوانی که زیر پل‌های جاده آسفالته خرمشهر - اهواز شیمیایی شده بود سینه خیز جلو می‌آمد. صدای سرفه هایش را می‌توانستم بشنوم. خشک و دلخراش بود. احساس کردم سرفه ها چنگ انداخته اند به قفسه سینه من. دست گذاشتم رو سینه ام و فشردم. نفس‌ام به زور بالا و پایین می‌شد. پلک‌هایم را فشردم و باز کردم. سه تا از بچه‌های دسته نزدیک هم سنگر گرفته بودند. فکرم رفت به پشت بام موتورخانه ای که تو جاده دیده بودم. از آنجا نخلستان را می‌شد دید. فریاد محمود را شنیدم - این جا کسی نیست .... - پس بچه ها کجا رفته اند؟ سینه خیز جلو کشیدم. آرنج هایم از فشار زمین و آرپی جی ام می‌سوختند. در چند متری محمود از حرکت ایستادم. راست می‌گفت کسی تو سه راهی و جاده ای که به نخلستان می‌رفت نبود. طبق دستور فرمانده در طول جاده خاکی و سه راهی و جاده نخلستان پراکنده شدیم. نقاطی که باید سنگر می‌گرفتیم رو نقشه نشانمان داده بودند. جای من چسبیده به حصار توری ای بود که وسط نخلستان کشیده بودند. یک حصار دو متری. فاصله ام با عراقی ها یک متر بود. فتح الله را آهسته صدا زدم. یادم رفته بود که گوش‌هایش سنگین است. فریاد کشیدم تندی برگشت. - نمیخواهی کمک کنی ... ناسلامتی همسنگر هستیم ... یادت رفته؟ خیس از عرق و نفس زنان خودش را رساند به من. عراقی ها درست پشت سرش را به رگبار بستند. فریادی کشید و خوابید روی زمین. دست انداختم به کوله پشتی‌ام. بیلچه ام را تو اردوگاه جا گذاشته بودم. نگاه کردم به فتح الله و محمود که طرف چپ جاده بود. هیچکدام بیلچه نداشتند. - پس چرا دست خالی آمده ایم؟ - کسی نگفت که باید سنگر بکنیم .... قرار بود سنگرها را از بچه ها تحویل بگیریم. فتح الله راست می‌گفت. فرمانده گفته بود سنگرها را تحویل بگیریم و همان جا بمانیم تا نیروهای بعدی برسند. دست چرخاندم تو کوله پشتی. چاقوی آلمانی ام گوشه کوله سردتر از همیشه جا خوش کرده بود. برداشتمش و افتادم به جان زمین. سخت تر از آنی بود که فکر می‌کردم. تو چند دقیقه عرق ام را درآورد. - ها؟ - چه شد؟ ... - بی پیر همه اش سنگ است .... عجب قرعه ای به ناممان افتاده. - مگر مجبوریم جای دیگر سنگر می‌کنم - جای دیگر؟ یادت رفته فرمانده کجا را نشانمان داد.‌همین جایی که دارم می‌کنم بیا...بیا ... معطل نکن...بدون سنگر انگار لخت نشسته ایم .. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇 @asmaandishkade
فضای کشور را باید فضای علاقه‌مندی و شوق به این انتخابات کرد تا مردم بدانند می‌خواهند کار بزرگی انجام دهند. انتخابات در کشور ما باید مسابقه‌ای برای خدمت باشد، نه مسابقه‌ای برای کسب قدرت. انتخابات اسلامی این‌گونه است. امروز هر برگه رایی که به صندوق‌ها انداخته می‌شود، در حقیقت رأی به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی است و این برای کشور بسیار با ارزش و با اهمیت است. در تبلیغات انتخابات مراقبت بشود که مخارج بیش از متعارف و زیادی و اسراف‌گونه انجام نگیرد. نظام جمهوری اسلامی، نظام‌های انتصابی قدرت‌ها را نسخ کرد و انتخاب مردم را در مدیریت کشور دارای نقش کرد گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط ، یک وظیفه شرعی ، اسلامی و الهی است گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
✅ شرکت در انتخابات 📝 سؤال : آیا جمهوری اسلامی ایران شرعاً واجب است ؟ 📖 جواب : شرکت در انتخابات نظام برای افراد ، یک ، اسلامی و الهی است . گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
عمـــــــــل صالــــــــــح حضرت امام خامنه ای: مایلم به این آیه‌ی شریفه‌ای که در سوره‌ی مبارکه برائت است -آیه‌ی ۱۲۰- اشاره کنم، که جزئی از این آیه و تکّه‌ای از این آیه، این قسمتی است که میخوانم: وَلایَطَئونَ مَوطِئًا یَغیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلًا اِلّا کُتِبَ لَهُم بِهٖ عَمَلٌ صٰلِح؛ مضمون این دو فقره‌ای که از این آیه خواندم، به طور خلاصه این است که هر عملی و اقدامی از شما که دشمن از آن ناخشنود باشد، در پیشگاه پروردگار یک عمل صالح است. می‌بینید که دشمنان دین، دشمنان اسلام، دشمنان ایران با انتخابات شما بشدّت مخالفند، بنابراین اقدام به انتخابات یک عمل صالح است پ.ن: دیروز حضرت آقا به این آیه اشاره کردند🌺 گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
33.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✴️ دجال در اربعین ✴️ ‼️هشدار برای زائرین اربعین‼️‌ خطر در کمین شماست، سربازان دجال بر سر راه زائرین حسینی این بار دجال در رنگ و لباس دین و به نام امام زمان علیه السلام می خواهد شما را از امام زمان علیه السلام دور کند این بار دجال آمده است تا در لباس فرزند دروغین امام زمان علیه السلام و با ادعای امام سیزدهم، پیامبر نو ظهور و یمانی در روایت و صدها اعتقاد باطل و کفر آمیز در کلام اهلبیت شما را از دایره تشیع خارج کند اگر به اشتباه وارد موکب های این دجال شدید به محض شناخت، مواظب اموال خود بوده و سریع از این مواکب خارج شوید زیرا احمد بصری به عنوان امام سیزدهم فتوا داده است که اموال همه شیعیان بر اتباع و انصار او حلال است و آنان میتوانند از اموال شیعیان دزدی کنند، آری او هم دزد اعتقادات شماست و هم دزد اموال شما ✅ همراهان عزیز لطفا با انتشار ویدئو و اطلاع رسانی و نجات ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله نام خود را در دفتر سربازان امام زمان علیه السلام درج کنید 🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇 @asmaandishkade
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۱۷ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ هر چه قدر بیشتر زور می‌زدیم کمتر جلو می‌رفتیم. فتح الله از نفس افتاده بود. تاق باز دراز شده بود رو زمین. عراقی ها زیر پا و بالای سرش را به رگبار می‌بستند. گرفتن گرای فتح الله کار آسانی نبود. - من می روم آن طرف جاده ... خاک آنجا نرم است ... بچه های آن جا تو سنگرهاشان نشسته اند. نمی توانستم جلو فتح الله را بگیرم. راضی و ناراضی گذاشتم برود. ولی زیر لب قسم خوردم که از رو نروم. یک چشمم به توری بود و یک چشمم به نوک چاقو. برق‌اش چشمهای خسته و خاک گرفته ام را می‌زد. لجاجت زمین و خستگی، شیطان را به سراغ ام آورد. دوباره گوش‌های کیپ شده از انفجارم را پر کرد. از حرف‌های همیشگی اش نامه ای را که به وزیر نوشته بودم یادم انداخت. به تخصص شما در پشت جبهه بیشتر نیاز است. بمانید بهتر است. قبول نکرده بودم گفتم - باید بروم. آنجا هم می‌توانم خدمت کنم. بعد از جنگ برمی‌گردم سر تخصص‌ام. یکی دو هفته بعد زیر نامه‌ام را امضاء کرده بود. خوشحالی‌ام حد و اندازه‌ای نداشت. ول کن نبود. شیطان را می‌گویم. دیوانه وار به جانم افتاده بود. به یاد حضرت آدم افتادم. حضرت را از بهشت بیرون کشیده بود؛ وای به حال من درمانده. از کندن دست کشیدم. پشت دادم به زمین. نور خورشید چشم‌هایم را آب انداخت. آب چشم‌هایم رد کشید زیر گلویم. یکهو از جا کنده شدم و با چند آیه و صلوات ردش کردم رفت. شاباجی این طوری شیطان را دست به سر می‌کرد. خودش می‌گفت. وضعیت قرمز قرمز بود. از زمین و آسمان گلوله می‌زد بیرون. سنگی سخت جلوم قد علم کرده بود. اطرافش را گود کرده بودم. مثل درختی پیر که از تنه قطع کرده باشند ریشه داشت. دست کشیدم به دور و برش انگار نازش می‌کردم بیخیال شود. ذره ای تکان نخورد. دوست نداشتم کار به جنگ تن به تن بکشد. دوباره افتادم به جانش. نفس‌های داغ، سینه ام را آتش می‌زد. لب‌هایم خشک شده بود. سرم از تیزی آفتاب به دوران افتاده بود، ولی همچنان می‌کندم. برای لحظه ای نگاه سنگین سنگ را رو خودم احساس کردم. مات و مبهوت نگاهش کردم. نگاهش با نگاهم گره خورد. سنگ انگار ترسیده بود. گوش چسباندم به سنگ صدایی تو گوش‌ام پیچید. - آهای .... پیرمرد چه کار می‌کنی؟ چرا مثل شکنجه گرها افتاده ای به جانم؟ . من که به تو آزاری نرساندم. تمام تنم را با چاقو خط انداخته ای. درد امانم را بریده ... مگر نمی‌بینی تا کجا ریشه دارم ... چرا می‌خواهی خردم کنی؟ به اندازه کافی تکه تکه ام کرده اند. همان موقعی که جاده و حصار توری را رو من می‌کشیدند. جا قحط است مگر؟ .... بکش آن طرف تر ... فرمانده که دست نگذاشته رو من ... کمی این ور و آن ور چه فرقی برای تو دارد ... دور و برت را نگاه کن ... دوستانت را می‌گویم ... مثل آنها باش ... بعضی وقت ها پاگذاشتن رو قانون بد نیست ... این قدر قانونمند نباش. رگبار گلوله از بالا سرم گذشت به سینه افتادم رو سنگ. نفس عمیقی کشیدم و خفه گفتم - باید ببخشید ... بنده مأمورم و معذور ... تو زندگی ام همیشه همین طور بوده ام. حرف شنو و سر به راه ... مگر دستور خلاف شرع باشد. الان هم فقط همین جا را می‌کنم ... این از بد اقبالی تو است که با من روبه رو شده ای. پس با اجازه ... ضربه دوم را به سنگ کوبیده بودم که فریادش دوباره بلند شد مردی که - عجب آدمی هستی تو! صد رحمت به بولدزر و غلتک و ... لااقل آنها زبان حالی شان نمی‌شود. - خوب بله ... فرق من با آنها همین است دیگر ... اگر عقل داشتند که ماشین نبودند. باور کن نمی‌توانم بی‌خیالت شوم ... باید همین جا، رو تو، سنگرم را بکنم ... نه یک میلیمتر اینورتر و نه یک میلی متر آن ورتر ... چاقو را کشیدم دور سنگ صدای فریادش را شنیدم چشمم را بستم تا دردکشیدنش را نبینیم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇 @asmaandishkade
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پیشرفت توان پهپادی ایران خاری در چشم اپوزیسیون خارج نشین! 🔹 شبکه اینترنشنال با دعوت از کارشناسان مختلف سعی در به حاشیه بردن دستاوردهای پهپادی ایران دارد اما دو تحلیلگر این شبکه برخلاف اظهارات کارشناس دیگر و سیاست شبکه، اینچنین از فواید ساخت پهپادهای پیشرفته ایرانی می‌گویند. گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
🚨الجزیره: ایران پهپادی را رونمایی کرد که قابلیت حمله به اسرائیل دارد! 🔹در ادامهٔ واکنش‌های بین‌المللی به رونمایی ایران از تازه‌ترین دستاورد پهپادی خود، شبکهٔ انگلیسی‌زبان الجزیره در گزارش خود درباره رونمایی از مهاجر ۱۰ نوشت: «ایران از یک پهپاد جدید رونمایی کرده که می‌گوید قابلیت حمله به اهداف در اسرائیل را دارد.» گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2