#داستان_کودکانه
ماشین های پرویز خان🌹
روزی روزگاری ادم خوب وپولداری
توی یک مزرعه زندگی می کرد.
به نامِ پرویز خان👨
او چهارتا خودرو داشت
یک سانتافه🚙
یک 207🚗
یک نیسان 🚚
ویک بنزِ قدیمی 🚘
روزی او به پارکینگ می رود
نیسان با خوشحال می گوید :پرویز خان امروز بامن برویم.
207 می گوید :نه قربان خواهش می کنم من را ببرید.
بنز قدیمی می گوید:پرویز خان درسته من پیر شدم ولی سرِ حالم
خواهش می کنم بامن بیرون برید.😔
سانتافه که تاحالا ساکت بود .
می گوید: ولی من از همه بهترم من را ببرید.✅
پرویز خان گفت:
نوبت شماهم می شود.
وسوار سانتافه شد و رفت.
فردای ان روز هم سوار بنزِ قدیمی شد ورفت.
نیسان و207 می گفتند ماهم قدیمی هستیم ولی سوار ما نمی شود.😔
بااین ماشینِ پیر واین تازه وارد می رود.
بهتر ه ما دیگه اینجا نمونیم.
وباهم دیگه رفتند.
پرویز خان واردِ پارکینگ شد.
وگفت:نیسان کجاست ؟
می خوام باهاش بار ببرم
وبا 207 می خواهم به کارواش بروم.
سانتافه گفت: انها رفتند.
وپرویز خان رفت وانها را پیدا کردو اورد .
او به انها گفت :
من بتز قدیمی وسانتافه را برای
عروسی برده بودم وبه دوستانم دادم.
وشمارا برای کارهای دیگه لازم دارم.
وانها فهمیدند
هر کسی را برای کاری ساخته اند🌹
وتا اخر عمرشان کنار هم ماندند
@dastanhay
#گندمزار_طلایی
قسمت 160
تا وارد شدم .
صدای جیغ سحر بلند شد وسریع رفتم .
طرفِ ویلا.
ماشینشون روشن وآماده بود .
وکسی نبود همه داخل بودند.
از همون جا داد زدم :
_سحر چی شده؟
کسی جوابم رو نداد .
آرام رفتم جلو.
توی اتاقِ مادرش جمع بودند .
باز هم سحر را صدا زدم که برگشت طرفم.
موهاش پریشون بود وفقط ضجه می زد.
به خودم جرأت دادم و رفتم جلو.
مادرش روی تخت افتاده بود وبه سختی نفس می کشید. سِرم توی دستش بود.
و دکتر بالا سرش بود .ومعلوم بودکه خیلی نگرانه .
کنار سحر نشستم وسرش رو توی آغوشم گرفتم و نوازش کردم .
خدمتکارشون با یک لیوان آب قند اومد. اونو طرف سحر گرفت .
و گفت:
_خانوم اینو بخورین.
_نه نمی خورم 😭
بیدرنگ لیوان رو از دستش گرفتم و به لبهای سحر نزدیک کردم.
_سحر تورو خدا بخور .
یه نگاهی بهم انداخت .انگار تازه متوجه من شده بود.
و با چشم های حیرت زده لیوان رو از دستم گرفت و چند جرعه خورد.
انگار حالش بهتر شده بود.
به سمتِ مامانش برگشت.
گفتم:
_نگران نباش حتما خوب می شه .
یک دفعه صدایی منو به خودم آورد .
_نه حالش خیلی بده .
یعنی این دفعه خیلی بد شده .
با تعجب برگشتم .
باورم نمی شد.
چقدر کم عقلی کردم . حساب این جاش رو نکرده بودم .
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 161
با شنیدن صداش سرم وپایین انداختم و
از جام بلند شدم .
که دوباره گفت:
_ممنونم که اومدی .
ولی داریم مامان رو می بریم بیمارستان حالش خیلی بده .
فعلا ماهم از اینجا می ریم.
لال شده بودم .هیچی نمی تونستم بگم .
یادِ چند روز پیش افتادم .
و رفتار ِبدش با من .
بدون هیچ حرفی به طرف در راه افتادم.
که دوباره صدام زد:
_گندم !
باشنیدنِ اسمم از زبونش . خشکم زد.
بغض گلوم رو فشرد.دیگه نمی خواستم تحقیر بشم.
از اومدنم توی این خونه پشیمون شدم.
با سرعت قدم برداشتم .
که خودش رو بهم رسوند. و جلوی راهم را گرفت.سرم پائین بود.
سرش رو خم کرد توی صورتم و گفت:
_اینو نگفتم که بری.
قلبم داشت از جا کنده می شد.
نمی دونم زبونِ درازم کجا رفته بود .
لال شده بودم.
ولی نباید کم می آوردم.
نکنه پیشِ خودش خیالِ بد کنه .باید جوابش رو می دادم .
تمامِ توانم رو جمع کردم. سحر هم ساکت شده بود وبه ما زل زده بود.
تپش قلبم بالا رفته بود.
سرم رو بالا اوردم و زٍُل زدم توی چشمهاش
و با حرص نگاهش کردم .
با لبخندی تلخ بهم نگاه می کرد .
شاید وقت تلافی کردنِ نبود .
اونم با اون اوضاعِ مادرش .
ولی من......
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
بارالها
من خسته بودم از درد، درمانِ من نیامد
چشمم به ره نشستم ، آن یارِمن نیامد
اشک از مژه ببارد ، دستِ دلم گرفتم
دل سر به کوی غم شد، غمخوارِ من نیامد
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
درپناه خدا
التماس دعا🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برخیز و سلامی کن ولبخند بزن
که این صبــح نشانی زغم وغصـه ندارد.
لبخنـد خـدا در نفس صبح عیان است
بگذار خـدادست به قلبـــ💗ـــت بگذارد.
الهی به امید تو
ســلام صبحتون بخیروشادی 🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#تنهامسیری_ام
#حدیث
💞 امام حسن مجتبیٰ (ع):
🌸 عادت های [بد] مغلوب كننده اند. پس، هر كس در نهان و خلوتهاى خود به چيزى #عادت كند، آن چيز او را در آشكار و ميان جمع رسوا سازد.
🍃تنبيه الخواطر : 2/113📚
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
3.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸
🍃🌸. 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
🌸
🎥تصویری
❇️ تصحیح قرائت و تجوید نماز
✅🔸آموزش صحیح خوانی نماز
✅🔷جلسه چهارم
✅🔸مدت زمان: ۲:۵۲
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون