حلول ماه خدا برشما مبارک🌹
بندگیهاتون قبول باشه 👏😍
در لحظات نابی که با خدای مهربون دارید
مارا از دعای خیرتون فراموش نکنید 🌹
التماس دعا 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃💐 امام باقر (ع) :💐🍃
با شکر کردن ، روزیِ اندک خدا را برای خود فراوان گردان .
📙 تحف العقول ۲۸۵
💚 شب ولادت امام باقر علیه السلام مبارک
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🍃🌸🍃🌸
داستان کوکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های نازنین ☺️🌸
#داستان_کودکانه
به نام خدا
نانِ دوستی 🌹
روزی روزگاری
در یک مزرعه بزرگ
که یک خانه چوبی قشنگ در آن بود.
پیرمرد وپیرزن مهربانی زندگی می کردند.
آنها باهم برای به دست آوردن محصول ِگندم خیلی زحمت می کشیدند.
گاهی همسایه ها هم به کمک انها می آمدند.
تابستان بود وباید محصول گندم را دِرو می کردند.
اما وقتی پیرمرد به مزرعه رفت،
در اولین قدم ، سوراخِ بزرگی دید.
با تعجب به آن نگاه کرد.
ولی چند قدم آن طرف تر هم باز یک سوراخِ دیگر بود.
او فهمید که موش ها به مزرعه حمله کرده اند.
و اگر جلوی آنهارا نگیرد حتما تمام محصول او را نابود خواهند کرد.
با بیل دنبالِ موش ها افتاد .
اما موش ها از دستش فرار می کردند ودر سوراخ ها پنهان می شدند.
همسرش همسایه ها را خبر کرد.
انها هم بیل به دست آمدند و دنبال موش ها کردند.
وبالاخره توانستند موش ها را بگیرند.
و بیرون از مزرعه جایی دور رهایشان کنند.
وبعد همه به کمک پیرمرد آمدند و
گندم ها را دِرو کردند.
پیرزن هم با آردِ حاصلِ از گندم ها برای همه همسایه ها نانِ شیر مال پخت .
وهمه از خوردنِ آن نان های خوشمزه لذت بردند.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 205
باز شب نتونستم بخوابم.
وفکرم حسابی در گیر شده بود .
دل آشوب شده بودم .
همه چیز به هم ریحته بود.
دوباره حسِ تنهایی وبی کسی داشتم .
فکر کنم گلین خانم هم نتونست خوب بخوابه .
بعدِ نماز صبح، رفت .
به منم سفارش کرد زودتر بچه هارا بیدار کنم و آماده شون کنم.
اصلا دلم نمی خواست برم .ولی چاره ای نداشتم .
تا محله عمه اینا یک ساعتی با ماشین راه بود.
ولی نفهمیدم این همه عجله برای چی بود؟
ویک راه میانبر بود برای رفتنِ به شهر.
من که زیاد نرفته بودم ولی شنیده بودم.
بچه هارا آماده کردم .
وخودم هم آماده بودم که گلین خانم در زد وصدام کرد.
درهارا بستم و ساک را برداشتم ورفتم در را باز کردم.کسی نبود.
با تعجب نگاه کردم .
حواسم به درِ نیمه بازِ خونه شون بود. که صدای قادر رو شنیدم:
_سلام صبح بخیر.
اون ساک رو بده به من .
نمی فهمیدم چی می گه 😳
آنقدر گیج شده بودم که سلام هم یادم رفت بگم.
اون هم دستش رو جلو آورد و ساک رو از دستم گرفت ورفت سمتِ ماشینش.
تازه فهمیدم که باید با ماشینِ قادر بریم 😳
هنوز مات ومبهوت بودم.
گلین خانم صدام کرد:
_گندم مادر در حیاط رو ببند بیا سوار شو.
بعد هم دستِ بچه هارو گرفت و رفت سمت ماشین.
اِی خدا از این بدتر نمی شد😔
کاش می شد برگردم و نرم.
ولی نمی شد .
چرا همه چیز اون جوری می شه که من دوست ندارم😔⁉️
چراباید برم ختم ؟ اونم با قادر؟😩
با ناراحتی در روبستم و با تردید به سمت ماشینش رفتم.
گلین خانم و بچه ها نشسته بودند ومنم کنارشون نشستم.
و مش حیدر هم اومد و جلو نشست.
و قادر ماشین رو روشن کرد وراه افتاد.
دلم می خواست زمین دهن باز کنه و من رو ببلعه😩
حالا یک ساعت باید اون وضع وتحمل می کردم .
دلم آشوب بود و نزدیک بود اشکم در بیاد.
اما....
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 206
یک دفعه گرمای دستی را روی دستم احساس کردم.
برگشتم سمتِ گلین خانم .
انگار از حالم خبر داشت و با لبخندِ همیشگیش قصد داشت بهم آرامش بده .
کاش می تونستم آرام بگیرم.
ولی نمی شد.
بچه ها توی ماشین خوابشون برد.
بقیه هم انگار حالِ حرف زدن نداشتند.
گلین خانم دستهام رو توی دستهاش گرفت و با لبخند سرش را تکان داد.
یعنی نگران نباش.
ومن انگار محکوم به سکوت بودم.
لبخندی زدم و دوباره غرقِ در افکار خودم شدم.
سرم را به شیشه ماشین تکیه دادم و خیره شدم به حاشیه جاده .
یه جاده تازه آسفالت شده .
همه اتفاقاتِ این چند وقت داشت توی سرم رژه می رفت و از عقب وجلو کردنِ اون خاطرات داشت حالم بدمی شد.
که مش حیدر گفت:
_بهتره یه کم نگه داری بریم پایین یه چایی بخوریم.
وگلین خانم گفت:
_آره مادر خسته شدیم نگه دار.
زیرِ سایه یه درخت کنهسالِ کنار جاده .
قادر ماشین را نگه داشت وپیاده شدیم.
آنقدر دلم اشوب شده بود که نزدیک بود بالا بیارم.
بچه ها که خواب بودند.
سریع پیاده شدم و به درخت کهنسال پناه بردم.
دستم وبهش گرفتم .
سرم داشت گیج می رفت .
همون جا نشستم .
گلین خانم کنارم اومد ودستش رو روی شونه ام گذاشت و گفت:
_چی شده دخترم حالت خوب نیست؟
_نه چیزی نیست....هنوز حرفم تمام نشده بود که
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
گویند مراکه،دوزخی باشد سخت
از رحمتِ حق که من شنیدم دور است
چون از کرمش بهشت وعده کرده
بر لطف و عنایتش دلی باید بست
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
شبتون بهشت
در پناه خدا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
سلام صبحتون بخیر🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚امام باقر علیه السلام فرمودند:💚
خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمیرسد، حفظ میکند و کوردلی و نادانی را از او دور مینماید.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
امروز گل سرخ باغ دین می آید
فرزند امیرمؤمنین می آید
تبریک که ماه برج حکمت، باقر
درخانه ی زین العابدین می آید
#ولادت_امام_باقر_علیه_السلام_مبارک_باد
#حلول_ماه_رجب_مبارک
══http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون══════ ✾ ✾ ✾
🌸🍃نو کنید جامه را
🌸🍃پاک کنید خانه را
🌸🍃گل بزنید قبله را
🌸🍃ماه رجب رسیده
🌸🍃هوش کنید مست را
🌸🍃آب زنید دست را
🌸🍃سجده کنید پروردگار را
🌸🍃ماه رجب رسیده
🌸🍃فرارسيدن ماه رجب
🌸🍃برشما مبارک باد 🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌸دعای ماه #رجب
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
🌷یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یامَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِالدُّنْیاوَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَة
🌷وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی ایاک جَمیعَ شَرِّالدُّنْیاوَشَرِّالاْخِرَهِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَا النَّعْماَّءِ و َالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ...
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌙💕❤️🌙💕💛🌙💕💚🌙💕💙🌙
دوستان روزهای جمعه این نماز یادتون نره که خیلی پرفضیلته ، دقت بفرمائین باید بین نماز ظهزر و عصر روز جمعه خوندش⬇️⬇️
#نماز _روز #جمعه _ماه #رجب
👈نماز روز جمعه ماه رجب را بین نماز ظهر و عصر به صورت دو تا دو رکعت نیت می نمایید و در هر رکعت یک بار حمد 7 بار آیت الکرسی و 5 بار هم توحیدخوانده می شود و و سپس ده مرتبه «استغفرالله الذی لااله الا هو و اسئله التوبه »گفته می شود بعد از قرائت،ذکر رکوع و سجود و رکعات بعدی هم به همین صورت خوانده می شود.(1)
پی نوشت:
1.شیخ عباس قمی،مفاتیح الجنان،اعمال ماه رجب
🌹اللهمصلعلیمحمدآلمحمدوعجلفرجهم🌹
أللَّھُـمَ عجِّلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج🌟
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
☀️🌏▧▨╮🌷╰▨▧🌼 ▧▨╮🌷╰▨▧🌍☀️
#اعمال اختصاصي #روز اول- ماه #رجب
🌔روزه گرفتن; در روایتى از امام رضا(علیه السلام) پاداشهاى مهمّى براى روزه اوّل ماه رجب ذکر شده است.
⛴همچنین روایت شده كه حضرت نوح علیه السلام در این روز به كشتى سوار شد و به كسانى كه همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر كس این روز را روزه
بگیرد، آتش جهنم یك سال از او دور شود.⛴🚤
🕌و زیارت امام حسین علیه السلام( مصباح المتهجّد، صفحه 801. )و زيارت حضرت رضا (ع غسل کردن
از امام جعفر صادق علیه السلام كه روایت است که: هر كس امام حسین علیه السلام را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است🙏
🌺نمازهای روز اول رجب🌺
✳️نماز حضرت سلمان: اين نماز، ده ركعت است كه به صورت پنج نماز دو ركعتي به شرح زير خوانده ميشود:
این نماز را که رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) به وى آموخت، به این نحو است: ده رکعت نماز بجا مى آورى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت، یک مرتبه «حمد»، سه مرتبه «توحید» و سه مرتبه «قل یا ایّها الکافرون» را مى خوانى و بعد از سلامِ نماز، دستها را بلند مى کنى و مى گویى:
🙏لا إلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحْیى وَیُمیتُ، حَىٌّ لایَمُوتُ، وَهُوَ بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ، اَللّـهُمَّ لا مانِعَ لِما اَعْطَیْتَ، وَلا مُعْطِىَ لِما مَنَعْتَ، وَلا یَنْفَـعُ ذَاالْجَـدِّ مِنْـکَ الْجَـدّ اقبال، صفحه 637. ُ.
معبودى نیست جز خداى یگانه که شریک ندارد فرمانروایى از آن اوست و ستایش مخصوص اوست زنده مى کند و مى میراندو اوست زنده اى که هرگز نمیرد هر چه خیر است بدست او است و او بر هر چیزى تواناست. خدایا جلوگیرى نیست از آنچه تو عطا کنى و عطابخشى نیست براى آن کس که تو منعش کنى و کوشش شخص کوشا او را از تو بى نیاز نکند .
آنگاه دست ها را بر روى صورت خود مى کشى.
اقبال، صفحه 657
درروز نیمه و آخررجب نیز این نماز خوانده می شود که درموقع خود خدمت عزیزان ارائه می شود.
✅پیامبر اکرم(ص) به سلمان فرمود: هر مرد و زن مؤمنى که این سى رکعت نماز را بجا آورد، خداوند گناهانش را بیامرزد و پاداش کسى که تمام آن ماه را روزه گرفته، به وى عنایت کند و از آتش دوزخ نجات دهد، و این به منزله ورقه عبور از صراط است
🌤با حالت گریه به سجده افتادم و شکر الهى را بجا آوردم (صلى الله علیه وآله) سلمان مى گوید: پس از شنیدن این حدیث از رسول خدا🙏
اللهمصلعلیمحمدآلمحمدوعجلفرجهم و العن اعدائهم 🌹
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✨✨رفع گرفتاری
👤مرحوم زنجانی (ره) در کتاب ( الکلام یجرّ الکلام ) آورده است.
☀️امام زمان (عج) به عالم رشتی فرمودهاند در هر #مشکلی این ذکر را بگو تا مرتفع شود.
〖یٰا مُحَمَّدُ یٰا عَلِیُّ یٰا فٰاطِمَةُ یٰا صٰاحِبَ
الزَّمٰانِ اَدْرِکْنِی وَ لٰا تُهْلِکْنِی〗
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
نماز اول هر ماه قمری
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دعای بعد از هر نماز
ماه رجب🌹
التماس دعا🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✅رسول خدا(صلی الله علیه و آله):
1⃣هر کس در ماه رجب، هزار مرتبه (لااله الاالله) بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، وهزار شهر در بهشت بنا میکند.
2⃣هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه " قل هو الله احد " بخواند، برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
داستان کوکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های نازنین ☺️🌸
#داستان_کودکانه
🌹نانوایی🌹
هوا کم کم داشت تاریک می شد
ومریم کنارِ پنجره منتظرِ پدر بود
بادیدنِ درکه درحیاط راباز کرد وواردِ حیاط شد .
خوشحال شد وبه سمتِ حیاط دوید .
محسن کوچولو هم به دنبالِ مریم دوید.
ومادر گفت:
_محسن جان مواظب باش.
پدر از دیدنِ بچه ها در حیاط خوشحال شد .
بچه ها سلام دادند .
پدر جوابشان را داد.
یکی یکی بغلشان کرد وبوسید .
محسن در بغل ِپدر بود که به پذیرایی وارد شدند .
مادر و میثم به پدر سلام داداند .
وپدر با خوشرویی جوابشان را داد.😊
ویک راست به سمتِ مادر بزرگ رفت .
که روی مبل نشسته بود .
به مادربزرگ سلام داد وپیشانی ودست مادر بزرگ را بوسید .
همان جا کنارِ مادر بزرگ نشست وقربان صدقه اش می رفت .
بچه ها هم دورتادور پدر ومادر بزرگ نشسته بودند .
ومادر بزرگ برایشان از خاطراتِ گذشته تعریف می کرد .😊
که مادر باسینی شربت آمد .
همه با دیدنِ شربت خوشحال شدند وتشکر کردند .
مریم گفت:
_وای مامان جان دستتان درد نکند چقدر این شربت دورِ همی مزه دارد.😊
وهمه باهم خندیدند .
آن روز مریم ومیثم از مدرسه برمی گشتند .
جلوی نانوایی که رسیدند .
مریم گفت:
_راستی مامان گفته بود موقع برگشتن نان بخریم.
وبا هم به سمتِ نانوایی رفتند .
نانوایی خیلی شلوع بود وهوا گرم .
افرادِ زیادی توی صف بودند .
ومیثم اخرِ صف ایستاد .
یک ساعت گذشت تا نوبتش شد .
همین که خواست نان هارا جمع کند صدای یک پیرمرد را شنید که می گفت :
_پدرجان می شود من قبل از شما نان بگیرم .
وجوانِی که با بی ادبی می گفت:
_نه پدر جان مثلِ ما توی نوبت باش ماهم عجله داریم.😒
میثم از شنیدنِ حرفهای آن جوان ناراحت شد .
وبه پیرمرد گفت :
_پدر جان چند تا نان لازم دارید؟ من از سهم خودم به شما می دهم.
وبعد نان هارا شمرد وبه پیرمرد داد.
پیرمرد باخوشحالی تشکر کرد ورفت.😊
ومیثم دوباره به تهِ صف رفت .
ودوباره ساعتی در صف ماند .
وقتی به خانه رسیدند .
مادر که نگران شده بود پرسید:
_چرا این قدر دیر آمدید؟
ومریم ماجرا را برای مادر ومادر بزرگ تعریب کرد.
مادر لبخندی زد وگفت :
_آفرین میثم توبا اینکه 10 سال بیشتر نداری ولی مثلِ یک مرد هستی .
محسن با شیرین زبانی گفت :
_پس من چی؟🤗
وهمه باهم خندیدند.😂😂
(فرجام پور )
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 207
سرم پائین بود .سعی کردم چشمهام را ببندم .
تا حالم بهتربشه.
احساس کردم دستی بهم نزدیک می شه.
چشمهام رو باز کردم .
قادر شیشه ی آبی را به سمتم گرفته بود.
_بهتره به صورتت آب بزنی حالت بهتر می شه.
با تعجب نگاهش کردم 😳
ولی نگاهش رو از من گرفت.
یه لحظه همین جوری موندم .بعد شیشه آب را ازش گرفتم .
سریع به طرف ماشین برگشت.
اصلا نمی فهمیدمش🤔
این رفتارهاش یعنی چی⁉️
توی اون همه سالها که همیشه بود.
ولی هیچ وقت نبود.
نمی دونم چرا ؟
ولی هیچ وقت بهش فکرنمی کردم.
مثلِ یه رهگذر بود که گاهی می آمد ومی رفت. همین.....
ولی الآن چی شده که تصمیم گرفته با من ازدواج کنه.🤔⁉️
شایدم این تصمیمِ گلین خانم بوده❗️
گیج شده بودم .😖
پسری که از بچگی باهام بود ولی یک بار هم ابراز علاقه نکرده.
پسری که بامن حرف نزده .مگر درحدِ سلام .
یا کار ضروری.
تازه ، بارها منو با سپهر دیده .
و اینکه من خونه سحررفت وآمد می کردم .
اصلا نمی فهمیدمش .
واون شیشه آب که به دستم داد یعنی چی ⁉️
آیا این یعنی* دوستت دارم*😳
پس حرف ها وحرکات سپهر یعنی چی ⁉️
گیج شده بودم 😔
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون