eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم سلامت باشید خیر این مورد از مبطلات نماز و روزه نیست اما گناه است سعی کنید توبه کنید چون خداوند بسیار مهربان و امرزنده است. عزیزان ما بسیار ضعیف هستیم و دشمنی قسم خورده داریم و هوای نفسی که اماره بالسوء است پس همیشه به خدا پناه ببریم و خیلی خیلی باید مراقب خودمون باشیم پروردگارا آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وا مگذار
سلام علیکم عاقبتتون بخیر ممنون از توجه و لطف شما💐 خب گلم، مهم اینه که ایشون اعتقاداتشون درست باشه و با هم به تفاهم برسید. نماز ستون دینه و بسیار مهم ولی شاید ایشون به خاطر برخی شرایط از اهمیت نماز غافلند و البته برخی اقایون به خاطر راحت طلبی ، نماز خوندش براشون سخته اگر فرد مومنی هستند، و در بقیه موارد و ماک هاتون تفاهم دارید ردش نکنید ان شاءالله با رفتار خوب شما ایشون هم پی به اهمیت نماز خواهند برد ان شاءالله شما و همه جوانها خوشبخت و عاقبت بخیر بشید💐
روزهای گرمِ این شهرِ جنوبی؛ آزار دهنده شده بود. ولی با تعجب می دید که محسن و دیگران در این روزهای گرم و طولانی بدون هیچ شکایتی روزه می گیرند. نمی توانست درک کند، چرا اینقدر به خودشان رنج می دهند؟ این همه انرژی از کجا بود؟ هر شب به هنگام سحر مجبور بود برای خوردن سحری به غذا خوری برود. و شام هم که همان افطاری بود و بس. ناچار بود با دیگران همراه باشد. در طول روز هم که از ناهار خبری نبود. با خوردن تنقلات سر می کرد. ماه مبارک به نیمه رسیده بود. مثلِ هرشب بیخواب بود. دلتنگ مادر؛ خاله زری، مادر بزرگ و زهرا شده بود. گوشی اش را برداشت. می دانست که این وقت شب حداقل مادرش بیدار است. بعد از چند بار بوق خوردن، بالاخره مادر جواب داد. سرو صداهایی شنید. صدای خاله زری بود که بلند بلند حرف می زد. :"سلام.. خوبم.. چه خبره مامان؟ سر و صدا میاد؟" مادر با صدای بلند گفت:"خبری نیست. اومدم خونه خاله. دور هم جمعیم." گوشهایش را تیز کرد. صداهایی که می شنید بیشتر از آن بود که بتوان گفت یک مهمانی دور همی باشد. صدای خنده احمدآقا، صحبتهای مادرش و سر صدای زیاد، به دلش شک انداخت. به پنهان کاری های مادرش؛ عادت کرده بود. مدتی بود که رفتارش مشکوک می زد. حالا این سرو صدادها. تماس را که قطع کرد، دلشوره عجیبی مثلِ خوره به جانش افتاد. دوباره لشکر افکار منفی از هر سو به مغزش حمله ور شد. هر دلیلی را بررسی می کرد؛ ولی انگار جور در نمی آمد. صدای خنده احمدآقا نشان از آن بود که اتفاق بدی نیفتاده. ولی خوب می دانست که مادر حقیقت را نگفت. پس حتما اتفاقی افتاده که از او پنهان کردند. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
تا سحر دور اتاق چرخید. این دلآشوبی از همیشه آزار دهنده تر بود. هوای اتاق برایش خفقان آور شد. به سمتِ پنجره رفت. آن را باز کرد. ولی گرمای بیرون بیشتر آزارش داد. پنجره را بست و دور اتاق چرخ زد. کلافه شده بود. باز چه اتفاقی افتاده؟ چرا مادرش حقیقت را نمی گوید؟ تا کِی باید در بیخبری بماند؟ صدای در اتاق محسن را که شنید. ازاتاقش بیرون رفت. باهم برای سحری پایین رفتند. ولی انگار غذا هم زهرِ مار بود و نمی شد خورد. محسن آرام گفت:"چی شده مهندس؟ چرا نمی خوری؟" نفسش را با حرص بیرون داد و از جا بلند شد و به محوطه رفت. کلافه دست لای موهایش کرد. مثل مرغی سرکنده، این طرف و آن طرف می رفت. باید کاری می کرد. باید سر در می آورد از این رازِ پنهانی. چرا باید همیشه، همه چیز را از او پنهان کنند؟ حتی از صحبت کردن درباره شهیدی که سالهاست از دنیا رفته، دریغ می کنند. ولی امشب؛ حتما خبری است. چه خبری که احمدآقا بلند می خندید و صدای مهمان های زیادی می آمد. روی نیمکت نشست. محسن آرام نزدیک شد و کنارش نشست. سرش را خم کرد و گفت:"چی شده امید جان؟ سرشب حالت خوب بود. اگر کمکی از دستم میاد بگو." امید کلافه به روبرو خیره شد و گفت:"نه چیزی نیست. فقط دلشوره دارم. نگرانم." محسن لبخند زدو گفت:" دلت تنگ شده؟" امید آهی کشید وگفت:"راستش؛ نگرانی من از اینه که از بی خبریه." محسن. گفت:"خب پسر خوب این که کاری نداره، زنگ بزن حالشون را بپرس." امید به محسن نگاه کرد و گفت:"بی خبری من یه مدلِ دیگه است. من کلا از همه چیز بیخبرم. تماس هم بگیرم، جواب درستی نمی گیرم. اصلا می دونی چیه؛ همه چیز رو از من مخفی می کنند." محسن سکوت کرد. دلش نمی خواست کنجکاوی کند. ولی امید ادامه داد:" مادرم از همه بدتر؛ نمی دونم چرا اینقدر پنهان کاری می کنه." یه دفعه به سمت محسن برگشت و گفت:"مثلا قضیه محمد که شهید شده، همیشه از من پنهان می کنند. من عکسش را خونه شما دیدم. تا حالا خونه خاله زری هم عکسش رو ندیده بودم. چرا؟ آخه چرا؟" محسن آهسته گفت:"خب شاید اصلا مهم نباشه که بخوای بدونی. لازم ندونستند در باره اش بهت چیزی بگن." امید با صدایی لرزان گفت:"شاید هم خیلی مهمه و لازمه که بدونم. شاید ...نمی دونم. ولی دلیل مخفی کاری شون رو هم نمی فهمم." محسن گفت:"غصه نخور. خودم هر چی بخوای درباره اش برات کشف می کنم و بهت می گم. این که دیگه ناراحتی نداره فعلا پاشو بریم که از گرما نپزیم." حرف هایش برای امید خوشایند و امید بخش بود. نفس عمیقی کشید و تشکر کرد. باید منتظر خبرهای خوش می ماند. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام استاد عزیزم. مشاوره ای که هفته قبل باهاتون داشتم واقعا عالی و راهبردی بود،چندین سال با طرز تفکر اشتباه زندگی کردم ولی الحمدلله شما با راهکارهای عالی تون مسیر و برام روشن کردین.در ارتباط با مشکلی که داشتم، تمرکزم به هم ریخته بود واقعا نمیدونستم چکار کنم، سرگردان بودم،راه حلی براش نداشتم اون هم با راهنمایی شما و لطف خداوند حل شد. از اینکه تو کانال شما عضوم، خدا را شکر می کنم، ی رزق معنوی و سرمایه بزرگی هست که خداوند نصیبم کرده، مطالب کانالتون واقعا کاربردی و جامع هست،تا حالا به دلیل کمبود وقتم کم و بیش مطالب و مطالعه میکردم ولی دو هفته میشه که کامل و با ذوق مطالعه میکنم . سالم و پایدار باشید.💐 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر 🌺 هر چه هست لطف خداست ممنون از توجه و لطف شما🌺 الهی که همیشه حال دلتون خوب خوب خوب باشه🌺 ای دی جهت هماهنگی وقت مشاوره👇👇 @asheqemola
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد سلام امام زمانم 🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 الهی به امید تو💚 🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: خدمت کردن به خانواده، کفّاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می نشاند. جامع الأخبار: ص ۲۷۶ ح ۷۵۱، حکمت نامه پیامبر اعظم(ص)، جلد ۸ صفحه: ۴۵۴ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 ☘بگو با " کیستی "؟ سطح موفقیت ما توی زندگی، به میانگین سطح فکر اطرافیان بستگی مستقیم داره ! در خزانه اطرافیانمون، پول خرد داریم یا اسکناس درشت؟🌻 الهی به امید خودت❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام،،،، سلام،،، هزاران سلام بر شما خوبان💐💐💐 الهی که امروز بهترین روز نا الان بوده باشه و روزهای آیتده بهتر از امروزتان باشد🌺🌺🌺 دلتان شاد و لبتان خندان و حساب بانکی و جیبهاتون پر از پول باد💥👏👏
متاسفانه امروز ایتا قطع شد و نتونستیم ساعت ۱۳ ثبت نام دوره جدید را شروع کنیم ان شاءالله الان انجام می دیم💥💥💥💥
یا 💥💥👏👏👏 ویژه تمام خانم های و اماده اید💥💥💥👏👏👏👏👏⁉️