19.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_آموزشی
#همسرداری💞
زن باید لطافتشو حفظ کنه و مرد استقامتش رو
ولی چه جوری؟
دکتر حبشی تو این کلیپ به ما توضیح میده!!
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#چند_نکته_مهم
#همسرداری💞
خانم های عزیز حتما با دقت بخونید و رعایت کنید.
برخی از نکات هر چند به نظر بی اهمیت میان
ولی خیلی خیلی مهم هستند✅
🍃و
رعایت همین نکات
باعث مستحکم شدن زندگی تون میشه
باور می کنید
بعضی از آقایون
فقط و فقط
به خاطر دقت نکردن خانم در همین مسائل
لجبازی می کنن و متاسفانه ممکنه
دست به کارهایی بزنن که جبران ناپذیر باشه
🍃حتی خودشون هم
از انجام ان کارها ابا دارند
ولی فقط و فقط از سر لجبازی انجام میدن
و
بعد یک عمر پشیمانی و...
اول نکات را میگم
بعد دوباره درباره اش صحبت می کنیم
پس با دقت بخونید👇
1⃣پیش بقیه همسرتون و تحویل بگیرید حتی اگر قهرید💐
🍁2⃣زمان #قهر اتاق خوابتون ترک نکنید❌ 🍁
3⃣ قبل خواب همسرتونو و به چیزی عادت بدید بدون اون نتونه بخوابه.
مث ماساژ یا لالایی🌻
4⃣اگر پیش شما، کسی از خانواده همسرتون بدگویی کرد شما همراهیش نکنید ❌
✨داغ دعواتون و به دل بقیه بزارید ✨👏👏
☘️5⃣ امری و دستوری حرف نزنید.❌ ☘️
6⃣ناراحتی از خانوادش رو 90 درصد نگید❌
10 درصد بگید.🍂
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
1⃣پیش بقیه همسرتون و تحویل بگیرید حتی اگر قهرید💐 🍁2⃣زمان #قهر اتاق خوابتون ترک نکنید❌ 🍁 3⃣ قبل خوا
لطفا با دقت بخونید
و برامون بنویسید
که کدامیک را تا الان رعایت نمی کردید⁉️
@asheqemola
برای اینکه امشب دست خالی نباشید
برای پیام عاشقانه تون💞
دلبرانه هم داریم👏👇
#دلبرانه😍💞
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
عشق یه چیزیه بین ما❣
یه اتفاق قشنگ❣
یه هوای جاری❣
یه شیرینی خاص❣
یه آرامش عمیق❣
یه تکیه گاه محکم❣
یه نگاه متفاوت❣
یه دلگرمی بی پایان❣
عشق اون سیبی که حوا چید❣
و به خاطرش از بهشت روندنش نیست❣
عشق اون سیبیه که من چیدم❣
وبه بهشت رسیدم😍💕❤️🔥🍃
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_15
سال تحویل شد و همه به هم دیگر عید را تبریک گفتند.
آرزوی خوشبختی و سالِ خوب را برای هم داشتند و فرشته بچههایش را در آغوش گرفت و صورتشان را بوسید.
که فرزاد گفت: خوب حالا هر کس عیدی میخواد با من بیاد توی ماشین
بچهها خوشحال و خندان با فرزاد رفتند .
فاطمه هم خداحافظی کرد و رفت.
زهرا داشت شیرینی پخش میکرد.
فرشته و مادرش هنوز نشسته بودند.
تقریبا سرِ قبرِ هر عزیزی خانوادهای جمع بودند.
خصوصا سرِ مزارِ شهدا.
و علی در قسمتِ مزارِ شهدا بود.
فرشته نگاهی به اطراف انداخت و بعد دوباره به سنگ قبرِ علی نگاه کرد.
شهید علی رسولی.
درسته این شهادت بود که علی آرزوش را داشت و روزی به فرشته گفته بود.
و حالا در کنار بقیه شهدا آرام و با وقار آرمیده بود.
_علی جان تو این را آرزو داشتی ؟
خوش به سعادتت که به آرزوت رسیدی.
ولی از وقتی یادمه همیشه به آرزوهات رسیدی
آرزوی ازدواجت با من
آرزوی داشتنِ پسری به اسمِ حسین
آرزوی داشتنِ دختری گیسو بلند
و آخرهم آرزوی شهادت.
ولی کاش به آرزوهای من هم فکر میکردی.
چرا همهاش دعاهای تو مستجاب شد؟ِ
پس من چی؟
دعاهای من کجا رفت؟
یعنی چی؟
یعنی چون خدا تو را خیلی دوست داشت
دعاهای تو رو مستجاب کرد؟
کاش حکمت کارهای خدارا میفهمیدم.
همان طور سر به زیر بود با علی درد و دل میکرد.
بعضیها میآمدند سلام و احوالپرسی میکردند و فاتحهای برای علی میخواندند و میرفتند.
و مادر تشکر میکرد و فرشته سرش رابلند نمیکرد.
.دلش نمیخواست خلوتش را کسی به هم بزندکه مادرش هم بلند شد.
_ فرشته جان من میرم سرِ خاکِ آقات تو هم بیا
_چشم مامان میام حالا .
با رفتنِ مادر فرشته تنها شد و درد و دلش با علی بیشتر.
حالا هر کس میآمد و فاتحه میخواند باید تشکر میکرد و خلوتش به هم میخورد.
صدای پایی را شنید چادرش را بیشتر به پائین کشید و سر به زیر.
_سلام فرشته خانم
خدا رحمت کنه علی آقا رو.
فرشته متعجب از این صدای ناآشنا.
همان طور سر به زیر گفت:
_ممنونم خدا رفتهگان شما رو هم رحمت کند.
و آن غریبه آرام آرام دور شد.
بچهها دوان دوان آمدند .
مامان ببین دایی برامون چی خریده ؟
سرش را که بالا آورد غریبه را درحالِ احوالپرسی با فرزاد دید.
بیتوجه به آنها، بچه ها را در آغوش کشید .
واقعا اگر فرزاد نبود. این بچهها غم بیپدری را چطور تحمل میکردند؟
برای هر کدام کادوی خوبی خریده بود .
البته کادو طاهره همانند کادو دختران خودش.
_داداش دستت درد نکنه زحمت کشیدی
_زحمتی نیست خواهر وظیفه است.
ان شاءالله کادوی خودت را هم زهرا جان زحمتش را میکشه
_به خدا شرمندهام میکنید شما
_دیگه نشنوم از این حرفها بزنی
حالا هم اگر دیگه با علی آقا صحبتهاتون تمام شده بریم آقا جون را هم سر بزنیم و بریم خونه که مهمون داریم.
_چشم داداش الان میام.
و از علی خداحافظی کرد و رفتند .
بینِ راه فرزاد گفت:
_مامان این دوستم را دیدی؟
خدارا شکر برای خودش ادم حسابی شده
_کدام دوستت ؟
_فرهاد دیگه مامان
داشتیم با هم احوالپرسی میکردیم.
فرهاد پسرِ آقای سلامی خدا بیامرز.
_بله یادم افتاد .
ولی اصلا نشناختمش.
و فرشته با خودش گفت: یعنی آن غریبه فرهاد بود؟!
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490