خودشون می فرمودند:
این وصیت نامه ها را بخوانید خیلی توصیه های روشنی داشتن
✔️🌺✔️
یا"""" مبارزه با نفس"""" می کنی
و
در اثر زجر کشیدن برای تغییر عادتها و از بین بردن
" نقاط ضعف" به خدا می رسی
یا
🔷به خدا می رسی
و نقطه ضعفهات بر طرف می شه
هر روز، یک آیه
خداوند می فرماید:
"ومن أعرض عن ذكري فإن له معيشة ضَنكًا"
#طه_124
ترجمه: هر کس از ذکر من روی گرداند زندگی او سخت خواهد شد.
زندگی که در آن رابطه با خدا نباشد سخت و تاریک است، هر چند ظاهرا اسباب آسایش فراهم باشد.
○◐❀═🌸~🌼═❀◐○
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
Panahian-Clip-DastaneZibaAzRabeteEmamHasanVaEmamHosein.mp3
851.2K
🎵داستانی زیبا از رابطه امام حسین(ع) و امام حسن(ع)
🌸میلاد کریم اهل بیت مبارک
#کلیپ_صوتی
@Panahian_ir
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
من صلى و لم يذكر الصلوة على وعلى الى سلك به غير طريق الجنة و كذلك من ذكرت عنده و لم يصل على؛
هر كس نماز بخواند وصلوات برمن وآل من نفرستد نمازش او را به سويى جز بهشت خواهد برد و همچنين است كسى كه اسم من را بشنود و بر من صلوات نفرستد.
بحارالانوار، ج 85، ص 281 و 288، و 305.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🔹 #امام_حسن محتبی علیه السلام
لَقَضَاءُ حَاجَة أخٍ لي فِي اللَّه ِأحَبُّ إلَيَّ مِن اعتِكاف ِشَهْر...
🔰 یقینا برآوردن حاجت یک برادر ایمانی، از یک ماه اعتکاف برایم دوست داشتنی تر است!
📙البدایة و النهایة، ج8، ص38
🔺طبق فرمایش کریمِ اهل بیت علیه السلام، باز کردن گرهی از کار خلق خدا، از عبادت شبانه روزی(مثل اعتکاف) در پیش اهل بیت خدا و خود ذات اقدس الهی بالاتر و محبوب تر است.
پس در هر حال و هر کجا مشکلی از خلق خدا برطرف کنیم.
♦️میلاد کریمِ اهل بیت علیه السلام مبارک🌺🌺
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
980230-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-15-18k.mp3
9.35M
🔉 #گناه_چیست؟ توبه چگونه است؟ (۱۵)
📅 جلسه پانزدهم | ۹۸/۰۲/۳۰
🕌 تهران، مسجد امام صادق(ع)
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
کیفِ چرمی🌹
برای بارِ چندم؛ کیفِ حمید را بر انداز کرد.
خیلی قشنگ بود.
رنگِ قهوه ای و براق؛ سگکِ درشت و زیبا؛ حتی مدلِ قفلش هم با بقیه کیف ها فرق داشت.
حتما باید یکی مثلِ این بخرد.
باز مادر غرید که" چرا دیر اومدی"
عذر خواهی کردو به اتاق رفت.
پول توی جیبی امروز راهم از جیبش در آوردو توی قلک انداخت. از سوراخِ ریز قلک نگاه کرد.
حتما تا چند روزِ دیگر می توانست آن کیف را بخرد.
هفته ها بود که در مدرسه خوراکی نمی خرید و پول هایش را پس انداز می کرد.
نگاهی به درزِ شکافته شده کیفش کرد.
دیگر لازم نبود مادرش درزِباز شده را بِدوزد. هر طرف کیفش بارها دوخته شده بود.
امروز باید؛ لباس هایی را که مادرش آماده کرده؛ به حجره حاجی ببرد.
ناهار خوردو سریع راه افتاد.
صدای سرفه های خواهرش را شنید.
سخت بیمار بود و غذاهم نخورده بود.
نزدیک عید بود و بازار شلوغ.
همه در حالِ خرید کردن بودن. لباسها را تحویل داد و برگشت.
جلوی مغازه کیف فروشی ایستاد.
با خود گفت" همین روزها به آرزوم می رسم."
دفتر مشقش را جمع کردو داخل کیفش گذاشت.
بازهم به درزِ باز شده نگاه کرد.
در رختخواب دراز کشید. خوابش نبرد.
بلند شد و قلکش راباز کردو پولها یش راشمرد.
دیگر چیزی نمانده بود تا صاحبِ کیفِ چرمی شود.
با خوشحالی خوابید. با
صدای سرفه های خواهرش از خواب پرید.
چشمش به عکسِ پدرش افتاد.
کاش زنده بود.
سر و صدای مادرمی آمد.
پاشد و سریع بیرون رفت.
صورتِ خواهرش سیاه شده بود وسرفه هایش بند نمی آمد.
مادرش دم نوش به دست نشسته بود و اشک می ریخت و هرچه می کرد. خواهر نمی توانست دمنوش را بخورد.
بلند گفت:
_مامان باید ببریمش در مانگاه.
مادر نگاهی درد آلود به او کرد.
و فهمید که دردِ مادرش بی پولی است.
بی درنگ به اتاق دوید و
پولهایش را آورد.
به طرف مادرش گرفت وگفت:
_مامان تورا خدا پاشو. الآن خفه می شه.
صبح شده بود که ازدرمانگاه برگشتند.
امروز حتی پول توی جیبی هم نداشت.
لقمه ای نانِ خالی در کیفش گذاشت.
درز باز شده را با منگه بست.
وبه مدرسه رفت.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون