🌷محمد چرا داری اینا رو برای منم تعریف میکنی؟
- دلم میخواد همه اینارو بنویسی. دلم میخواد تو برام یه کتاب بنویسی.
–من!؟
🥀- مگه دلت نمیخواد نویسنده بشی؟ من میخوام تو رو به آرزوت برسونم.
- ولی این چیزا رو باید خودت بگی. شنیدنش از زبون تو یه کیف دیگه داره.
دستهایم را توی دستهای گرم تبدارش گرفت: یه قولی بهم میدی؟
- چی؟
🌷🌷- قول بده هر اتفاقی افتاد تو راه خودتو ادامه بدی.
به چشمهایم زل زد. چشمهایش رنگ غم داشت.
- دوست دارم درستو ادامه بدی. اصلاً برگرد دانشگاه و دوباره درس دادنو شروع کن...
– چرا این حرفا رو به من میزنی؟ من همه چیزو با تو میخوام محمد. ....
🥀🥀- زینب من دلم میخواست برای بیبی خونم جاری بشه. دلم میخواست یه گلوله سینهمو بشکافه. دلم میخواست تو اسارت و زیر شکنجه شهید بشم. دلم میخواست همه سختیهای که امام حسین علیهالسلام کشیده رو منم بکشم.
ولی انگار خدا نمیخواد من اون طوری برم. فقط برام دعا کن قبولم کنه.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمد_پورهنگ
#سلام_بر_شهدا🌱
#جهاد_تبیین 🌱
#تداوم_راه_شهدا🌱
#همپای_انقلاب🌱
#با_شهدا_تا_ظهور 🌱
#یا_زینب🌱
☫🇮🇷«عصر سلیمانی»🇮🇷☫
https://eitaa.com/joinchat/132382781Cdf44f57577