eitaa logo
السابقون
65 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
98 فایل
کانال رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس(بقیه الشهدا) استان قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم،صبحتون به خیر و برکت و شادکامی و موفقیت و عاقبت به خیری💐«یا قاضی الحاجات"🤲 التماس دعا🙏🏻
🎥 بدون ویزا بلیت نخرید 🔹فرودگاه‌های عراق ویزا صادر نمی‌کنند. 🕊 💔 -اربعین💔 •🕊🍃..🌷..🍃🕊•
*🌸❤️ چه معادلات جالبی دارد خدا:* *💚 اگر به دیگران نیکی کنی👈به‌تو نیکی میکنم* *💚 اگر دیـگران را ببـخشی👈تو را می‌بخشم* *💚 اگر به دیگران رحم کنی👈به تو رحم میکنم* *💚 اگر دیگران را یاری کنی👈یـاری‌ات میـکن‍ـم* *👌و چه زیبا فرمود پیامبر رحمت(ص):* *🔸مردم عائله خدا هستند؛ پس محبوبترين كس نزد خدا، آن است كه به عائله او سود رساند و خانواده‌اى را خوشحال كند.*
🛰 ۳ دلیل شکست جبهه مقاومت پنجشیر 1️⃣ قدرت تسلیحاتی و سازمانی طالبان در بسیج نیرو و کثرت جنگاوران آنان در حمله به پنجشیر 2️⃣ عدم کمک و حمایت کشورهای خارجی به نیروهای مدافع این ولایت و کمبودهای لجستیکی آنان 3️⃣ دخالت مستقیم و کمک ارتش پاکستان به طالبان در این نبرد به صورت اطلاعاتی ، هوایی و زمینی ✍ 💔 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 💔 🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋 می‌گفت: من دوست دارم هرکاری می‌توانم برایِ مردم انجام بدهم.. حتی بعد از شهادت..! چون حضرت‌امام گفتند: مردم ولی نعمتِ ما هستند.. ❤️شهید محمدرضا تورجی‌زاده❤️ 🌴 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚 🌸 سلام صبح بخیر💐☘️
🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋 می‌گفت: من دوست دارم هرکاری می‌توانم برایِ مردم انجام بدهم.. حتی بعد از شهادت..! چون حضرت‌امام گفتند: مردم ولی نعمتِ ما هستند.. ❤️شهید محمدرضا تورجی‌زاده❤️ 🌴 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚 🌸 سلام صبح بخیر💐☘️
💠 حدیث روز 💠 💎 سخنی حکیمانه از مولای متقیان 🔻حضرت علی علیه‌السلام: اِنَّ رَأيَكَ لا يَتَّسِعُ لِكُلِّ شَئٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِمَّ؛ ◻️ تو گنجايش هر چيز را ندارد، پس آن را براى آنچه «مهم» است، فارغ گردان. 📚 غررالحكم، ج 2، ص 606 ‌ ‌
🔰 حاج قاسم سلیمانی: ملت و مذهب و کشور؛ دین ماست. چرا؟ اگر مذهب آسیب دید، شیرازه‌ی ملت ما از هم می‌پاشد. شیرازه‌ی مذهب از هم می‌پاشد. اگر ملتی آسیب دید، شیرازه‌ی مذهب از هم ‌می‌پاشد. اینها مکمل هم‌اند. اگر مملکت و کشور آسیب دید هر دوی این آسیب می‌بینند. به این دلیل امام فرمودند: حفظ این نظام از اوجب واجبات است. این از اوجب واجبات دلیلش اینه که این مملکت در حفظ مذهب و در حفظ ملت، در هر دو اثرگذار است. 🍃
⭕️ فروش بلیت تور زمینی اربعین کلاهبرداری است 👤 مدیرکل دفتر حمل‎ونقل سازمان راهداری: 🔹 مردم فریب تبلیغات و آگهی‌های تورهای زمینی و کاروان به سمت عراق در ایام اربعین را نخورند. مرزهای زمینی مسافری ایران و عراق در ایام اربعین بسته است. امسال حتی به سمت مرزهای چهارگانه عراق بلیتی فروخته نمی‌شود.
🌒اعمال ماه صفر 🔴 فردا اول ماه صفر است دورکعت نماز که دررکعت اول حمد وسوره ی فتح ودر رکعت دوم حمد وتوحید بعداز تمام شدن نماز 🔴صدتا صلوات ، صدتا اللهم العن آل ابی سفیان صدمرتبه استغفار وبعد خواستن حاجت و🔴👈 گذاشتن صدقه فراموش وخواندن دعای یا شدید القوی ویا شدیدالمحال ..... فراموش نشود . ان شاءالله با خواندن این دعا در اول ماه صفر ازبلا دور بوده ، حاجت روا شوید: نیت کنید. ✨ سبحان الله يافارج الهمّ ويا كاشف الغم فرّج همي ويسرّ أمري وأرحم ضعفي وقلة حيلتي و أرزقنی من حيث لاأحتسب يارب العالمين ✨ حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند 📌 🔓 هر كس مردم رااز اين دعا باخبركنددر گرفتاريش گشايش ايجاد می شود 🔓 🌹🌹🌹🌹 ان شاءالله حاجت روا بشوید.
کارهایی که باعث شد شهید یوسف اللهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید به خاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 💥 ۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. 1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت! 4⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟!  گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من!  چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد! از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاعات لشکر ثارالله
بسیار نهفته است. خداداندچه رابطه ای بین شهیدقاسم سلیمانی وشهیدیوسف الهی بوده است، خدایا تورابه امام حسین (علیه السلام)راه شهدارانشان مابده تا از قافله عقب نمانیم التماس دعا🙏