eitaa logo
آستانِ مهر
7.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3هزار ویدیو
69 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 ▪️یادواره بانوان شهیده، همزمان با شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، شبستان امام خمینی(ره) ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🔈 🔸برگزاری کارگاه یک کوچه قبل از ازدواج، با سخنرانی سرکار خانم مظفری 🔹زمان: شنبه ۱۲ بهمن، ساعت ۱۴:۱۵ الی ۱۷ 🔹مکان: حرم مطهر، شبستان حضرت نجمه خاتون_ مدرس۵ ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
زائر کوچولوهایی که این هفته، مهمان بانوی کرامت بودند ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📰 شاخصه‌های عزت‌مندی در مکتب شهید سلیمانی یکی از کارشناسان معارفی حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها در جمع نوجوانان هیأت بنات‌الکریمه به بررسی شاخصه‌های عزت‌مندی در مکتب سردار شهید سلیمانی پرداخت و گفت: سیره زندگی این شهید نشان می‌دهد پول، مقام و موقعیت اجتماعی نیست که موجب عزت می‌شود؛ بلکه توکل به خدا، مردمی بودن و کارهای جهادی بی‌وقفه است که موجب محبوبیت خواهد شد. 📎لینک خبر: https://news.amfm.ir/?p=59258 ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
آستانِ مهر
📖 #داستان جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت سوم🍃 لباس هایم هم نامرتب بود. دس
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت چهارم🍃 گوشه ی ذهنم مانده بود که او کی بود. منوچهر بود؛ پسر همسایه مان، اما هیچ وقت ندیده بودمش. رفت و آمد خانوادگی داشتیم، اسمش را شنیده بودم، ولی ندیده بودمش. بیست و یک بهمن از دانشکده ی پلیس اسلحه برداشتم. من سه چهار تا ژ-سه انداختم روی دوشم و یک قطار فشنگ دور گردنم. خیابان ها سنگربندی بود. از پشت بام ها می پریدیم. ده دوازده تا پشت بام را رد کردیم. دم کلانتری شش خیابان گرگان، آمدیم توی خیابان. آنجا هم سنگر زده بودند. هرچه آورده بودیم دادیم. منوچهر آنجا بود. صورتش را با چفیه بسته بود فقط چشم هایش پیدا بود. گفت: «باز هم که تویی.» فشنگ ها را از دستم گرفت. خندید و گفت: «این ها چیه؟ با دست پرتشان می کنند؟» فشنگ دوشکا با خودم آورده بودم. فکر می کردم چون بزرگ اند، خیلی به درد می خورند، گفتم: «اگر به درد شما نمی خورد، می برمشان جای دیگر.» گفت: «نه،نه دستتان درد نکند. فقط زود از اینجا بروید.» نمی توانست به آن دو بار دیدن او بی اعتنا باشد. دلش می خواست بداند اوکه آن روز مثل پر کاه بلندش کرد و نجاتش داد و هر دوبار آن همه متلک بارش کرد، کیست. حتی اسمش را هم نمی دانست. چرا فکرش را مشغول کرده بود؟ شاید فقط از روی کنجکاوی. نمی دانست احساسش چیست. خودش را متقاعد کرد که دیگر نمی بیندش. بهتر است فراموشش کند، ولی او وقت و بی وقت می آمد به خاطرش. اینطوری نبود که بنشینم دائم فکرکنم یا ادای عاشق پیشه ها را دربیاورم و اشتهایم را از دست بدهم. نه، ولی منوچهر اولین مردی بود که وارد زندگیم شد؛ اولین و آخرین مرد. هیچ وقت دل مشغول نشده بودم، ولی نمی دانستم کی است و کجا است... ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
5.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 🏴 قرائت دعای کمیل با نوای حاج حسن شالبافان حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ◾️▪️▫️▪️◾️ کانال رسمی آستان مقدس @astanqom
🦋 عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترڪش خورده بود بہ سرش، با اصرار بردیمش اورژانس . می‌گفت: « ڪسی نفهمہ زخمی‌ شدم. همینجا مداوام ڪنید ». دڪتر اومد گفت: «زخمش عمیقہ، باید بخیہ بشہ». بستریش ڪردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد. یہ مدت گذشت. یڪدفعہ از جا پرید. گفت: « پاشو بریم خط ». قسمش دادم. گفتم: « آخہ تو ڪه بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی »؟ گفت : « بهت میگم بہ شرطی ڪه تا وقتی زنده ام بہ ڪسی چیزی نگی . « وقتی توی اتاق خوابیده بودم ، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدند داخل .» « فرمودند : «چیہ ؟ چرا خوابیدی ؟» عرض ڪردم : « سرم مجروح شده ، نمی‌تونم ادامہ بدم ». حضرت دستی بہ سرم ڪشیدند و فرمودند: « بلند شو ، بلند شو ، چیزی نیست . بلند شو برو بہ ڪارهات برس . » بہ خاطر همین است ڪه هر جا ڪه می‌روید حاج احمد ڪاظمی‌حسینیہ فاطمه ‌الزهرا (س) ساختہ است… « سردار عشق و شهید عرفہ » ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🏴 نشانی آمدنت را پیش از آنکه از طلوع روزهای جمعه بگیرم، از گواهی صادقانه قلبم می فهمم که به نگاه و حضور پدرانه ات نیاز دارد. دنیا پر از نشانه است، از درهای بسته زمین تا ظلمی که در عمق زمان ریشه میدواند. کسی که انتظار را می فهمد، می داند که انتظار فراتر از نشستن و چشم به راهی ساکن ما آدم هاست. بند بند انتظار، با حرکت و برخاستن و بیداری گره خورده و شعر انتظار زمانی بر دل می نشیند که هر کدام از ما رسالتی را که بر دوش داریم با سرمایه های وجودمان ادا کنیم و بدانیم که انتظار شکرگزاری، از زیباترین تقدیر الهی ست. 📝 نویسنده: فاطمه ضیایی ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
آستانِ مهر
#راه_‌زندگی ✅خوشبختان، به روایت قرآن کریم 🔸قسمت چهارم: #مفلحين 📖 آدم‌ها یا خوشبخت‌اند یا تیره‌بخت
✅خوشبختان، به روایت قرآن کریم 🔸قسمت پنجم: 📖 آدم‌ها یا خوشبخت‌اند یا تیره‌بخت؛ اما مفهوم و معیار خوشبختی و تیره‌بختی در قرآن با تصورات ما متفاوت است. ممکن است شما خود را نگون بخت بدانید، ولی صفاتی داشته باشید که شما را در دسته قرار دهد. ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📸 🔸 برگزاری حلقه معرفتی با موضوع "امتحانات الهی در ایام غیبت" باسخنرانی سرکارخانم سلطانی پور در رواق حضرت خدیجه سلام الله علیها 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📜 🔺برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🇮🇷 دهه فجر مبارک باد 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanfarhangi