eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی...؛ چه‌بایدکردکه‌گناه‌فراموش‌شود وگرنه‌بایادِ‌گناه،اگر‌برانی‌شرمنده واگرنوازی‌شرمنده‌ترم ... ✨ ┄┅|°⊰•.᯽⃟💐⃟᯽.•⊱°|┅
🌸 🔰 کاربرد لاک بی‌رنگ 🔹 حتما تا به حال بارها این مورد را تجربه کرده‌اید که دکمه‌های لباس شما شل شده و جدا شوند. بدترین حالت این است که این دکمه‌ها گم شوند و مجبور شوید کل آن‌ها را عوض کنید! یک ترفند ساده و هوشمندانه برای جلوگیری از این اتفاق، این است که در زمان خرید لباستان روی دکمه‌ها را با لاک ناخن بی‌رنگ یا همان برق ناخن بپوشانید. ابن کار باعث میشود که یک لایه محافظتی برای نخ دکمه‌ها باشد. با این کار دیگر نخ‌ها به راحتی شل و جدا نمی‌شوند. 🔸همچنین برای جلوگیری از ایجاد حساسیت توسط جواهراتتان نیز میتوانید از لایه محافظتی لاک بی‌رنگ استفاده کنید. 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 حاج قاسم می‌خواست پای مادرم که زیر پتو خوابیده بود را ببوسد که مادر اجازه نمی داد. به خاطر وضعیت مادر، حاج قاسم می‌خواست به سفر سوریه نرود، می‌خواست بگوید که بخاطر شرایط مادر نمی‌تواند به سوریه برود؛ از طرفی سفر هم بسیار مهم بود و به ایشان مرتب زنگ می‌زدند و می‌گفتند حتماً باید باشید و اگر نباشید موفقیتی هم (احتمالاً در عملیات) نخواهد بود. حاج قاسم وقتی مجبور شد تصمیم بگیرد برای این سفر سوریه برود، می‌خواهم عاطفه و مهر و محبت را بگویم، ما که از این کارها نکرده‌ایم؛ دیگران هم نکرده‌اند، حداقل در سن و سال ماها؛ همانطور که مادر خوابیده بود، یکبار از درِ خانه زد بیرون و رفت، بعد سریع برگشت، پتو را زد بالا، کف پای مادر را بوسید. «دوباره رفت، مجدد برگشت و کف پای دیگر مادر را بوسید؛ این بار، برای بار سوم وقتی رفت، برگشت و صورت مادر را بوسید، بعد خداحافظی کرد و رفت. همان زمان، قبل از اینکه خداحافظی نهایی را بکند و برود به پدر و مادر گفته بود: «والله اگر شما بگویید من بمانم، نمی روم». یعنی پدر و مادر را بر هر کاری ارجح می دانست. 🎙 حسین سلیمانی برادر سردار 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
🔰 اختتامیه کنگره ملی شعر و نوحه «زلال قریحه» همزمان با سالروز وفات حضرت ام‌البنین و روز تکریم مادران و همسران شهدا با حضور استاد محمدعلی مجاهدی ✅سیدحمیدرضا برقعی ✅سیدمحمدجواد شرافت ✅محمد صمیمی ✅نغمه مستشارنظامی 🌷به همراه تجلیل از خانواده‌های معظم شهدا و با اجرا و تقدیر از برگزیدگان کنگره 🗓 جمعه ۱۶ دی‌ماه، ساعت ۱۸ ⬅️ قم، خیابان شهید لواسانی، اداره کل کتابخانه‌های عمومی، کتابخانه آیت‌الله خامنه‌ای، سالن غدیر ➖➖➖➖➖➖ @astanehmehr
📖 رودها چشمان خیست را برابر داشتند آسمان‌ها را نفس‌هایت مکدّر داشتند دست‌هایت در میان خانهٔ مولا وزید کودکان فاطمه انگار مادر داشتند موج‌ها از بستر چشمان تو برخاستند ابرها از سوز دامان تو سر برداشتند خانه بی‌سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند بی‌علمدار است صف‌های خیالت سال‌ها سال‌هایت حال و روزی گریه‌آور داشتند اشک‌هایت هفت دریا را به جان آورده بود ناله‌هایت را زنان هفت کشور داشتند مادر پروانه‌های بی قرار نینوا سنگ‌ها پروانه‌ات بودند اگر پر داشتند ✍🏻 حمیده رضایی ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می‌میرم ای که جانانی و جان می‌بری و دلداری ! جان عالم به فدایت به صفایت به هوایت به صحن کرببلایت محتاجم آقاجان یک دل بشکسته دارم مددی ❇️ فاطمه پاکدامن ➖➖➖➖➖➖ @astanehmehr
‼توجه‼ ‼توجه‼ 🔶🔸دعای شب جمعه 📌علامه مجلسی می فرمایند: شبی در حین مطالعه به این دعا رسیدند و ان را قرائت کردند هفته آینده باز خواستند ان را بخوانند که ندایی به ایشان گفت هنوز ملائکه از نوشتن ثواب هفته قبل فارغ نشده اند که دوباره قصد خواندن آن را داری دوستان عزیز ثواب قرائت این دعای کوتاه را از دست ندهید ‼ بسم الله الرحمن الرحیم اَلحمدلله مِن اَوَّل دّنیا الی فَنائِها و مِن الآخِرَه الی بَقائِها الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه استغفرالله مِن کُلِّ ذَنبِِ و اَتُوبُ اِلَیه و هو اَرحَمُ الرّاحِمین 🤲التماس دعا! قصص العلما صفحه ۸۰ ➖➖➖➖➖➖ @astanehmehr
در کدام غروب دنج محو شده ای که خیال طلوع نداری 〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️ @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ام‌البنین‌ وای‌ مادر_۲۰۲۳_۰۱_۰۶_۰۸_۲۷_۲۰_۷۱۰.mp3
6.74M
🥀ام البنین وای مادر... 🎙سید رضا نریمانی 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 @astanehmehr
گاهی که دلت عجیب می‌گیرد و می‌ خواهی بروی جایی که نفس تازه کنی ... هوایی ، سرشار از عطر نفس های محبوبت است و جلا می‌بخشد این آهن تفدیده را ... چه عشقی دارد چه حال و هوایی دارد او رو به رویت تو رو به رویش گویی صفا و مروه را یکجا طی کردی و به گرد معشوق گشتی و از آب حیاتش نوشیدی و دم می‌گیری از رایحه‌ی دلنوازش چه سری است چه حکایتی است ؟... که ما درگیر خود ساخته‌ای مایی که هنوز نشناخته ، دلباخته‌ایم به صید نگاه خریدارت آقا جان ! جان عالمی به فدایت محبوب دلها كي شود بينم رخ ماه دل آراي ترا تا كشم بر ديدگان خاك كف پاي ترا سر به بالين با اميد ديدن رويت نهم تا مگر در خواب بينم روي زيبا ترا 📝 فاطمه پاکدامن 🔳◽️◾️◽️🔳 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
☑️📚 ⬅️ نام: مادر عشق ✍🏻 نویسنده: عطیه سادات صالحیان ▪️در این کتاب با بیانی شیرین و روان، داستان زندگی حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها برای ما روایت شده است. ▪️نویسنده از اطلاعات کتب تاریخی و روایی استفاده کرده و آنها را به ترتیب زمانی چیده و در واقع، آن برهه از تاریخ را از دریچه نگاه حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها دیده است. 📖 برشی از کتاب: فاطمه آشفته از خواب برمی‌خیزد و خوابش را برای مادرش، ثمامه، تعریف می‌کند. هم‌زمان، حزام که مشغول پذیرایی از مهمانی عزیز است، خبری برای فاطمه و ثمامه می‌آورد که... ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔸شما می توانید عکس فرزند دلبندتان را حین عرض ارادت به بانوی کرامت به آیدی زیر: @karimeh_135 ارسال کنید. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
🔷 خسته دلی کنجه نشینی به هوای پرواز ، بال و پر باز می‌کند و کنج حریمت آشیانه می‌سازد... پس به او هم خبر دادند که خوان کریمت جهان گستر است و دانه‌ی هر کس را بیش از خواسته‌اش می‌بخشد . در میان سرکشی این سوز سرد که خانمان سوز است و می‌ترکاند استخوان درختان را... این پرنده دل ، حضور چه حرارتی را حس کرده که مقصدش اینجا شده است... معلوم است او که از دور دست آمده تابش مهر خورشید این کویر را دیده است و دلش گرم شده به بانویی که سال های سال است مایه دلگرمی همسایه است سایه‌تان مستدام روی سرمان بانو السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها 🖋 فاطمه پاکدامن 📸 امیر حسامی نژاد 🔷🔸🔹🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
هیچوقٺ نگو خدا بهم پشت کردھ ! شاید تو برعڪس نشستۍ ┄┅|°⊰•.᯽⃟💐⃟᯽.•⊱°|┅
42.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👫 💞نقش اصلی زن در همسرداری ایجاد عشق و آرامش است ➿🌷➿🌷➿🌷➿🌷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۴ ❤️مریم گُلی!😊 یادم آمد روزی را که قرار بود از سلامتی تو اطمینان پیدا کنم و ا
💌 ❤️ در انتظار یک گُل! دختر کوچولوی نازنینم! 👼حالا چقدر ذوق دارد انتظار تو را کشیدن ، چقدر شیرین است دیدن دخترکان معصوم و دیدن لباس‌های چین‌دار در ویترین مغازه‌ها و غش رفتن برای تو...😊❤️ یادم آمد شب‌ها در آشپزخانه روی یک صندلی زرد رنگ می‌نشستم و به شکمم که حالا مثل یک توپ بسکتبال شده بود ،😁 نگاه می‌کردم و جولان دادن تو را تماشا می‌کردم، چقدر تکان می‌خوردی! مثل ماهی در تنگ شیشه‌ای جست و خیز می‌کردی و چپ و راست می‌رفتی... 💞چه ذوق و شوقی داشتم! اما عجب آدمی بودم من !😳 اگر زیاد تکان می‌خوردی نگران می‌شدم ، اگر تکان نمی‌خوردی هم نگران می‌شدم! 😁 مادر است دیگر! ❤️ 💬شنیده بودم اگر برای تو سوره‌ی «والعصر» بخوانم ، صبور می‌شوی... شب‌ها برنامه ریزی می‌کردم و برای تو قرآن پخش می‌کردم. روزها هم برای تو حرز و دعا می‌خواندم ، مثلا آیت الکرسی... البته کنار این‌ها، شب و روز فکر خوراکی‌هایی بودم که برای سلامتی تو مفید است ؛ مثلا «به» برای زیبایی تو ، خربزه برای خوش‌خنده شدنِ تو😁 و هر چیزی که یک آدم می‌شود بخورد و خاصیت دارد! یادم آمد انقدر می‌خوردم که احساس انفجار داشتم گاهی.😂 آخر کار هم ، دکتر گفت کمتر بخور!! و مجبور شدم چند ماه آخر را رژیم بگیرم !!😁 خیلی شیرین است نگهداری از تو و فکر تو بودن... اصلا زندگی یعنی همین.❤️ ✍ مـامـانِ مریــم‌گُلی 📝بر گرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr
قسمت30رمان1361.mp3
13.61M
🎧 ۱۳۶۱ همونجور که یادتونه درقسمت بیست ونهم داشتیم 🍃وقتی احمد در آهو شهیدشد ...دید یه تابوت دستش گرفته بود و طبقه دوم یه خونه رفت یه مرد که خواب بود و یه زن که داشت از بچه ش مراقبت میکرد اونجابود و یه پتوی گرمی به دور خودش گرفته بود اون زن رو بیدارکرد و گفت پاشو من سردمه ....یادتونه که گفت من شهید گمنامم احمد شوندی... 😢اشک میریخت و ... فکرشو بکنید احمدی که لوده بود حالا اشک میریخت ازشهداعذرخواهی کرد ورفت سمت خونه ...ازسرآقاش عذرخواهی کرداز خانمجونش هم .... 🕊اول از همه سراغ کاکلی رفت اول ۱۳ تا کبوتر رو توامامزاده آزادکرد ویهو بعدش همه رو ... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 وامشب ادامه ماجرارو باهم بشنویم 😊 نظرات وپیشنهادات شما : @astanee_mehr 🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته 🍂°•°•💎•°•°🍂 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
خبر خبر خبردار📣📣😃😃 فرشته ها ثبت نام برای روز جشن حضوری شروع شد😍🤩 بهترین لحظات ۹ سالگی در قم، حرم‌حضرت‌معصومه‌ سلام‌الله‌علیها برای ثبت نام در جشن حضوری فرشته میتونید در تاریخ های ۱۶ و ۱۷ دی ماه به سایت 🎀جشنواره_شده‌ام_نُه_ساله 🎀 مراجعه کنید🎈🎊 🎉جشنواره شده ام ۹ ساله🎉 https://astanehmehr.amfm.ir/9saleh/ 🌸@shodeam9saleh🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قابل توجه مادران دارای دختر ۹ ساله👆 ظرفیت بسیار محدود 🍃🌹🍃
باغبانی که به گلهاش وقتی آب میداد، به این فکر میکرد که سرنوشت هر کدومشون، به کجا ختم میشه. این گل سرخ از همه ی گلها دیرتر باز شد، و تو این فرصت، هر گلی به یک مناسبتی انتخاب میشدن و فروخته میشدن. تا بالاخره صبح زود که باغبان مثل همیشه برای آبیاری اومد، دید که بوی عطر جدیدی همه فضای گلخونه رو پر کرده بود. اون عطر خوش از گل سرخ بود که تازه باز شده بود. این گل وقتی که غنچه بود، فکر میکرد اگه کنار یه نوزاد ، ازش عکس بگیرن، خیلی به هم میان . بعد که کم کم گلبرگهاش میخواست باز تر بشه، دلش خواست عکسی که ازش میگیرن؛ اون باشه با یه بیمار که رو تخت بیمارستانه. آخه فکر میکرد ، الان بیشتر به درد عیادت میخوره و میتونه حالش رو خوب کنه. بعد از مدتی که گلبرگهاش تقریبا داشتن باز میشدن، فکر میکرد که اگه تو دستهای عروس ازش عکس بگیرن، خیلی جذابتر به نظر میرسه. ولی وقتی بیشتر فکر کرد، احساس کرد عکس خودش تو دستهای یه معلم ، خاطره انگیزتره. ولی یهو یادش اومد که چرا اصلا با مهربونترین آدم عکس نداشته باشه . مادر. پس قشنگترین عکس میتونه کنار اون باشه. چند تا گلبرگ وسطی هم دیگه باز شده بودن و اون چترهای کوچولوی زرد وسط گل سرخ، زیبایی خاصی بهش داده بودن. تو همین فکرها بود که، اون به زیباترین شکل گل سرخ رسیده بود. یواش یواش داشت میترسید که نکنه کسی نخواد باهاش عکس بگیره. یهو صدای اذان بگوشش رسید و آرامش خاصی گرفت. عطر خاصی ، گل سرخ رو به هوش آورد. کم‌ کم داشت به بوی عطر ، نزدیک تر میشد. با خودش فکر میکرد: یعنی میشه من با کسی که از گلهای سرخ، خوشبوتره عکس داشته باشم؟ تو همین فکرها بود که خودش رو با پسر کوچولویی دید. یعنی قراره اون رو کجا ببره تا بتونه یه عکس یادگاری ازش بگیرن. گل سرخ خوشحال شد چون بالاخره جلوی دوربین قرار گرفته بود. ولی قرار بود با چه کسی ، ازش عکس بگیرن. وقتی از دست کوچولوی پسرک تو یه دست گرم و مهربون خودش رو دید، جلوی لنز دوربین با تمام احساساتش لبخند زد. اون بهترین عکسی شد که میخواست بشه. ✍ فاطمه زمانی 🌹➿🌹➿🌹➿🌹 @astanehmehr