از شدت ذوق خوابم نمیبره، آخرین باری که از سر ذوق تا صب بیدار بودم رو یادم نمیاد.
شاید برای بقیه رازدار خوبی باشم ولی نوبت به رازای خودم که میرسه دهنم چفت و بستشو از دست میده.
هدایت شده از ژوسکا
خواب دیدم با ویولت استاریسم تو یه خونه زندگی میکنم. انقد اسم و قیافش قشنگ بودننن🥲 رفتیم خونه خودشون بهم اتاقشو نشون داد بعد باهم رفتیم بازار من کلی جورابای رنگی رنگی گرفتم هی اذیتش میکردم و باهاش شوخی میکردم قایمکی هم اشک شادی می ریختم که تونستم باهاش دوست بشم ولی بهش نشون نمیدادم چون میترسیدم بگه این لوس بازیا چیه. 😂
استاریسم؛
خواب دیدم با ویولت استاریسم تو یه خونه زندگی میکنم. انقد اسم و قیافش قشنگ بودننن🥲 رفتیم خونه خودشون
خواب ظن چپه.
ظنم نباشه باز چپه، چون نه اسم اونقد قشنگی دارم نه قیافه.
حتی اگه محدود ترین بچه جهانم باشی اگه خبطی ازت سر بزنه بابات برمیگرده میگه "از بس ولت کردیم که اینطوری شدی"🌹
سخت ترین بخش صحبت کردن باز کردن سر بحثه، اونم در حالتی که مث سگ از سکوتت معذبی!
الان باید خاطرات خوبم مربوط به سفرا و گردشایی باشه که با دوستا و خانوادم رفتم باشه نه به شبایی که با نیش باز و صفحه چت تا صبح بیدار بودم.