روزای برفی، بارونی یا حتی روزایی که هوا مِه گرفتهاس حس خوبی رو بهم منتقل میکنن .
آدمای اطرافم واقعا من رو درک نمیکنن ، معمولا با عبارتهای همونی که کتابای مزخرف میخونه و آهنگای مزخرف گوش میکنه خطاب میشم.
هدایت شده از یهسِریحرفا🇵🇸
از فرستنده بودن خسته شدم
میخوام دریافت کننده باشم
من فقط یکی رو نياز دارم که هر روز براش از روزمرگیهام و بدیهیات زندگیم بگم و این رابطه دوطرفه باشه.
استاریسم؛
کاش هنوز هم یه بچه دبستانی بودم و میتونستم با همون روش کودکانه دوست پیدا کنم
سوم دبستان، روز اول مدرسه، همون بار اول که دیدمش از قیافه کیوت و دندونای خرگوشیش خوشم اومد ، براش دست تکون دادم ، برام لبخند زد، و ۱۰ دیقه بعد دستاش و گرفتم و به زور از اون طرف کلاس آوردم کنار خودم بشینه و اینطوری بود که دو سال بهترین دوستم بود تا وقتی که با اشک و گریه دسبندایی که براش خریده بودم رو دادم دستش و اون برای همیشه از مدرسه ما رفت.
استاریسم؛
سوم دبستان، روز اول مدرسه، همون بار اول که دیدمش از قیافه کیوت و دندونای خرگوشیش خوشم اومد ، براش دس
البته دوباره دیدمش ، دستای یه نکبت رو گرفته بود و تو حیاط مدرسه داشتن بازی میکردن و من با چشمای اشکی نگاشون میکردم.
فک نکنید بعد اون من تنها شدم و وفادار موندم، سریع با یه دختر قهوهای دوست شدم که اون زمانایی که باهم دعوا نمیکردیم داشتیم از گراز خونگیمون و کمدی که میتونه والیبال بازی کنه برای همدیگه قپی میومدیم