بیایید که قراره با این سریال پارتون کنم
کاش خدا یه ماهی هم میزاشت اسمشو میزاشت «رمضان الثانی» بعد میگفت تو این ماه چشمای فرشته هارو میبندم برید مجانی عشق و حال کنید، ماعم میرفتم فسق و فجور و لهو و لهب و مفسد بازی.
مدرسه تنها عاملیه که نمیزاره درس بخونم.
من هشت ساعت از روزم رو تو اون خراب شده میگذرونم ولی در حد یک ساعت هم چیزی یاد نمیگیرم.
استاریسم؛
میدونین من تاحالا فسنجون نخوردم؟
تا همین چند وقت پیشم اصلا فسنجون ندیده بودم ، همسایمون برامون آورده بود بلانسبت گوشتاش شبیه دشویی شماره 2 گوسفند بود.
قرار بود مثلا چرت 45 دیقه ایه بعد مدرسه بزنم سرحال شم، ساعت دو ظهر خوابیدم الان مامانم با کتک بیدارم کرد.
یه خیل استیکر دارم و انقدر ازش استفاده نکردم که فکر کنم بهش خمس تعلق میگیره باید یک پنجمش رو به بدم به فقیرِ استیکر.
دختره خودش با 60 نفر هست.
بعد میاد میشینه پیش من آه و ناله میکنه مخ منو میخوره که امیر داره به من خیانت میکنه :|
به کتف چپم که خیانت میکنه دختره ی ملنگ.