قرار بود مثلا چرت 45 دیقه ایه بعد مدرسه بزنم سرحال شم، ساعت دو ظهر خوابیدم الان مامانم با کتک بیدارم کرد.
یه خیل استیکر دارم و انقدر ازش استفاده نکردم که فکر کنم بهش خمس تعلق میگیره باید یک پنجمش رو به بدم به فقیرِ استیکر.
دختره خودش با 60 نفر هست.
بعد میاد میشینه پیش من آه و ناله میکنه مخ منو میخوره که امیر داره به من خیانت میکنه :|
به کتف چپم که خیانت میکنه دختره ی ملنگ.
من تو این موارد 2 هیچ از زن حامله جلوعم.
تا برام گوجه سبز با لواشک نخرین هیچی از گلوم پایین نمیره.
پسر الان من ویار دارم، کسی نیست برام پفک نمکی بخره؟ ازینایی که شبیه لوله ان، هان؟
امروز مدرسه رو پیچوندم تا ری استارت شم و با گودرت برگردم سرجام ، برای اینکه حالم خوب شه چی پیشنهاد میدین؟
میدونید تو همین ایران خودمون آدمایی هستن که با آبِ فاضلاب خونه بغلیشون زندگی میکنن؟