کودکانی که از مدرسه گریزانند و از رفتن به مدرسه می هراسند ممكن است:
🔻 در محیط زندگی آنان تبعیض وجود داشته باشد.
🔻 سطح وابستگی به مادر در برخی از آنان شدید باشد.
🔻برخی از مادران از تیپ های سلطه جو بوده اند که سعی داشته اند کودک را در انحصار خود داشته باشند یا مادرانی مضطرب دارند.
🔻ویا احتمالا والدینشان از آن دسته افرادی بوده اند که سعی داشته اند فرزندشان كمتر از خانه خارج شود.
🔻 اغلب این بچه ها خجالتی هستند.
باید قبل از شروع مدارس در یک محیطی آرام کودک را با جو مدرسه آشنا کنید.
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• @farzande_nikoo
14.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین یعنی چهل منزل عزا
اربعین یعنی شبی بی انتها
اربعین یعنی غریبی بی کسی
اربعین یعنی همه دلواپسی
اربعین یعنی چهل منزل سفر
🎬 #کلیپی زیبا از حال و #هوای شب اربعین در بین الحرمین
#اربعین_حسینی_تسلیت_باد🖤🍂
#الحسین_یجمعنا
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• @farzande_nikoo
به کربلا نرفتهها! حسین را صدا کنید
میان اشکهای خود خدا خدا خدا کنید
زیارت حریم عشق اگر نصیبتان نشد
به جای دیدن حرم دری به گریه وا کنید
نجف به سمت کربلا پیاده... اربعین... سحر...
عجب حکایتی شده نظر به جادهها کنید
قسم به شوق زائران به بهترین مسافران
در این مسیر با صفا به عشق اقتدا کنید
رفیقهای محترم! قدمزنان سوی حرم
برای دلشکستهها برای ما دعا کنید
مسافران کربلا! کمی به یاد دوستان
میان بینالحرمین اقامهی عزا کنید
همسفر فرشتهها به وقت دیدن غروب
ناله به شاه بیکفن میان بوریا کنید
ای سر که پر خونی به چشمم آشنایی
گویا سر بابم حسین سر جدایی
سرت بنازم ای پدر
شبم ز رویت شد سحر
پدر حسین جان
*****
از لطف خود شرمندهام کردی پدر جان
گر مرده بودم زندهام کردی پدر جان
اما چرا دیر آمدی
رفتی جوان، پیر آمدی
پدر حسین جان
*****
چون تو مهی ویرانه را روشن نکرده
با سر کسی از دخترش دیدن نکرده
سرت شده مهمان من
کو پیکرت جانان من
پدر حسین جان
*****
در جمع ما تا آشیان کردی پدر جان
با چشم دنبال که میگردی پدر جان
نگاهِ یاری میکنی
یا سرشماری میکنی
پدر حسین جان
*****
در کوفه یک دم آمدی و زود رفتی
دیدی که زینب بی تحمل بود و رفتی
رفتی و امشب آمدی
چون اشک زینب آمدی
پدر حسین جان
*****
من کار سقایی به اشک دیده دارم
مهمان نوازی از سر ببریده دارم
شام یتیمی شد سحر
ای شامیان اینم پدر!
پدر حسین جان
*****
بابا ببین قدر و مقام دخترت را
عمه تنت بوسید و من بوسم سرت را
خواهی اگر رقیه را
با خود ببر رقیه را
پدر حسین جان
*****
دیدم چو بوسد عمهام زیر گلویت
من هم به خیمه دیده کردم آرزویت
امشب ببوسم این گلو
رسیدهام بر آرزو
پدر حسین جان
*****
قوت ندارم تا که رویت را بشویم
با اشک، خونهای گلویت را بشویم
پیش سرت دل دادهام
از دست و پا افتادهام
پدر حسین جان
*****
رنگ تو و من زرد از غم گشته بابا
چشم تو و من خیره در هم گشته بابا
آخر بکن لطفی به من
چیزی بگو حرفی بزن
پدر حسین جان