دانش آموز شهیده تارا حاجی میری، ۸ ساله و ژیمناستیککار
در دستخطی از تارا نوشته شده : «من ژیمناست هستم و در آینده ورزش ایران میخواهم مدالهای زیادی را برای خودم، خانوادهام و کشورم به عنوان یک دختر ایرانی به دست آورم.»
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r
دانش آموز شهیده مرسانا بهرامی، ۸ ساله
مرسانا بهرامی… دخترِ روحالله. دختری که با پدر و مادرش پر کشید و حالا فقط یک برادر ۱۴ ساله از این خانواده مانده، آن هم تنهای تنها، میان ازدحام داغ و خاکستر آوارهها.
عمهشان آهسته میگوید: «خانهشان در شهرک چمران تهران بود. حمله که شد، خانه را با خاک یکسان کردند. ما ماندیم و آوار...
شهدای شهرستان اردستان
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r
دانش آموز شهیده سروین حمیدیان، ۹ ساله
در میان شهدای این حمله وحشیانه نام دختر ۹ ساله دماوندی به نام «سروین حمیدیان» به چشم میخورد. زیبا بود و مهربان؛ مثل همهٔ دخترهای این سرزمین. نُه سال بیشتر نداشت تازه کلاس سومش تمام شده بود. اسمش را گذاشته بودند سَروین؛ یعنی شبیه سرو. از طرف مادر، فرزند دماوند بود. مثل همهٔ همسنوسالهایش، داشت زندگیاش را میکرد؛ سرخوش و کودکانه، بیخیال دنیای نامرد آدمبزرگها. هنوز کارها داشت با این زندگی.
تا اینکه روز ۲۵ خرداد آمد؛ روز دوم جنگ اسرائیل، نامردترینِ دنیا، علیه ایران ساعت سهونیم عصر بود صدای هولناکی از شرق تهران شنیده شد. هدف، یکی از خانههای محلهٔ تهراننو بود. چند لحظه بعد دو خانه آن طرفتر هم فروریخت؛ خانهای که سروین ساکن طبقهٔ پنجمش بود و آن لحظه شاید وسط یک بازی کودکانه بود یا کناردست مادر؛ هرچه بود، ترکشهای آن انفجار، خورد وسط همهٔ زندگیشان. از آن لحظه و آن انفجار، چند روزی زمان برد تا پیدایش کنند. آخر قصهٔ او و مادرش حدیث، شبیه آخر قصهٔ داییاش سعید شد؛ همانی که چهل سال قبلتر توی گیرودار دشمنی دیگر جانش را گرفته بود.
سروین دانش آموز پایه سوم دبستان شاهد شهید بهشتی منطقه ۱۳ شهر تهران به همراه مادرش در جریان حملات رژیم صهیونیستی ۲۵ خردادماه در منزل مسکونی به شهادت رسید
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r
دانش آموز شهیده زهرا بهمنآبادی، ۸ ساله (که به همراه مادر و خواهر ۴.۵ ساله و برادر ۹ ماههاش شهید شدند)
روز قبل از واقعه، پدربزرگ مهمان خانه آنها بود، زهرا وابستگی زیادی به او داشت و معمولا بعد از مهمانی به خانه آنها میرفت. آن روز مطابق معمول پدربزرگ منتظر بود تا زهرا با او به خانهشان برود که ناگهان او را زیر میز پیدا کرد. قایم شده بود و میگفت «من را از پدر و مادرم جدا نکنید ...»
نیمه شب، وقتی زهرا با خواهرش حانیه در کنار مادر و برادر ۹ ماهه اش خواب بود، اسرائیل به ساختمانشان حمله کرد و همه با هم به شهادت رسیدند.
📌 مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا (س)
قطعۀ ۴۲ ردیف ۴۷ شمارهٔ ۲۹
🌷 گلزار شهدای بهشت زهرای تهران
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r