*خاک های نرم کوشک...*
〰〰〰〰〰〰〰〰
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خاطره ای بسیار زیبا، در زمان هشت سال دفاع مقدس:
شهید برونسی فرمانده اوست توی عملیات رمضان، تیربار دشمن میگیره، تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. سیدکاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...
بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن،
میگفت شهید برونسی انگار مُرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سیدکاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی میزد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم
گفت بگو یا زهرا و شلیک کن.
میگفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا آتیش گرفت و روشن شد فضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم.
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار،
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی،
گفتم باشه،
گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟
گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن،
ان شاء الله تانک منفجر میشه و شما پیروز میشی.
📕منبع:کتاب خاکهای نرم کوشک
〰〰〰〰〰〰〰〰
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥 خیانت هسته ای در دوران خاتمی (با حضور حسن روحانی)
هشت سال بعدش پیشرفت کردیم
دوباره همون تیم خائن مذاکره کننده
تمام پیشرفت ها رو پلمپکردند!!!!
✅کانال رسمی جوانان انقلابی 👇
💎 وقتی سوابق سخنرانیها و مواضع ایشون رو که بررسی میکنیم، با دریایی از تناقضات روبرو خواهیم شد،
بطوری که آقای روهانی رکورد دار بیان حرف های ضد و نقیض و متضاد هم در تاریخ هستند
💎 جناب آقای #حمید_روحانی در مورد #روهانی میفرمایند:
(خطر بزرگ برای ایران، نه آمریکا و نه اسراییل است،
بلکه آقای دکتر روحانی و تفکرات اینچنین است.
آقای روحانی آگاهانه به صحنه آمده تا اصالت های اسلامی را از بین ببرد.
این آقایان دنبال این هستند که کشور ما را به دوران ستم شاهی بازگرداند؛ کوتاهی وعاظ و ائمه جمعه و روحانیت کشور نزد خدا پاسخگو هستند.)
💎 آقای سیدحمید روحانی در ادامه مباحث خود با طرح حقیقتی وحشتناک در مورد #روهانی می افزایند:
آن روزی که رهبری فرمودند من مذاکره را بیهوده می دانم،
#عمروعاص های امروز، رهبری را مجبور به مذاکره کردند.
روحانیت و ائمه جمعه باید در برابر مذاکره با شیطان نهضت براه می انداختند اما کوتاهی کردند.
ما امروز رسوایی مذاکره و برجام را دیدیم و الخیر فی ما وقع.
💎جناب آقای روحانی میَافزایند:
اگر سیل نامه از بسیج و روحانیت به ریاست جمهوری گسیل میشد آقای روهانی جرات مذاکره با امریکا را نداشت.
نباید می نشستند و نظارهگر می شدند
💎 توجه داشته باشید که ما در مورد کسی حرف میزنیم که منافقانه صحبت از #شفافسازی دارد،
اما حتی از شفافسازی در مورد مرگ فرزند خودش نیز شانه خالی میکند.
حسن #روهانی پسری داشت بنام #محمد_روحانی که در سال هفتادوپنج در خانه سازمانی پدری بوسیله یک اسلحه شخصی کشته شد