eitaa logo
جهاد تحول و تبیین
2.2هزار دنبال‌کننده
56.9هزار عکس
44.6هزار ویدیو
895 فایل
هدف ماسربازپروری برای امام زمان عج الله ونایب برحقش امام خامنه ای است. همراه ماباشید
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️شب و روز عاشورا بنا بر سنت تاریخی متعلق به امام حسین (ع) سرور و سالار شهیدان است و راویان به وقایع آن روز بزرگ می‌پردازند اما در روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟ ◀️ روایت شده عمر بن سعد با انداختن نخستين تير، رسما جنگ را آغاز كرد و گفت‌: نزد عبيدالله شهادت دهيد كه من نخستين تير را رها كردم‌. ◀️عمر بن سعد خطاب به كوفيان گفت‌: منتظر چه هستيد! اينان يك لقمه براي شما هستند. 1
◀️زماني كه عمربن سعد تير انداخت‌، ديگر سپاه ابن زياد نيز شروع به تيراندازي كردند. ◀️به گزارش ابن اعثم‌: باران تير (و أقبلت السهام كأنّها المطر) از سوي كوفيان به سوي اصحاب امام حسين ـ عليه السلام ـ شدت‌ گرفت و امام فرمود: اينها قاصد اين قوم به سوي شماست‌؛ براي مرگي كه ‌چاره‌اي از پذيرش آن نيست‌، آماده باشيد. 2
◀️پس از تیراندازی دو گروه بر يكديگر حمله ‌كردند و ساعتي از روز را دسته جمعي با يكديگر جنگيدند، به طوري‌ كه بنا به برخي اخبار پنجاه و اندي از اصحاب امام حسين ـ عليه السلام ـ به‌ شهادت رسيدند. ◀️در اين وقت‌، امام دستي به محاسنش كشيد و فرمود: غضب‌ خدا ... بر كساني كه متحد بر كشتن فرزند دختر پيامبرشان شدند، شديد خواهد بود. به خدا سوگند كه تسليم آنان نخواهم شد تا با محاسني خونين خدا را ملاقات كنم (و اللّه ما أجبتهم الي شي‌ء ممّا يريدونه أبدا حتي ألقي الله و أنا مخضّب بدمي‌.) 3
◀️ امام سوار بر اسبش‌، قرآني پيش روي خود نهاده بود و همين خشم دشمن را بيشتر برمي‌انگيخت‌. ◀️در اين وقت‌، عمر بن سعد، حصين بن نمير تميمي را همراه پانصد تيرانداز به سوي امام‌حسين ـ عليه السلام ـ فرستاد. تيراندازي اينان سبب شد كه همه اسبان سپاه امام كشته و نيروهاي امام پياده شدند. ◀️در اين حمله‌، بسياري از اصحاب با تيرهايي كه بر بدنشان فرود آمد، به شهادت ‌رسيده يا زخمي شدند. (فما بقي واحد من أصحاب الحسين الاّ أصاب من‌ رميهم سهم‌). 4
◀️ با شهادت پنجاه تن در يك حمله دسته جمعي‌، شمار اندكي از ياران امام‌حسين ـ عليه السلام ـ ماندند؛ كساني كه به نوعي مبارزه تن به تن با سپاه ‌ابن زياد داشتند. ◀️از آن جمله‌، عبدالله بن عمير كلبي است كه در برابر مبارزه‌خواهي يسار از موالي زياد بن ابيه‌، پس از كسب اجازه از امام حسين ـ عليه‌السلام ـ عازم ميدان شد. در همان حال، همسرش او را تحريك به جنگ مي‌كرد و خطاب به او مي‌گفت‌: قاتِل بأبي و أُمّي عن الحسين ذُريّة محمّد. برو و از نسل محمد دفاع کن. در واقع‌، اوّل‌ حبيب بن مظاهر و بُرَيْر بن خضير قصد رفتن به مبارزه را داشتند كه امام اجازه ‌نداد و پس از آن كه عبدالله بن عمير اجازه خواست‌، امام اجازه رفتن به ميدان ‌را به وي داد. وقتي در اين نبرد يسار را كشت‌، سالم از موالي عبيدالله به ميدان‌ آمد كه به رغم آن كه انگشتان عبدالله كلبي در برابر شمشير سالم افتاد، اعتنا نكرده‌، او را نيز كشت و در ميان ميدان شروع به رجز خواني كرد. ◀️زنش هم‌ عمودي در دست گرفته به تحريض او مي‌پرداخت و مي‌گفت‌: قاتِل دون‌َالطيّبين ذرّيّة محمّد. امام به همسر او دستور داد تا بازگردد و در عين حال آن‌ها را دعا كرد. يسار و سالم‌، نخستين كشتگان سپاه ابن زياد بودند. 5
◀️در امالي صدوق از وهب بن وهب ياد مي‌شود كه خود و مادرش نصراني بودند و به دست امام حسين ـ عليه السلام ـ مسلمان شدند و به كربلا آمدند. ◀️خوارزمي‌ آورده است‌ كه عبدالله بن عمير پس از كشتن يسار و سالم‌، سالم‌ مي‌ماند تا در حمله بعدي به شهادت مي‌رسد كه خبر وي را خواهيم آورد. ◀️پس از آن ابوالشعثاء يزيد بن زياد كِندي كه همراه سپاه عمر بن سعد به كربلا آمده و به امام پيوسته بود، عازم نبرد شد. وي زماني كه مشاهد كرد دشمن همه پيشنهادهاي امام را رد مي‌كند (حين ردّوا ما سأل‌) به آن حضرت پيوست‌. وي كه تيرانداز ماهري بود، هشت تير انداخت و پنج نفر را كشت‌. ابومخنف ازتيراندازي‌هاي گسترده او و مهارتش ياد كرده مي‌نويسد: صد تير انداخت كه‌پنج تاي آن خطا نرفت‌. امام حسين ـ عليه السلام ـ او را دعا كردند. 6
◀️ـ پس از تيرباران نخست و مبارزه عبدالله بن عمير و ابوالشعثاء، سپاه عبيدالله ‌ابتدا از سمت راست و سپس از سمت چپ به سپاه‌ِ اندك امام نزديك شدند. افراد باقي مانده از سپاه امام‌، روي زانو نشسته‌، نيزه‌هاي خود را به سوي اسبان‌گرفتند و آنها به اجبار برگشتند. پس از آن‌، شروع به تيراندازي به سوي سپاه‌عبيدالله كرده‌، عده‌اي را كشته و شماري را مجروح كردند. ◀️در اين ميان عبدالله‌بن حوزه كه فرياد زده‌، بشارت جهنّم به امام حسين ـ عليه السلام ـ داده بود! بانفرين امام‌، در مسير برگشت‌، از اسب به زير افتاد و پايش به ركاب گير كرده‌، همين طور كه حركت مي‌كرد، سرش به اين سوي و آن سوي خورد تا به‌هلاكت رسيد. مسروق بن وائل كه خود ناظر اين ماجرا بود، سپاه كوفه را ترك كرده برگشت و بعدها مي‌گفت‌: از اين خاندان چيزي ديدم كه هرگز حاضر به‌جنگ با آنان نمي‌شوم‌. 7
ـ◀️از آن پس تك تك اصحاب عازم ميدان شده و پس از مبارزه به شهادت‌ رسيدند. يكي از چهرگان كربلا بُرَيْر بن حضير هَمْداني است كه در كوفه به‌سيّد القراء شهرت داشت و از شيعيان به نام اين شهر بود. وقتي يزيد بن معقل‌ مبارز طلبيد، برير عازم نبرد با وي شده‌، چنان ضربتي بر سر او زد كه نه تنهاكلاهخود او را بلكه نيمي از سرش را هم شكافت‌. پس از آن رضي بن منقذعبدي به نبرد وي آمد. ساعتي به هم پيچيدند تا بُرَيْر بر سينه او نشست‌. رضي‌ از دوستانش ياري طلبيد. در اين وقت كعب بن جابر به سوي برير شتافت ونيزه خود را بر پشت برير فرو كرد. ◀️عفيف بن زهير كه خود در كربلا بوده‌، مي‌گويد: به كعب گفتم‌: اين برير همان است كه در مسجد كوفه به ما قرآن تعليم ‌مي‌داد.] پس از آن بر وي حمله كرده‌، او را به شهادت رساند. در گفتگويي كه‌ميان يزيد بن معقل و برير صورت گرفت‌، يزيد به عقايد سياسي برير اشاره‌كرده‌، گفت‌: به خاطر داري كه در كوفه مي‌گفتي‌: ان‌ّ عثمان بن عفّان كان علينفسه مُسْرفًا، و ان‌ّ معاوية بن ابي‌سفيان ضال‌ّ مضل‌ّ، و ان‌ّ امام الهدي و الحق‌ّ علي‌ّبن أبي‌طالب‌. 8
◀️بعدها خواهر كعب به برادرش كعب كه برير را به شهادت‌ رسانده بود، مي‌گفت‌: آيا ضد فرزند فاطمه جنگيدي و سيّد قرّاء را كشتي‌؟ به‌ خدا سوگند ديگر با تو سخن نخواهم گفت‌. نوشته‌اند: كعب بن جابر بعدها نيز از كار خود نادم نبود و تصوّرش بر آن بود كه خيري براي خود كسب كرده‌ است‌. كسي در روزگار حكومت مصْعب بن زبير از وي شنيد كه مي‌گفت‌: يارب‌ّ! انّا قد وَفَينا، فلا تجعلنا يا رب‌ّ كمن قد غَدَر!؛ خدايا ما به عهد خويش وفاكرديم‌؛ ما را با كساني كه عهد شكني كردند، قرار مده‌. ◀️ابن اعثم‌، سخن برير بن‌خضير را خطاب به كوفيان آورده است كه فرياد مي‌زد: نزديك من آييد اي كشندگان دختر پيامبر خدا (ص‌) و ذرّيه او! 9
◀️از اين پس‌، باقي مانده اصحاب تك تك در مبارزه تن به تن يا هجوم بخش‌هايي از سپاه ابن زياد به شهادت رسيدند كه خبر آنها در مآخذ آمده است‌. اين افراد شجاعانه مي‌جنگيدند و از آنجا كه هيچ گونه تعلّق‌خاطري در آن لحظه به دنيا نداشتند، با تمام وجود به جنگ با افراد رفته ومردانه نبرد مي‌كردند. ◀️بعدها يكي از كساني كه در كربلا همراه عمر بن سعد بود، حكايت چگونه جنگيدن اين افراد را شرح داد: كساني كه دست در قبضه‌شمشير داشته‌، مانند شير ژيان بر ما مي‌تاختند و قهرمانان را از چپ و راست‌فرو مي‌ريختند؛ آنان آماده مرگ بودند؛ امان نمي‌پذيرفتند؛ در مال دنيا رغبتي‌نداشتند؛ هيچ فاصله‌اي ميان ايشان و مرگ نبود و در پي مُلْك نبودند. اگر ما در برابرشان نمي‌ايستاديم‌، همه سپاه را از ميان برده بودند. 10
◀️يكي از ياران امام حسين ـ عليه السلام ـ عمرو [يا: علي‌] بن قرظه انصاري‌ بودكه برادرش كنار عمر بن سعد و خودش نزد امام حسين ـ عليه السلام ـ بود.ب رادري كه نزد عمر بن سعد بود فرياد زد و امام حسين ـ عليه السلام ـ را به گمراه كردن برادرش متهم كرد؛ امام فرمود: خدا او را هدايت كرده است‌. آن‌شخص بر امام حسين ـ عليه السلام ـ حمله آورد كه نافع بن هلال در برابرش‌برآمده‌، او را مجروح كرد و بعدها بهبودي يافت‌. ◀️از چهره‌هاي برجسته كربلا، يكي همين نافع بن هلال بِجِلي است‌. طايفه بجيله‌، از طوايف شيعه كوفه است‌كه بعدها نيز در ميان آنان شيعيان زيادي شناخته شده‌اند. از وي نيز تعريفي براي تشيع رسيده كه بسان آنچه در باره برير گذشت‌، جالب است‌. وقتي به‌ميدان مبارزه آمد، فرياد مي‌زد: أنا الجملي‌، أنا علي دين علي‌ّ. مزاحم بن حُرَيث‌به مقابله با او آمد و گفت‌: أنَا عَلي دين‌ عثمان‌. نافع پاسخ داد: أنت علي دين‌شيطان‌. پس از آن با هم گلاويز شدند تا نافع او را كشت ‌ 11
◀️ پس از مبارزه تن به تن برخي از اصحاب با كوفيان و كشته شدن شماري ازسپاه عبيدالله‌، عمرو بن حجاج خطاب به سپاه عمر سعد فرياد زد: اي احمق‌ها! شما با قهرمانان اين شهر مي‌جنگيد؛ كسي با آنان تن به تن به مبارزه نرود. آنها اندكند و شما با پرتاب سنگ مي‌توانيد آنها را از ميان ببريد. عمر بن سعد رأي ‌او را تصديق كرده‌، از سپاهش خواست تا كسي مبارزطلبي نكند. پس از آن‌عمرو بن حجاج از سمت راست سپاه كوفه بر سپاه امام يورش برد. [عمرو به‌سپاه كوفه فرياد مي‌زد: اي كوفيان‌! اطاعت و جماعت خودرا نگاه داريد و در كشتن كسي كه از دين خارج شده و با امام خود مخالفت‌كرده‌، ترديد به خود راه مدهيد. 12