10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بلند شو علمدار...
علم رو بلند کن، بازم پرچم این حرم...
صداتو بلند کن بفهمن که هستی😭
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ.
عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
مشک را پر از آب کرد، بهنگام برگشت از فرات که مشک را به سینه داشت و شمشیر میزد، ناگهان دست راستش را قطع کردند:
فَضَرَبَهُ عَلى يَمينِهِ، فَأَخَذَ السَّيفَ بِشِمالِهِ، وحَمَلَ عَلَيهِم وهُوَ يَرتَجِزُ:
وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُو يَميني
إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني
وعَن إمامٍ صادِقِ اليَقينِ
نَجلِ النَّبِيِّ الطّاهِرِ الأَمينِ
سپس شمشیر به دست چپ گرفت، تا اینکه دست چپ او را هم قطع کردند:
فَقاتَلَ حَتّى ضَعُفَ، فَكَمَنَ لَهُ الحَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ الطّائِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، فَضَرَبَهُ عَلى شِمالِهِ، فَقالَ:
يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ
وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ
مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ
قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري
فَأَصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ
دستهایش را که قطع کردند، عباس (عليه السلام) پرچم را با کمک سینه نگاه داشت و مشک را به دندان گرفت که ناگاه تیری بر مشک آب آمد و آبها روی زمین ریخت
فَوَقَف العبّاس مُتحيّرا
یعنی یک وقت دیدند که ابا الفضل سوار مرکب ایستاده اما متحیر است. متحیر است چه کند؟ دستی ندارد تا بجنگد و آبی ندارد تا به خیمه ها برساند. چه کند؟
من وعده ی آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
ای مشک نگاه کن به بالای سرم
زهراست نشسته، آبروداری کن
می نویسند تیری آمد و به چشم عباس اصابت کرد. دست نداشت تا تیر را در بیاورد. خم شد زانوها را بالا آورد و تیر را بین دو زانو گذاشت تا تیر را در بیاورد.
اینجا بود که عمود آهن آمد، «فَنقَلَبَ العباس من فرسه»؛
ابا الفضل از اسب به زمین افتاد
فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ.
به فرقم تا عمود آهنین خورد
تنم زخم از یسار و از یمین خورد
چو دستش را ز تن افکنده بودند
علمدار تو با صورت زمین خورد
فَلَمّا رَآهُ الحُسَينُ (عليه السلام) مَصروعاً عَلى شَطِّ الفُراتِ، بَكى...
از حال خودش هم خبر میداد به امام و خیام
طولی نکشید که دیدند صدای عمو آمد:
«فنادا یا أَخَا اَدرِک أَخَاک»
امام حسین بر اسب سوار شد و به علقمه رفت و فرمود:
« أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي وَ الکَمَدُ قاتِلي »
یعنی « الان کمرم شکست و چاره ام کم شد و امیدم قطع و دشمن مرا زخم زبان می زند و غصّه تو مرا می کشد.»
🏴 عاشورا روز دعا برای ظهور
🖤 متن فرازی از دعای امام صادق علیهالسلام در روز عاشورا
🖤 متن فرازی دیگر از دعای امام صادق علیهالسلام در روز عاشورا
🔴 تماس رئیس شورای عالی سیاسی یمن با پزشکیان
🔹مهدی المشاط رئیس شورای عالی سیاسی یمن در تماس تلفنی با مسعود پزشکیان پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری و کسب اعتماد مردم ایران را تبریک گفت.
🔹المشاط افزود از رهبر انقلاب اسلامی و ملت ایران به سبب مواضع آنها در حمایت از ملت مظلوم فلسطین قدردانی میکنیم.
🔹پزشکیان هم در این تماس گفت ما از تصمیم شجاعانه رهبری و ملت یمن در حمایت از ملت فلسطین تمجید می کنیم